سه چيز را در خود ترك فرموده بود: مجادله، پر حرفى و هر چیزی كه به او مربوط نبود. سه چيز را نيز درباره مردم ترك كرده بود: مذمّت ، سرزنش و عيب جويى از مردمان.
امام حسین(ع) در روایتی از پدر بزرگوار خود درباره خصوصیات و ویژگیهای رفتاری پیامبر(ص) پرسشهایی را مطرح کردهاند، امیرالمومنین(ع) نیز در پاسخ به فرزند خود سبک زندگی پیامبر(ص) را تشریح نمودهاند.
از امام حسين عليه السلام روايت شده كه فرمود :
از پدرم امیرالمومنین(ع) خواستم تا سيره و رفتار پيامبر(ص) را در خانه و بيرون از خانه و در مجلس ، بيان فرمايد . پدرم فرمود :
پيامبر(ص) وقت خود را در خانه سه قسمت كرده بود ، يك قسمت براى خدا ، يك قسمت براى خود و قسمتى براى خانواده ، و آن بخش را نيز كه به خود اختصاص داده بود ، در اختيار خلق و رسيدگى به كار خاصّ و عام صرف مى فرمود . در خانه كه بود ، با روى باز مراجعه کنندگان و نيازمندان را مى پذيرفت و چيزى از آنان دريغ نمى داشت.
البته ديدار صاحبان فضيلت و حاجت را كه يك و يا دو حاجت و يا بيشتر داشتند ، به اندازه فضل و مقدار حاجتشان مقدّم مى داشت و به كارى كه صلاح امّت و خودشان در آن بود ، وا مى داشت. حال و سلامتی ديگر مردمان را نيز از ايشان مى پرسيد و بر آنچه سزاوارشان بود ، آگاهشان مى فرمود.
به حاضرين مى سپرد تا معارف اسلامى را كه از من فرا مى گيريد ، به غايبين نیز برسانيد و همچنين نياز مستمندان را به من گزارش دهيد . هر كسى نياز نيازمندى را به فرمانروايى برساند ، خداى تعالى قدمهاى او را در روز قیامت، بر صراط استوار میکند و از لغزش نگاه مى دارد .
مردم به ديدار حضرتش مى شتافتند و با كسب معرفت، درباره دين و دنياى خويش ، از محضر مباركش متفرّق مى گشتند . در محضرش سخنانی غیر از معارف و امور دینی گفته نمیشد و از هیچ کس مباحث دیگری پذیرفته نمیشد.
*در بيرون از خانه
امام حسين عليه السلام مى فرمايد:
پرسيدم روش پيامبر(ص) در بيرون از خانه چگونه بود؟ امیرالمومنین(ع) فرمود: سخن به ضرورت مى گفت و دم فرو مى بست، مگر درباره كارى كه داشت، تا دلهاى مردمان را پيوند دهد به گونهای که او از خودشان رميده نشوند. عزيز هر قومى را گرامى مى داشت و او را برای رياست آنها انتخاب میکردند.
مردمان را از فتنه ها بيم مى داد . در ميان ايشان بود، بى آن كه خوش رويى و خوش خويى خود را از ايشان دريغ دارد
از اصحاب خود دلجويى و تفقّد مىفرمود و احوال مردمان را از مردم جويا مى شد.
نيكويى را ستايش و تقويت مى كرد و زشتى را خوار نكوهش میکرد و ميانهرو بود و رفتارى دوگانه نداشت و تفاوتى در كارش نبود.
نزديكان آن حضرت از نيكان مردم بودند و والاترين آنها ، خير خواه ترين آنها براى مردم بود. بالاترين منصب و موقعيت را كسى نزدش احراز مى كرد كه بيشتر يار و مددكار مردم باشد.
*مجلس آن حضرت
امام حسین(ع) میفرمايد از وضع مجلس پيامبر(ص) پرسيدم ، پدرم فرمود: پيامبر(ص) نمى نشست و برنمىخاست، مگر با ياد خدا جلّ اسمه. جايى خاص براى نشستن خود نداشت و ديگران را نيز از اين كه جايى را براى نشستن خود اختصاص دهند ، منع مى كرد.
به هر مجلس كه وارد مى شد، در جايى مى نشست كه دايره نشستن به آنجا رسيده بود و دستور مى داد در مجلس اين چنين بنشينند . به اهل مجلس توجّه يكسان داشت تا گمان تبعيض در كسى ایجاد نشود.
با كسى كه براى حاجتى نزد او مى نشست يا مى ايستاد، آن قدر صبر مىكرد تا او خود برود، هرگاه نياز كسى به عللى
برآورده نمى شد، با گشادهرويى خاص و زبان شيرين، او را خشنود مى ساخت .
*همه در برابر حق نزد او یکسان بودند
پدر مهربان امّت بود ، همگان در برابر حق ، نزدش يكسان بودند .
محضر پيامبر(ص)، محضر بردبارى، شرم، صبر و امانتدارى بود. حرمت بزرگان را نگاه میداشت به کوچکترها هم توجه میکرد، بزرگان را حرمت وكوچکتر را رحمت عايد مى شد . صداى بلند و بى حرمتى در مجلس او نبود و لغزشها در آنجا آشكار نمى شد .
هم نشينان وى همه برابر و هم ارج بودند ؛ تنها ميزان برترى در پرهيزكارى و فروتنى بود . امّا نيازمندان را بر خود مقدّم ، و غريبان را نوازش مىكرد .
باز همان امام فرمود : از پدرم رفتار پيامبر(ص) با اهل مجلسش را سئوال كردم ، درجواب فرمود:
پيامبر در معاشرت بشّاش ، نرم خو و ملايم بود . خشونت ، دشنام گويى ، عيب جويى يا ستايشگرى در برخوردش وجود نداشت. از هر چه خوشش نمى آمد به كار ديگرى مى پرداخت کسی که به او امید داشت نا امید از درگاهش باز نمیگفت.
سه چيز را در خود ترك فرموده بود: مجادله، پر حرفى و هر چیزی كه به او مربوط نبود . سه چيز را نيز درباره مردم ترك كرده بود : مذمّت ، سرزنش و عيب جويى از مردمان .
سخن نمى گفت: مگر درباره امرى كه رضاى حق در آن باشد. هم نشينانش در مجلس وى ساكت بودند تا سخن وى تمام شود ، آنگاه سخن مى گفتند. در مجلس او با يكديگر گفتگو و مجادله نمى كردند و گوش به صاحب سخن مى دادند تا سخن او تمام شود . در خنده و شادى و شگفتى و موارد ديگر با اهل مجلس هماهنگى مى كردند .
ناهنجارى و كج سخنى بیگانگان را تحمّل مى فرمود و به همين جهت بود كه صحابه، بیگانگان را به مجلس او مى آوردند تا از حضرتش سؤال كنند.
به اصحاب مى فرمود: «چون نيازمندى را ديديد ، او را رعايت كنيد، ميزبانش شويد ، يارىاش كنيد و نيازش را بر آوريد».
ستايشگرى را نمى پذيرفت مگر در موردى كه جنبه حقش ناسى و شكرگزارى داشته باشد.
سخن كسى را قطع نمى كرد . مگر اين كه از حدّ خود تجاوز و تعدّى كند ، كه در آن حال از جاى خود بر مى خاست تا سخن وى قطع شود.
امام حسین(ع) مى فرمايد: از پدرم درباره سكوت پيامبر(ص) سؤال كردم، امیرالمومنین(ع) در جواب، فرمودند: سكوت حضرتش چهار حالت داشت یا از روی شكيبايى (حلم) بود، یا به خاطر بيم (از فساد) و یا براى شنيدن و یا براى انديشيدن و تأمّل بود.
در شكيبايى و برد بارى آن چنان بود كه هيچ چيز او را خشمگين نمى كرد .
امر نيكو را در هر كار اختيار مى فرمود، تا ديگران به او اقتدا كنند و بدى راترك مىكرد تا ديگران از آن بدى دورى كنند . سعى و كوشش او در چيزى بود كه اصلاح حال امّت ، و يا خير دنيا و آخرت ايشان در آن باشد.
سكوت حضرتش در حدّ لازم بود ، توجّه او به اهل مجلس و سخن گفتنش با يك يك آنها يكسان بود، سكوتش در تأمّل و تفكّر به ناپايدارى دنيا و مافيها و امور آن مى گذشت، اين كه چه چیزی باقى مى ماند و چه چیزی فانى مى شود .
*برخی از رفتارهای اجتماعی و فردی پیامبر(ص)
درباره خلقيات پيامبر اسلام(ص) از امير مؤمنان روايت شده است كه فرمود: هرگز ديده نشد كه رسول خدا در برابر ديگران پاى خود را دراز كند.
و از آنجا كه رحمة للعالمين بود ، هرگز در برابر ستمى كه به حضرتش مى رفت ، عكس العملى از خود نشان نمى داد . امّا در برابر فعل حرام آرام نمى نشست ؛ قيام نيز نمى فرمود، مگر آن كه غضب و قيامش در راه خداوند باشد .
هيچ گاه هنگام غذا خوردن ، بدن خود را به جايى تكيه نمى داد.
پيامبر مى فرمود : «بهترين شما خوش خوترين شماست .» تا آنجا كه امام على عليه السلام مى فرمايد :
هرگز چشم من همانند وى نديد.
و نيز از شخص پيامبر روايت شده كه فرمود : من مزاح مى كنم ، ولى جز حق نمى گويم .
ابن عبّاس از پيامبر روايت كرده كه فرمود : من تربيت شده پروردگارم هستم ، و على تربيت شده من . پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى فرمان داد ، و از بخل و جفا (غلظت و خشونت) نهى فرمود . نزد خداوند چيزى مبغوض تر از بخل ورزيدن و بدخويى نيست . بدخويى عمل را فاسد مى كند ، همچنان كه سركه عسل را از بین میبرد.
برگرفته از: مکارمالاخلاق طبرسی- ص11
منبع: خبرگزاری حوزه