تاريخ انتشار: 19 آذر 1390 ساعت 00:13:36
شهيد كربلا اَبُوثُمامَه عٌمَر بن عبدالله صائِدي و قصه نماز براي پرواز

السلام علیک یا ابا عبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک

 

تهیه و تنظیم : میکائیل جواهری

 

 

ابوثمامه مردي دلاور و از شخصيت‌هاي شيعه و از اصحاب امير‌المؤمنين (عليه‌السلام) بود و در جنگ‌هاي اميرالمؤمنين شركت داشت. بعد از علي (عليه‌السلام) با امام حسن مجتبي (عليه‌السلام) بيعت كرد و در كوفه مقيم شد. پس از مرگ معاويه و در جريان دعوت كوفيان از امام حسين (عليه‌السلام) براي مهاجرت به آن شهر، ايشان از جمله سكاني بود كه به آن حضرت نامه نوشته و او را به كوفه دعوت كرده بود.

 

 وقتي مسلم بن عقيل (عليه‌السلام) به كوفه رسيد ابوثمامه با او همكاري كرده و مسئوليت جمع‌آوري اموال شيعيان و خريد و تهية سلاح را به عهده داشت. چون مردم كوفه از اطراف مسلم پراكنده شده و او را تنها گذاردند، ابوثمامه به صورت مخفيانه زندگي مي‌كرد و تلاش‌هاي عبيدالله بن زياد والي كوفه براي يافتن او بي‌نتيجه ماند. او با نافع بن هلال در وسط راه به امام حسين (عليه‌السلام) ملحق گرديد.

 

ابوثمامه علاقة خاصي به امام حسين (عليه‌السلام) داشت و تا زنده بود در محافظت از آن حضرت خيلي اهتمام مي‌ورزيد. بنا به نقل مرحوم سماوي از تاريخ طبري، چون عمر سعد به كربلا رسيد، كثير بن عبدالله الشعبي را به عنوان نماينده به خدمت امام فرستاد تا سؤال كند كه چرا به اين سرزمين آمده است؟

 

ابوثمامه به محض ديدن كثير به امام عرض كرد : «شرورترين اهل زمين و جري‌ترين آنها بر خون‌ريزي به سوي شما مي‌آيد». آنگاه جلوي‌ آن ملعون را گرفت و گفت : «شمشيرت را به من بده و سپس به خدمت امام شرفياب شو». كثير گفت : «من پيغامي دارم اگر بشنويد خواهم گفت وگرنه برمي‌گردم». ابوثمامه گفت : «من قبضه شمشيرت را مي‌گيرم و بعد از آن اجازه مي‌دهم به خدمت امام برسي و پيامت را بگويي». ولي كثير قبول نكرد. ابوثمامه گفت: «پس پيامت را به من بگو تا به آن حضرت برسانم، چون مردي فاسق هستي نمي‌گذارم به آن حضرت داخل شوي». كثير قبول نكرد و به طرف لشگر عمر سعد بازگشت.

 

در روز عاشورا كه اصحاب سالار شهيدان (عليه‌السلام) يكي پس از ديگري به شهادت مي‌رسيدند و حلقه محاصره تنگتر مي‌شد، ابوثمامه با قلبي محزون پيش آمده و عرض كرد : «يا اباعبدالله ، جان من فداي تو باد، سوگند به خدا، كه تو كشته نشوي تا من به خون خويش غلطان شوم ولي دوست مي‌دارم كه نماز ديگر با تو اقامه نموده آنگاه خداي خويش را ديدار كنم».

 

 امام (عليه‌السلام) سر به سوي آسمان برداشته و هنگام نماز ظهر را دانست، فرمود : «اي اباثمامه بلي هنگام ظهر است، خدا تو از نمازگزاران قرار دهد. اكنون از اين جماعت بخواهيد تا فرصت دهند نماز بخوانيم و پس از آن به جنگ ادامه دهند».

 

حبيب بن مظاهر جلو رفته و خطاب به عمر سعد فرياد برداشت كه : «اي پسر سعد آيا فراموش كردي شرايع اسلام را؟ آيا از جنگ و قتال باز نمي‌ايستي تا ما نماز بگزاريم و شما هم نماز بگزاريد و پس از آن به مقاتله ادامه دهيم؟»

 

حصين بن نمير فرياد زد : « با حسين هرچه مي‌خواهي نماز بخوان كه نماز تو مقبول نيست». حبيب گفت : «نماز تو قبول مي‌شود ولي نماز فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله) قبول نمي‌شود؟!»

 

حصين بر حبيب حمله كرد، حبيب مانند شير بر او تاخت و شمشيرش را بر صورت اسب او فرود آورد، اصحاب حصين كه چنين ديدند به طرف آنها رفته و حصين را از ضربات حبيب فراري دادند تا اين كه حبيب بن مظاهر به شهادت رسيد.

 

 امام با چند تن از يارانش در مقابل پرتاب تيرها نماز ظهر را به جاي آوردند. ابوثمامه پس از اداي نماز آماده جان فشاني شده و به خدمت آن حضرت عرض كرد : «يابن رسول‌الله من آماده شدم تا به ياران خويش ملحق شوم و نمي‌خواهم زنده بمانم و تو را غريب و كشته ببينيم».

 

اباعبدالله (عليه‌السلام) به او اجازه جهاد داد و فرمود : «ما هم بعد از ساعتي به شما ملحق مي‌شوم».

ابوثمامه وارد ميدان نبرد شده و در هنگام مبارزه اين رجز را مي‌خواند:

 

علي حبس خير الناس سبط محمد

خَزانة علم الله من بعد احمد

و حُزناً علي حبس الحسين المسدّد

بأن ابنكم في مَجهَد اَي مجهد

 عزاءً لآل المصطفي و بناته

عزاءً لزهراء النبي و زوجها

عزاءً لاهل الشرق و الغرب كلهم

فمن مبلغ عنّي النبي و بنته

 

                       

يعني : «تعزيت مي‌گويم به آل پيامبر و دخترانش به خاطر گرفتاري نوادگان پيامبر كه بهترين انسان‌ها هستند.

تعزيت بر حضرت زهرا و همسرش كه خزانه علم الهي بود پس از پيامبر.

تعزيت بر همه مردمان مشرق و مغرب زمين و اندوه براي گرفتاري حسين راستگو و درست كردار كيست رساننده اين پيام از من به حضرت نبي و دخترش كه فرزندتان در رنج و سختي است و چه رنج و سختي بزرگي».

 

بالاخره ابوثمامه بعد از جنگ و مبارزه شديد و برداشتن زخم‌هاي فراوان به دست پسر عمويش قيس بن عبدالله صائدي به شهادت رسيد.

 

آري نمازگزاران پيروزند، پيروزي بر دشمن دروني و بيروني، و همين وسيله آنها را به معبودشان متصل كرده و به سوي او پروازشان مي‌دهد، پروازي در جان و يا هم چو ابوثمامه در جان و تن.

 

نام ابوثمامه در زيارت ناحيه مقدسه و نيمه شعبان آمده است.

 

«السلام علي ابن ثمامه عمر بن عبدالله الصائدي»

«سلام و درود خداوند بر ابوثمامه و بر نمازش و بر جهادش و بر خون مطهرش و لعنت ابدي او بر كشندگانش».

 

 

ولا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

 

(استفاده از این مقاله بدون ذکر نشانی سایت جایز نیست)

 

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=5741
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.