السلام عليك يا ابا عبدالله وعلي الارواح التي حلت بفنائك
تهيه و تنظيم : ميكائيل جواهري
در بين كساني كه نهضت كربلا را به پا كردند، افرادي بودند كه در شرايط تلخ و سخت آن روز 1200 فرسنگ راه رفتند. طيّ 1200 فرسنگ راه در آن شرايط به طور پياده يا سواره (كه اساس آن بر پياده رفتن بود) كار آساني نبود. اين چه نيرويي است كه 1200 فرسنگ راه ميرود و احساس خستگي نميكند و داوطلبانه مشتاق شهادت است؟ او كسي است كه از كوثر جرعهاي نوشيده و از تكاثر رهيده است.
گفتهاند سعيد ابن عبدالله حنفي (رضوان الله تعالي عليه) از اين قبيل افراد بود. راه مشخصي كه بين كوفه تا مكه بود 300 فرسنگ بود. سعيد يكي از نمايندگان رسمي مردم متدين كوفه بود. او براي اولين بار برخي از نامههاي مردم را از كوفه تا مكه به خدمت امام حسين (عليهالسلام) برد. و همراه ركاب سالار شهيدان تا مكه رفت (اين 300 فرسنگ). بار دوم به دستور سالار شهيدان (عليهالسلام) در كنار مسلم بن عقيل (عليهالسلام) از مكه تا كوفه منتها از بيراهه، گرسنه و تشنه آمد (اين 600 فرسنگ) بار سوم، جريان شهادت مسلم بن عقيل (عليهالسلام) و حوادث تلخ و رخدادهاي خونين كوفه را، از كوفه به مكه منتقل كرد تا به عرض امام خويش برساند (اين 900 فرسنگ). بار چهارم از مكه تا سرزمين كربلا و كوفه در صحابت سالار شهيدان آمد (جمعاً 1200 فرسنگ).
اكنون روز عاشورا و وقت نماز است و پسر پيامبر ميخواهد نماز بخواند. از دشمنان مهلت خواست ولي آنها مهلت ندادند. سعيد جلو آمد و عرض كرد : «پسر پيامبر، من از بنيانگذاران اوليه اين نهضت بودم من 1200 فرسنگ راه آمدهام تا شهادت نصيبم شود شما اجازه دهيد كه من سپر شوم زيرا آنها به شما مهلت نميدهند تا نماز بخوانيد، اجازه دهيد من جلو بايستم و تيرها را بگيرم و شما نماز را اقامه كنيد».
حضرت فرمود : «اين موقعيت مال تو باشد». شايد كسي نيز با سعيد همكاري كرد. سعيد ابن عبدالله حنفي جلو ايستاد، سالار شهيدان (عليهالسلام) نماز خوف را در روز عاشورا خواند. تير از كمان دشمنان نيز به طور مرتب به سوي ايشان پرتاب ميشد. هر تيري كه متوجه بدن مطهر پسر پيامبر ميشد، او يا با دست، يا با سينه، يا با پا آن را ميگرفت. در اواخر نماز حسين بن علي (عليهما السلام) تيري از كمان پر كشيد و سعيد ديد اگر دير بجنبد ممكن است اين تير به امامش اصابت كند، آنگاه صورت خود را جلو آورد و با صورت اين تير را گرفت، در اين حال توان او تمام شد. نماز حسين بن علي (عليهما السلام) نيز به پايان رسيد. او فقط اين جمله را عرض كرد : «يابن رسولالله آيا به عهد خود وفا كردم يا نه؟» حضرت فرمود: «آري، اَنتَ بَيْنَ يَدي فِي الجَّنه.» تو در بهشت روبروي من هستي.
وقتي از حضرت امام باقر (عليهالسلام) سؤال كردند كه سربازان حسين بن علي ( عليهما السلام) در برابر آن همه شمشير و دشنه و تير و خنجر و نيزه چه توان و تحملي داشتند؟ فرمود : «مثل اين كه شما با دو انگشت خود مقداري از گوشت يكي از انگشتان را فشار دهيد، آنها همين مقدار احساس درد ميكردند.» اين مثل وقتي است كه يك انسان بيهوش را جراحي كنند و قلب او را بيرون آورند، احساس درد نميكند. چون بدن احساسي ندارد، احساس درد متعلق به روح است، نه بدن. اگر روح به سمت ديگر توجه كرد، اگر عشق به چيزي او را فرا گرفت، ديگر احساس ندارد و چيزي او را نميرنجاند. از عشق خود لذت مي برد و اين لذت ، دردها را به بي دردي تبديل مي نمايد.
سعيد در اين مدت كوتاه سيزده تير را به جان خريد. اما طبق بيان عميق و نوراني امام باقر (عليهالسلام) احساس درد نكرد، چون آن كه درد ميكشد روح است و روحي كه غرق در عشق به امام و هدف امام خويش است چيز ديگري در آن جا نميگيرد. رمز اين كه در شرايط فيزيكي عادي دو نفر روزه ميگيرند، يكي احساس نشاط ميكند و يكي ميرنجد آن است كه اولاً آن كه احساس ميكند، روح است و ثانياً اگر روح متوجه جاي ديگري باشد از صحنه طبيعت اثر نميپذيرد، لذا رنجي نميبرد. اگر همة عالم عليه چنين روحي قيام كنند او صحنه را رها نميكند.
سلام و درود خداوند بر سعيد ابن عبدالله حنفي كه جسم و روح خود را فداي معشوق نمود.
ولا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم
(استفاده از اين مقاله بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)