تاريخ انتشار: 15 آذر 1390 ساعت 03:06:39
محک ( غزل سوگواره ای تقدیم به کاروان سالار کربلا حضرت زینب "س" )

زینب (س) ، شنیده ام که تو را هم کتک زدند بر گونه ی رقیّه ی (س) دُردانه چک زدند
پای برهنه سوی بیابان دوانده اند بر راهیان قافله چوبِ فلک زدند
درماندگانِ مُلحد و خونخوارِ بی حیا آتش به جان شمع و گُل و شاپرک زدند
زان اخترانِ مانده ز فریادِ کربلا نام و نشان زدوده و بیگانه حک زدند
زخمی که از تقارنِ زنجیر ، برشکفت تا استخوان رسانده ، به رویش نمک زدند
با ضربِ تازیانه ، تسلّایتان شدند واز این بهانه ، بلکه شود دل خنک زدند
آن شامیانِ ناظرِ بی معرفت چرا بر کاروانِ خسته ، چو جغدان سَرک زدند
بانو ، شنیده ام که صغیران بی پناه در کُنج تلخ خاطره ها غمبرک زدند
تاب و توانِ قاصدکانِ دیارِ عشق تا انتها رسیده که سر بر فلک زدند
لبریز ، گشته کاسه ی صبر ربوبیان تکبیر و یا حسین (ع) ز انس و ملک زدند
آه ای (مهاجر) ایزدِ گردون مدارِ ما میزانِ درکِ آدمیان را محک زدند
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **

استفاده از این غزل با ذکر منبع www.fajr57.ir بلامانع است.
   


 
24 آبان 1392   
جدیدنرگس
عاااااااااااااالـــــــــی بــــــــود ممنون من عــــــــاشـــــق حـــضــرت زیــنــــــب هستــــــــــم



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=5575
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.