تاريخ انتشار: 19 دي 1392 ساعت 16:27:41
تکاپو " غزل انتظار "

راست می گفت که من ، دربدرِ کوی توام یا که عمریست ، اسیرِ خمِ ابروی توام گوئیا گفته شده ، از سرِ شیدایی عشق مست و آشفته ی آن ، سلسله ی موی توام به کرامات تو سوگند ، در این آخرِ عمر یا نه از روز نخستین ، پیِ مینوی توام یعنی آن لحظه ، که آموخته ام ره بروم تا بیاید نفسی ، دست به زانویِ توام گفته بودند از آن دم ، که زبان بگشودم همه الفاظ رها کرده ، ثناگوی توام بس که از ظلم و مکافات ، به لب آمده جان چشم و دل بسته ، به شاهینِ ترازوی توام این همه ذرّه ی اوصاف ، مهاجر نشود من که از روز الستم ، به تکاپوی توام ** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) ** ( استفاده با ذکر آدرس سایت   http://www.fajr57.ir/ جایز است )

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=55549
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.