تاريخ انتشار: 23 آذر 1392 ساعت 19:21:50
آب و آتش " غزل تذکر "

جلوه ی دنیا که تا اینک ، پسندِ ما نشد

در طریقِ همرهی ، وفقِ روندِ ما نشد

عاشقی سرگشته و آواره ی کویش شدیم

این چه معشوقی است ، لختی آزمندِ ما نشد

با دوصد ترفند و با هر آنچه بودم در توان

صیدِ دام و بندیِ ، بسطِ کمندِ ما نشد

قهر می کرد و ذلیلانه به دنبالش دوان

در دلش تا آب گردد ، حبّه قندِ ما نشد

شوقِ وصلش بی امان ، بر آب و آتش می زدیم

لامُروّت لحظه ای هم ، پایبندِ ما نشد

در هوای کامیابی ، دل به دریا داده ایم

حاصلش روزی خوش ، از بختِ بلندِ ما نشد

عامل و همدستِ خیلِ ، مشکلاتِ روزگار

ای عجب ، حاضر به رفعِ چون و چندِ ما نشد

جانمان را همچنان کاهی ، به هر سویی فکند

جرحیِ یک زخم اندک ، از گزندِ ما نشد

گُرده ی ما زیر بارش خم شد و رخسار زرد

بی فتوّت قدرِ یک آنی ، سمندِ ما نشد

ای (مهاجر) شکوه کم کن ، تا در آن سویِ دگر

فاش گویی کان جهان ، جز ریشخندِ ما نشد

** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **

*قال رسول الله صلی الله علیه و آله «الدنیا سجن المومن و جنة الکافر» دنیا زندان مومن و بهشت کافر است

*قال علی علیه السلام «الدنیا دار بالبلاء محفوفه» دنیا خانه ای است که در و دیوار آن را بلا و گرفتاری فرا گرفته است

( استفاده با ذکر آدرس سایت  http://www.fajr57.ir/ جایز است )

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=54701
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.