تاريخ انتشار: 11 آذر 1390 ساعت 11:55:12
نگاهي كوتاه به شهادت قاسم بن الحسن المجتبي (ع)

تهيه و تنظيم : ميكائيل جواهري

 

 

مادرش رمله نام داشت كه همراه امام حسين (ع) و فرزندانش به كربلا آمده بود و در هنگام شهادت پسرش در جلو خيمه ها ايستاده بود و به او نگاه مي كرد.

 

   

قاسم (ع) هنگام شهادت به حد بلوغ نرسيده بود و 14 سال داشت.

 

 حضرت سجاد (ع) مي فرمايد :

 

 در شب عاشورا پدرم اهل بيت و اصحاب خود را جمع كرد و فرمود : اي اهل بيت و اصحابم، شب دامن خود را گسترده ، برخيزيد و راه سفر پيش گيريد چرا كه اين قوم در جستجوي من هستند و با شما كاري ندارند. حال بيعت خود را از شما برداشتم و شما را به اخيتار خود گذاشتم .

 

برادران و اهل بيت و اصحاب امام برخاسته و هر كدام به نحوي گفتند : اي سيد و مولاي ما ، به خدا سوگند ما هرگز تو را ترك نمي كنيم و دست از دامن تو بر نمي داريم تا جان خود را فداي تو سازيم.

 

امام فرمود : فردا من و همه شما كشته خواهيم شد و يك تن  از شما باقي نمي ماند .

 

 ياران آن حضرت خدا را سپاس گفتند كه در كنار وي به درجه شهادت مي رسند. حضرت همه آنان را دعاي خير فرمود.

 

 حضرت قاسم عرض كرد: اي عموجان آيا من هم كشته مي شوم  ؟

 

حضرت وي را مورد لطف و محبت خود قرار داده فرمود : اي پسرم مرگ را چگونه مي بيني ؟ عرض كرد : شيرين تر از عسل .

 

 امام فرمود : عمويت فداي تو باد به خدا سوگند تو هم فردا پس از گرفتاري بزرگ به شهادت خواهي رسيد .

 

صبح عاشورا حضرت قاسم (ع) پيش آمده و از امام اذن جنگ با دشمن خواست . حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو به شدت گريستند. اما حضرت به او اجازه نداد. حضرت قاسم (ع) اصرار كرد ، دست و پاي عموي خود را پياپي مي بوسيد تا اين كه امام اجازه جهاد به او داد.  

 

زبرج خيمه برآمد چو قاسم بن حسن 

سهيل سرزده گفتي مگر ز سمت يمن

ز خيمه گاه به ميدان كين روان گرديد

رخي چو ماه تمام و قدي چو سرو و چمن

گرفت تيغ عدو سوز را به كف چو هلال

نمود در برخود پيرهن به شكل كفن

 

 

حضرت قاسم (ع) در حالي كه اشك بر صورتش جاري بود هم چو جنگجويان نام آور رجز مي خواند:

 

اِن تَنكِروُني فَاَنابنُ الَحسَــن

سَبطُ النَبِي الُمصطَفي المُوتَمَن

هذا حسيُن كَالاَسيُر الُمرتَهَن

بَيَن اُناسٍ لاسَقُوا اَصوَبَ المزُن

 

اگر مرا نمي شناسيد ، من پسر حسن هستم

سبط پيغمبر برگزيده و مورد اعتماد هستم

اين حسين كه مانند اسير گروگان است

در ميان مردمي كه از آب باران سيراب مباد

 

سپس به نبرد پرداخته و 35 نفر از دشمن لعين را به هلاكت رسانيد.

 

حميد بن مسلم گويد : من در ميان لشكر عمر سعد بودم ، نوجواني را ديدم كه به ميدان آمده گويا صورتش مانند ماه بود . عمربن سعد ازدي گفت : به خدا سوگند كه من به اين پسر حمله مي كنم و او را به قتل مي رسانم . گفتم : سبحان الله اين چه فكري است ، همين گروهي كه دور او را گرفتند براي كشتن او بس است. تو چــرا مي خواهي كه خود را در كشتن  او شريك كني ؟ گفت : به خدا سوگند از اين فكر برنگردم . پس سوار اسب شد و شمشيري بر سر آن مظلوم زد و فرق او را شكافت . قاسم به صورت بر زمين افتاد و فرياد زد اي عموجان .

 

 امام حسين (ع) با شنيدن صداي قاسم به سوي او شتافت و صفوف لشگر دشمن را شكافت تا به عمر قاتل جناب قاسم رسيده و با شمشيردست آن ملعون را قطع كرد، عمر فرياد بلندي زد و ياري طلبيد، لشگريان يزيد براي نجات عمر از دست امام به سوي او  راندند كه در جريان آن ، عمر در زير دست و پاي آنها و سم اسبان به هلاكت رسيد.

 

چون گرد و غبار معركه فرو نشست حضرت سيدالشهدا به بالين قاسم رسيد و ديد آن جوان رشيد و شجاع در حال جان دادن است و پايش را بر زمين مي سايد. فرمود :

 

 به خدا سوگند بر عمويت سخت و ناگوار است او را بخواني ، نتواند جوابت دهد و يا جواب او تو را سودي نبخشد. از رحمت خداوند دور باشند آن گروهي كه تو را به شهادت رساندند ، به خدا سوگند امروز ظالمان و ستمكاران بسيارند و ياوران اندك .

 

 حضرت پيكر غرقه به خون او را در آغوش گرفت و به سوي خيمه ها آمد و جنازه او را در كنار ديگر شهيدان قرار داد و فرمود: بارالها تو آگاهي كه اين مردم ما را دعوت كردند تا ما را ياري كنند ، اما اكنون دست از ياري ما برداشته و با دشمن ما يار شدند. خدايا اين جماعت را نابود ساز ، ايشان را هلاك كن و پراكنده گردان و يك تن از ايشان را باقي مگذار و مغفرت و آمرزش خود را هرگز شامل حال ايشان مگردان. اي عمو زادگانم صبر نمائيد ، اي اهل بيت من شكيبائي ورزيد و بدانيد بعد از امروز هرگز خواري و ذلت نخواهيد ديد.

 

سلام خداوند و انبيا واولياء بر قاسم بن الحسن باد آنگاه كه جنگيد و آنگاه كه شهيد شد و آنگاه كه به سوي اجداد پاكش سفر كرد و نفرين بر متولدين از حرام و روئيدگان از لقمه هاي ناپاك و خوي گرفتگان بر كينه آل علي (ع) باد.

 

(استفاده از اين مقاله با ذكر نشاني سايت جايز است)

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=5428
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.