تاريخ انتشار: 09 آذر 1390 ساعت 17:57:13
رگ و حلقوم (غزلی از لسان عاشقان ثارالله)

کاش می بودم و با خصمِ تو می جنگیدم وسطِ معرکه رخسار تو را می دیدم
مُهرِ حقّانیّتت را زده ام بر دل و جان قدرِ یک دانه ی ارزن نبود تردیدم
بی تو در دایره ی جهل فنا می گشتم با تو امّا ، چو پدیدار شدم جاویدم
فاش می گویم و از گفته ی خود خرسندم که ز گلزارِ تو بس رایحه هایی چیدم
هر کجا آن دگری فخر فروشی می کرد من فقط در تبعیّت ز تو می بالیدم
کس چه داند که درآن لحظه به زینب چه گذشت کاش من هم رگ و حلقوم تو می بوسیدم
ای  ( مهاجر ) ز غمِ خون حسین بن علی(ع) در همه عمر به یک لحظه نیاسایید
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **
استفاده از این شعر با ذکر منبع www.fajr57.ir بلامانع است.
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=5364
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.