فرّ و شکوه ( غزل ) "اللّهم عجل لولیک الفرج" ای مظهر بی قرین فریاد
از هجر رُخت هزار فریاد
وصف تو به جان شنیدم ای یار
دل ، شوقِ شنیده می کند یاد
با وجد تو در زمان نگنجم
بی عشق تو عمر رفته بر باد
مهر تو ز گاهواره دارم
معبود ، تو را نشان من داد
گر چیره به روح من نبودی
حقّا که چنین نبودم آزاد
معمار بزرگ استقامت
پاینده تویی همیشه آباد
اجلال و شکوه بی نشان ها
ویرانگر کاخ ظلم شدّاد
ای دادِ تمام دادجویان
جانانه زنی به قلب بیداد
جز تو نشناسد این (مهاجر)
کی ، مادر دهر چون تو را زاد
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **
استفاده از این شعر با ذکر منبع www.fajr57.ir بلامانع است.
|