دیار آینه ها " غزلی از باب توبه "
به قصد ترک گناهان ، دوباره سوی تو آیم
چنانچه دیده ببندی ، دگر رهای رهایم
بنا به قول یکی هم ، بشر مجاز خطا شد!
شماره ای ، ز شمارانِ بنده ی تو خدایم
روم به سوی خرابات ، رها شوم ز مکافات
در آن سرای بیابم ، دوباره شان و بهایم
مگر ستم نکشیدم ، خطر به جان نخریدم؟
ز دست تو بستانم ، ثوابِ رنج و بلایم
منی که سفره ی دل را، به دیگری نگشودم
فقط تویی که گواهی ، ز شرحِ سوز و نوایم
در این میانه یقیناً تو بر نظاره نشستی
من از اهالیِ شهر و دیار آینه هایم
فزون بر این همه امّا ، ز کرده ام نگرانم
که رب به روز قیامت چه خواب دیده برایم
(مهاجر)م بشنو این ، صحیح وعده ی حق را
غبار و گردِ نشسته ز چهره ها بزدایم
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **
( استفاده با ذکر نشانی سایت http://www.fajr57.ir/ جایز است )
|