تاريخ انتشار: 08 آذر 1390 ساعت 12:40:21
شهيد كربلا عبدالله بن عٌمَير الكَلْبي و قصّة خانواده عاشق و شاهد

اَلسَلامُ عُلَيك يا اَبا عبدالله (ع)

 

 

او از اصحاب اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) بود كه بعد از امامت حضرت امام حسين (عليه‌السلام) به حلقة ياران آن حضرت پيوست. مردي شجاع و دلاور و داراي اندامي تنومند و ستبر بود.

 

عبدالله وقتي لشكري را در نخيلة كوفه ديد و دانست كه اين لشكر به جنگ امام حسين (عليه‌السلام) خواهند رفت، با خود گفت: «به خدا سوگند، من آرزو داشتم با اهل شرك و كفر در راه خدا بجنگم و اكنون اميدوارم ثواب جنگ با اين مردمي كه بر اي كشتن فرزند پيامبر (صلي‌ الله عليه و آله) مي‌روند در نزد خداوند كمتر از ثواب جنگ با مشركان نباشد». سپس به خانه آمد و همسرش را از ماجرا باخبر ساخت. او هم عبدالله را تشويق كرد و درخواست كرد كه او را هم به همراه خود ببرد. هر دو شبانه از كوفه بيرون آمدند ودر شب هشتم محرّم به خدمت امام حسين (عليه‌السلام) رسيدند.

 

روز عاشورا اولين كساني كه از سپاه عمر سعد به ميدان مبارزه آمدند، يَسار غلام زياد و سالم غلام عبيدالله بودند. آنها با هم به ميدان آمدند و مبارز طلبيدند. حبيب بن مظاهر و بُرير بن خُضير همداني برخاستند ولي امام اجازه نداد. سپس عبدالله بن عمير كه قامتي بلند و بازواني ستبر و چهره‌اي گندمگون داشت برخاست و از امام اجازه گرفته و به ميدان رفت. يسار و سالم به او گفتند: «تو كيستي كه به مبارزه ما آمده‌اي؟» عبدالله هنگامي كه خود را معرفي كرد، گفتند: «ما تو را نمي‌شناسيم، بايد زُهير بن قَين يا حبيب ابن مظاهر يا بُرير بن خُضير به جنگ ما بيايند».

 

عبدالله خشمگين شد و به يسار گفت: «اي پسر زن بدكاره، اختيار به دست تو نيست كه هر كس را بخواهي به جنگ تو آيد. هر كس كه به جنگ تو بيايد از تو بهتر است». اين را گفت و به او حمله كرد و با شمشيري او را بر زمين افكند. در اين هنگام سالم به طرف عبدالله حمله كرد. اصحاب امام حسين (عليه السلام) فرياد زدند: «مواظب خود باش كه دشمن رسيد». عبدالله سخن آنان را نشنيد. سالم رسيد و شمشيري بر وي فرود آورد. عبدالله دست چپ خود را سپر كرد و ضربة سالم انگشتان او را قطع كرد، عبدالله نيز به او حمله كرد و او را به هلاكت رساند، عبدالله در حالي كه اين رجز را مي‌خواند به سوي امام آمد:

 

حسبي بيتي في عليم حسبي      و لست بالخوار عند الحرب      

ان تنكروني فانا ابن كلب         اني امرء ذو مره و عصب

 

يعني : «اگر مرا نمي‌شناسيد بدانيد كه من پسر كلب هستم، خانواده‌ام در طايفة عُلَيم موقعيت خوبي دارد.

من مردي قوي و استوار هستم، هنگام جنگ ضعيف نمي‌باشم».

 

در اين هنگام همسرش اُمّ وَهَب گرز آهنيني برداشت و خود را به او رساند و گفت : «پدر و مادرم به فدايت، جان خود را نثار پاكان دودمان حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) بكن» عبدالله خواست او را به خيمه باز گرداند ولي او قبول نمي‌كرد كه همسرش را تنها بگذارد و مي‌گفت : «تو را رها نمي‌كنم تا با تو در اين راه كشته شوم». عبدالله كه در دست راست خود شمشير گرفته و انگشتان دست چپش نيز قطع شده بود نتوانست همسرش را برگرداند.

 

لذا امام حسين (عليه‌السلام) به نزد اُمّ وهب رفت و فرمود : «رحمت خدا بر تو باد و خداوند از خاندان پيامبر به تو پاداش نيكو بخشد، برگرد به سوي زنان و با آنها بنشين زيرا كه زنان موظف نيستند كه در جنگ شركت كنند». ام وهب پذيرفت و به خيمه برگشت.

 

در اين هنگام گروهي به فرماندهي شمر به جناح چپ سپاه امام حمله كردند. عبدالله بن عمير با عده‌اي از اصحاب امام در برابر آنها استقامت و پايداري كردند تا اين كه دست راست و يكي از پاهايش قطع شد و به اسارت دشمن درآمد و به دست هاني به ثُبَيت حضرمي و بُكير بن حَيّ يتميّ به شهادت رسيد.

 

همسرش ام وهب به كناره جنازه او آمد و در حالي كه خون را از سر و صورت وي پاك مي‌كرد، مي‌گفت: «بهشت بر تو مبارك و گوارا باد. از خدا مي‌خواهم كه مرا نيز در آن جا هم نشين تو گرداند».

 

در اين زمان شمر به غلام خود دستور داد با گرز آهنيني به همسر عبدالله حمله نموده و او را به قتل برساند، او نيز چنين كرد و ام وهب در كنار همسرش به شهادت رسيد. غلام شمر سر عبدالله را از تن جدا كرده و به سوي خيمه‌ها انداخت. مادر عبدالله سر را برداشته، پاك نمود آنگاه گرز آهنيني به دست گرفت و به سوي دشمن حركت كرد. امام حسين (عليه‌السلام) دستور داد او را به خيمه‌ها برگردانيد و به مادر عبدالله فرمود : «خدا شما را رحمت كند، به سوي خيمه‌ها برگرد كه جهاد از تو برداشته شده است».

 

مادر عبدالله برگشت در حالي كه مي‌گفت: «خدايا اميدم را قطع مكن». امام در پاسخ وي فرمودند: « خداوند اميد تو را قطع نمي‌كند».

 

بنابر نقل استاد شهيد مطهري مادر عبدالله بن عمير سر بريدة پسرش را برداشت و بوسيد و گفت : «پسرم حالا از تو راضي شدم. به وظيفه خود عمل كردي ولي ما چيزي را كه در راه خدا داديم پس نمي‌گيريم». پس سر را به سوي افراد دشمن پرتاب كرد و بعد چوبي برداشت و به دشمن حمله كرده و اين رجز را مي‌خواند:

 

« من پيرزني ناتوان و ضعيف هستم، اما تا جان دارم از خاندان فاطمه ( سلام‌الله عليها) دفاع مي‌كنم».

 

و اين چنين دفتر زندگي بابركت ابن عمير و همسرش ام‌ وهب بسته شد ولي دفتري بزرگ و عبرت‌آموز براي همه تاريخ و همه خانواده‌ها گشود و آن اين كه عشق و علاقه خانوادگي را بايد به عشقي برتر و والاتر گره زد، بايد به هم عشق بورزيم و با هم به اويي كه جز او نيست عشق بورزيم تا شاهد لقاء الهي شويم و هم چون آنها به فوز عظيم نائل آئيم.

 

نام عبدالله بن عمير در زيارت ناحية مقدسه و زيارت رجبيه وارد شده است.

«السلام علي عبدالله بن عمير الكلبي»

سلام و درود خداوند بر عبدالله بن عمير و همسر فداكارش ام وهب و بر مادر شجاعش و بر همه شيرزناني كه از دامن پاك آنها مردان و مردانگي پديد آمد.

 

ولا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم

 

                                                     ** تهيه وتنظيم : ميكائيل جواهري **

 

   


 
07 دي 1392   
هانیه
با سلام ممنون از مطلب خوبتون همینطور که خانم نرگس گفتن کتاب "نامیرا" خیلی زیبا سیر زندگی ابن بزرگوار و همسرشان رو به تصویر کشیده و فضای غبار آلود کوفه را نشان داده حتما بخونید ممنون

27 خرداد 1392   
نرگس
سلام کتاب نامیرا از اقای صادق کرمیار زندگی عبدالله بن عمیر رو خیلی خیلی زیبا به تصویر کشیده پیشنهاد میکنم این کتابو بخونین

19 مهر 1391   
admin
با سلام و تشكر از اظهار لطفتان به نظر ما كتابهاي مربوط به زندگي نامه حضرت امام حسين (ع) ويارانش را بايد از نظر بگذرانيد ولي عجالتا سري به نمايشگاه رسانه هاي ديجيتال در مصلي بزنيد در غرفه مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي «نور» چند نرم افزار شامل كتابهاي مختلف در باره موضوع درخواستي است كه مي تواند خيلي به شما كمك كند اسامي دو تا را برايتان مينويسيم. سيره معصومان زمزم1 امام حسين وعاشورا در ضمن يك نرم افزار جديدي شامل فرهنگ عاشورا و امام حسين به تازگي در همان جا موجود است. موفق باشيد

18 مهر 1391   
فرشید
سلام مطلب جالبی بود من امروز 19 مهر تصمیم گرفتم که برای محرم یه نمایش نامه بنویسم دیدم چه موضوعی بهتر از عبدالله بن عمیر و همسر فداکارش از همین امروز مطالعاتمو شروع کردم و مطلب تو هم خیلی بکارم اومد. اگه منبع یا پیشنهادی داشتی خوشحال میشم برام میل کنی. ممنون-فرشید



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=5267
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.