تاريخ انتشار: 10 آبان 1392 ساعت 07:28:35
مقصدِ دیگر " غزل انتظار "

وای پیشانی من ، در پی مُهری دگر است! نکند دلشده را ، حال و هوایی به سر است؟! گنه ام چیست ، صنم برده تب و تاب مرا چیره بر قلبِ من و ساترِ سمع و بصر است دلبری گر نشود دل ببرد پس چه برد؟ شرح ما از غزلِ دلبر و دلداده سر است به خرابات شدم ، بلکه رهی چاره کنم فتح ایّام چه حاصل ، گذرم بی ثمر است پیرِ میخانه اگر ، مقصدِ دیگر گیرد کس نگوید که دگر ، میکده اش زیر و بر است! دلِ افسون شده از دیده سراغش گیرد دیر بازی است ، حبیبِ دل وجان در سفر است شرط رندی نبود ، راهی بازار شدن عاشق آن است که دُرّش به صدف در حذر است تو ندانسته به کرسی قضاوت منشین تیغِ شمشیرِ عدالت گرِ حق ، تیزتر است در صف منتقدان ، نعره ی تکفیر مزن چه کنم گوشِ دلت ، از همه جا بی خبر است این جهولی است مگر ، قبله ی دیگر گیرم؟ آخر ای قوم زبان ، قبله ی من در نظر است بی گمان در یدِ والایِ قضاوتگرِ حق هر که این راه گزید است ، خوش اندیش تر است کوسِ رسوایی ما ، در همه برزن بزنید تا بگویند خلایق ، که عجب خیره سر است چاوشان بانگ برآرید و به عالم گویید دیربازی است (مهاجر) به رهش دربدر است ** علی اکبر پورسلطان ( مهاجر ) ** ( استفاده با ذکر منبع http://www.fajr57.ir/ جایز است )

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=52589
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.