تاريخ انتشار: 06 آذر 1390 ساعت 00:26:20
غریب کربلا ( قصیده )

ماه محرّم آمد و ، غم به دلم جوانه زد نای کبوتر دلم ، نغمه ی شاعرانه زد ماه محرّم آمد و عرش و زمین عزا گرفت شور شهادت حسین (ع) ، به کوی و آشیانه زد حسین به نینوا شد و بیرق حیدری به دست بر رخ دین احمدی (ص) ، نصرت جاودانه زد ندا ز عرش می رسد ، کیست که یاریم کند آه ، حسین تشنه لب ، نعره به این بهانه زد گفت : علی اکبرش ، شبیهِ جدّ اطهرش سوز تو ساز عشق ما ، بَه که چه خوش ترانه زد ماهِ بنیِ هاشمی ، بر لب آب و تشنگی! زاده ی مرتضی علی (ع) ، طعنه به این زمانه زد نوگل نیمه ساله اش ، سوخت در آتش عطش حرمله ی شقیِ پَست ، حنجره اش نشانه زد قاسم گلشن حسن (ع) ، گفت عموی خون جگر خصم ، به هودج پدر ، نیزه و سنگ دانه زد حرّ دلیر و قهرمان ، آنکه بریده دل ز جان بهر قبول توبه اش ، بوسه بر آستانه زد کاش ببرّد این زبان ، چه گویم از امید جان قامت جاودانگی ، ز مرکبش کمانه زد شمر ، به گود قتلگه ، تیغ جفا زد از قفا بر لب تشنه کام عشق ، سیلی جابرانه زد دشمن رذل سنگ دل ، امان کودکان برید آتش کینه ی عدو ، ز خیمه ها زبانه زد زینب نامی و رشید ، به رغم خدعه ی یزید به کاخ اهرمن شد و به پوزه اش دهانه زد بهر تسلّای دلِ ، طفل سه ساله ی حسین کُنج خرابه ای به شام ، زلف رقیّه شانه زد شوق محبّت حسین  ، پرده ی حصر را درید خون غریب کربلا ، موج به هر کرانه زد (مهاجر) شکسته دل ، حق کلام کن ادا بی دل رسته کی توان ، ضجّه ی عاشقانه زد ** علی اکبر پورسلطان (مهاجر)** استفاده از این شعر با ذکر منبعwww.fajr57.ir بلامانع است.

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=5222
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.