آغاز دگر " غزل مناجات " نیمه شب آهسته به آن سوی سفر کن برو
از برِ خوش قامتِ این خواب حذر کن برو
گاهِ مناجات اگر وسوسه ها می رسد
پاره کن این پرده ی اوهام ، گذر کن برو
راهِ کج البته به مقصد نرساند تو را
قیدِ عطایش بزن و دفعِ ضرر کن برو
باز که ابلیس به هر جلوه بگوید مرو
خانه ی آن مفسده را زیر و زبر کن برو
روز و شب ات ، گر که بدان گونه تبه کرده ای
باقی عمرت دگر این گونه سحر کن برو
دیده و دل در یدِ این خاک چرا بسپری
دل بکَن و جانب افلاک نظر کن برو
حال بر آن سفره ی گسترده مهیا شدی
عطر و گلابی به تن و شانه به سر کن برو
همره اگر هست چرا یکّه و تنها روی
همدل و هم ناله و همراز خبر کن برو
ما همه با قیدِ (مهاجر) به جهان آمدیم
از دل امشب پیِ آغاز دگر کن برو
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **
( استفاده با ذکر نشانی سایت http://www.fajr57.ir/ جایز است )
|