مهاجران " غزلی از لسان شهداء "
ما از گزند ابلیس ، همواره در امانیم
بر آن نشسته گویید ، رفتیم تا بمانیم
عمرِ دو روز دنیا ، هرگز نمی پسندیم
این کهکشان هستی ، تا هست جاودانیم
گو اینکه روزگاری ، پا بر زمین نهادیم
از ابتدای ره بر ، بال فرشتگانیم
حادث اگر نبینی ، پیری که در کمین است
ما در زمان نگنجیم ، تا عاقبت جوانیم
روزی رسد که دیگر ، یاد از شما نماند
در سایه سار خورشید ، همچون ستارگانیم
ای ساکن زمینی ، اینسو نظر بیفکن
آنجا صفا ندارد ، ما اهل آسمانیم
جانا اگر بر آنی ، ماوای ما شناسی
بر حسب ذکر قرآن ، خوشنام و با نشانیم
یک سرسراغی از ما ، خواهی اگر بگیری
ما جان گذشته گان از ، جنس (مهاجر)انیم
** علی اکبر پورسلطان ( مهاجر ) **
|