بزم لک لک ها " غزل عروج یاران " جان چو شیرازه ها ، زکف می رفت
عشق تا آخرِ شرف می رفت
صبح ، گاهِ سرودِ بیدل ها
شور ، مردانه با شعف می رفت
باده (1) ، رقصان بدست سر مستان
روی شانه چه با هدف می رفت
بلمی دور می شد از ساحل
تا به سرمنزل نجف(2) می رفت
دُرّ ذیقیمت از کرانه ی دل
چه خرامان ، پیِ صدف می رفت
نو عروسی به پای می کوبید
گونه در دست ، جای دف می رفت
حجله هایی به رنگ سوسن و یاس
سوی معشوق ، صف به صف می رفت
کوچ موزونِ بزم لک لک ها
از تباهی ، به آن طرف می رفت
هودج امّا ، پر از شقایق بود
رو به جانان ز هر کنف(3) می رفت
جانِ تو ای (مهاجر) این ره را
بنده ی شاهدِ خلف می رفت
علی اکبر پورسلطان (مهاجر)
1- تابوت
2-بارگاه امام علی (ع) - زمینی بلند که آب به آن نرسد
3- جانب ، کرانه
(استفاده با ذکر منبع http://www.fajr57.ir/ جایز است ) |