امانت " غزلی از باب امر به معروف و نهی از منکر"
ای مسلمان! بد مسلمانی مکن
دین به راهِ نفس ، قربانی مکن
چون حیاء داری ، گنه کاری چرا
معصیت زشت است ، پنهانی مکن
آبرو را بس گران آورده ای
بهر یک تفریح ، ارزانی مکن
قیمت ناموس ، هم سنگ دم است
این امانت را ، چراغانی مکن
مال این دنیا ، همینجا ماندنی است
منزل جاویدِ خود فانی مکن
هان! مشو همرنگ قوم لات و لوط
پس وقارت ، هیچ ارزانی مکن
گولِ مکرِ شومِ شیطان را مخور
دیدگانِ دوست ، بارانی مکن
گاه ، کردارت ورای باور است
روزگار خویش ، طوفانی مکن
با خدای خود ، قراری داشتی
بیش از این ، بدعهد و پیمانی مکن
گو نمی دانی چه با خود می کنی
نام بد را ، مُهر پیشانی مکن
اشرف مخلوق عالم گشته ای
هیچ فعلی ، غیر انسانی مکن
زین ( مهاجر ) حرف حق را گوش گیر
آن سرا ، دادِ پشیمانی مکن
** علی اکبر پورسلطان ( مهاجر ) **
|