تاريخ انتشار: 23 آبان 1390 ساعت 21:42:32
خطابه ي غدير خم

رسول آنجا کنار برکه ی خشک

 

فرود آمد ز مرکب

  

اشارت کرد آنانی که رفتند

 

ز راه رفته باز آیند

  

هوا سوزان

 

بیابان خشک و تشنه

 

لهیب آتش خورشید بر خاک بیابان

 

صدای پچ پچ ونجوا

 

چه پیش آمد چرا جمع دوباره ؟

 

مبادا باز پیکاری به راه است؟

  

صدای پچ پچ ونجوا

 

صدای زنگ اشترها

 

  همه خاموش حتی باد سوزان هم به گوش آمد

 چه می خواهد بگوید او ؟

 

محمد بر فراز آمد

 

ستایش مر خدایی را که والا بی نظیر است

 

به اسرار نهان در سینه ها آگه بصیر است

 

 

سلاطین را بود سلطان شهنشاه شهنشاهان

 

به فرمانش زمین در گردش است و مستدیر است

  

 

منظم چادر شب می کشد بر روز روشن

 

ازو آمد فروزان مهر و ماهش مستنیر است

  

 

سزد او را ستایشها نه در شادی که در غمها

 

اجابت می کند هر آنچه می خواهی نصیر است

  

 

رسول و بنده ی اویم ز فرمانش نمی پیچم

 

که گر پیچم عذاب حق عذابی بس کبیر است

  

 

به گوش آمد ندای جبرئیل اینک مرا گوید

 

هر انچ آمد زسوی رب بگو قولی خطیر است

  

 

رسالت اکمل وکامل چو بنمایی ولی حق

 

اشارت بر علی آمد که مولای قدیر است

 

 

علی دروازه ی دانش اگر من شهر آن بودم

 

مبادا گمرهی از او ره ظلمت عسیر است

 

 

کسی کو را شود مومن به راه رستگاری شد

 

خدایش رحمت بی حد دهد لطفش کثیر است

  

 

مفسر شد به قران او همو شد جانشین من

 

اگر بر مومنان یاور به خصمان او زریر است

 

 

نشان تیر خشم او شود هر ناکث و قاسط

 

به قلب مارقین او همچنان برنده تیر است

  

 

مباداتان حسد ورزی حسودان همره شیطان

 

نگون بختان غافل را ره شیطان مسیر است

  

 

همو محبوب رب و من ، خدا راضی ازو هم من

 

چو باران بهاران شد که او ابر مطیر است

  

 

سلام آمد محبان را ،شما پاکیزه خویان را

 

سرای عافیت آنجا بهشت دلپذیر است

 

 

ندای ارجعی ربک مرا از سوی او آمد

 

ولایت بر شما شد رهنما ره را مشیر است

 

 

نشان مهر او بر سینه ی هر  « بی نشانه »

 

نشان دوری از اهریمنان بر آن فقیر است

 

 

 

شمس الدین عراقی

  

اردکان شب عید غدیر خم سال ۱۳۸۶

 

 

 

منبع : http://avayedel.com/poetry/post_267.php

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=4837
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.