در نظر هيچ خردمندى ترديد پذير نيست كه شرف و برترى هر چيزى بسته به فايده و نتيجه آن چيز است.
بنا بر اين قاعده : در ميان موضوعهاى تاريخى نخستين امرى كه مي تواند متضمن مهمترين فوايد و نتايج باشد موضوعى است كه دين الهى بر آن پايهگذارى شده و كيش و آئينى بر اساس آن استوار گشته و قوائم و استوانههاى مذهبى بر آن نصب و امّتى از آن به وجود آمده باشد و دولتهائى بر آن مبنى و اساس متشكل وصيت شهرت آن مداوم و ذكر آن جاودانى گرديده باشد.
به همين جهت است كه پيشوايان تاريخ در ثبت مبادى و تعاليم اديان فداكارى نموده و وقايع تابعه و شئون مربوطه به آن از قبيل- كيفيت پيدايش و نحوه دعوت و مبارزات و حكومات و ساير تشكيلات مترتّبه به آن را كه روزگاران دراز و قرنهاى متمادى بر آن گذشته همه را ثبت و قيد نمودهاند.
سنة الله فى الذين خلوا و لن تجد لسنة الله تبديلا.
بديهى است كه، در چنين موارد چنان چه مورخ نسبت به امرى از امور مربوطه به اين موضوع مسامحه و يا در ثبت و ضبط آن اهمال نمايد در رشته تاريخى و طومار تأليفش فاصله و شكافي توليد شود كه هيچ امرى آن را پر نمي كند؛ و تاريخى كه آغاز و مبدء آن در اثر چنين غفلت و اهمالى مبهم و نامعلوم گردد چه بسا موجب آن شود كه خواننده چنين تاريخى نسبت به سرانجام و پايان آن نيز دوچار سرگردانى و جهل گردد!!
واقعه تاريخى «غدير خم» از جمله همين قضاياى مهمّه و خود خطيرترين موضوع تاريخى در جهان اسلام است. زيرا اين واقعه مهمّ با بسيارى از براهين قاطعه (مرتبط به آن) مبنى و اساس مذهب آنهائى است كه از آثار خاندان پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله پيروى مي نمايند كه شامل مليونها از نفوس مسلمانان است؛ در اين گروه عظيم مظاهر دانش و بزرگى نمايان و از ميان آنها دانشمندان به نام حكما، فلاسفه، مردان بزرگ، نوابغ در علوم و فنون متنوّعه، سلاطين، سياستمداران، فرماندهان، ادبا و فضلا برخاستهاند وكتب و مؤلّفات گرانبها در هر فن از آنان در جهان منتشر گشته بنابر اين اگر مورّخ، خود از اين گروه باشد، بر او فرض و واجب است كه اخبار و مطالب مهمه مربوط به دو دعوت نبوى صلّى اللّه عليه و آله را به وسيله ثبت و ضبط در تاريخ خود به طور تفصيل در دسترس استفاده هم كيشان خود قرار دهد.
و اگر مورّخ از غير اين گروه (يعنى غير از گروه پيروان آثار خاندان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله باشد.
باز هم ضمن بررسى در تاريخ جمعيت بزرگى مانند اين گروه ناچار است كه نسبت به چنين واقعه مهمى (اگر چه با سادگى و بساطت هم شده) ذكرى بنمايد و يا چنان چه تحت تأثير عواطف قومى و مسخّر هيجانات فتنه جويانه طايفه خود شده ذكر اين قضيه تاريخى را با امورى كه در پيرامون اين قضيه از لحاظ انتقاد در دلالت آن مورد نظر او است توام نمايد.
(اين كه گفتيم: انتقاد در دلالت ... اين تنها جهتى است كه ممكن است دستاويز ايجاد اختلاف قرار گيرد!) زيرا براى مورّخين از اين قبيل مقدور و ميسّر نخواهد بود كه بر سند و مدارك اين قضيه طعنى وارد كنند و يا آن را ضعيف بشمارند؟ زيرا با آن جهد و مشقتى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در كيفيّت (زمانى و مكانى) ابلاغ اين امر در روز غدير خم بر خود هموار فرمود وقوع اين قضيّه طورى است كه حتى دو نفر هم در آن اختلاف ندارند. هر چند به علل اغراض و شائبههائى كه بر افراد آگاه و بينا پوشيده نيست در مدلول و مفاد آن تشكيل اختلاف دادهاند ...!!
اينك، به ذكر و خصوصيات مؤرخينى كه واقعه غدير خم را در آثار و كتب تاريخى خود ثبت نمودهاند مبادرت ميشود :
نام مورّخ/ تاريخ فوت او/ نام كتاب او
1- بلاذرى/ 279 هجرى/ انساب الاشراف
2- ابن قتيبه/ 276 «المعارف» و «الامامة و السياسه»
3- طبرى/ 310 هجرى/ كتابى در خصوص اين موضوع نوشته
4- ابن زولاق ليثى مصرى 278 هجرى/ در تأليف خود
5- خطيب بغدادى 463 هجرى در تاريخ خود
6- ابن عبد البرّ 464 هجرى الاستيعاب
7- شهرستانى 548 هجرى الملل و النحل
8- ابن عساكر 571 هجرى تاريخ شام
9- ياقوت حموى 626 هجرى جلد 18 معجم الادباء صفحه 84 چاپ اخير
10- ابن اثير 630 هجرى أسد الغابه
11- ابن ابى الحديد 656 هجرى شرح نهج البلاغه
12- ابن خلكان 582 هجرى وفيات الأعيان
13- يافعى 768 هجرى مرآت الجنان
14- ابن الشيخ البلوى حدود 605 هجرى در «الف باء»
15- ابن كثير شامى 74 هجرى البداية و النهايه
16- ابن خلدون 808 هجرى در مقدمه تاريخ خود
17- شمس الدين ذهبى 748 هجرى تذكرة الحفّاظ
18- نويرى حدود 833 هجرى نهاية الارب في فنون الادب
19- ابن حجر عسقلانى 852 هجرى «الاصابه» و «تهذيب التهذيب»
20- ابن صباغ مالكى 855 هجرى الفصول المهمّه
21- مقريزى 845 هجرى الخطط
22- جلال الدين سيوطى 911 هجرى در كتب متعدده
23- قرمانى دمشقى 1019 هجرى اخبار الدول
24- نور الدين حلبى 1044 هجرى السيرة الحلبيّه و غير اينها از مشاهير فنّ تاريخ
اين از نظر علم تاريخ و شأن مورّخ.
و امّا فن حديث. در اين فنّ نيز موضوع استدلال، بهمان و تيره كه در علم تاريخ بيان شد بى كم و كاست وارد است زيرا :
محدّث نيز به هر جانب و هر دسته از حديث با توسعه كه در دامنه آن وجود دارد توجّه نمايد. روايات صحيحه و مسندى خواهد يافت كه مشعر بر اين مزيّت و تقدم براى ولىّ دين (على عليه السّلام) مي باشد به طورى كه هر طبقه از طبقه قبل از خود اين حديث را دريافت نموده تا دور منتهى مي شود به طبقه صحابه يعنى آنان كه خود حضور داشته و و اين خبر را از منبع وحى صلّى اللّه عليه و آله شنيدهاند.
و در عين اين كه طبقات متعدده روات فاصله طولانى تشكيل دادهاند، همان نورانيّت خيره كننده اين واقعه باقى و احساس ميشود .
با چنين كيفيّت اگر محدّث از ذكر چنين حديثى (كه تا اين حدّ از اهميّت و عظممت را واجد است) اهمال يا غفلت نمايد از ايفاء حق امّت اسلامى كاسته و مسلمين را از يك قسمت زياد حقايق پاكيزه كه پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از گنجينه وسيع مواهب و احسان خود به ملّت اسلام روا داشته و عنايت فرموده محروم و بىنصيب نموده، و از راه يافتن به شاهراه روشنى كه پيغمبرشان راهنمائى فرموده است امّت اسلامى را باز داشته است.!!
اكنون نام جمله از محدثين بزرگ آنها كه واقعه غدير خم را حديث نمودهاند:
1- پيشواى مذهب شافعى- ابو عبد اللّه محمّد بن ادريس شافعى (وفات 204)- طبق مذكور در «النهايه» ابن اثير
2- پيشواى مذهب حنبلى- احمد بن حنبل (متوفى 241) در (مسند) و (مناقب)
3- ابن ماجه (متوفى 273) در (سنن)
4- ترمذى (متوفى 279) در (صحيح) خود
5- نسائى (متوفى 303) در (خصايص)
6- ابو يعلى موصلى (متوفى 307) در (مسند) خود
7- بغوى (متوفى 317) در (مصابيح السنه)
8- دولابى (متوفى 320) در (الكنى و الآسماء)
9- طحاوى (متوفى 321) در (مشكل الآثار)
10- حاكم (متوفى 405) در (مستدرك)
11- ابن المغازلى شافعى (متوفى 483) در (مناقب)
12- ابن منده اصفهانى (متوفى 512) در تأليف خود به طرق متعدده
13- خطيب خوارزمى (متوفى 568) در (مناقب) و در (مقتل ابى عبد اللّه الحسين عليه السّلام)
14- گنجى (متوفى 658) در (كفايت الطالب)
15- محبّ الدين طبرى (متوفى 694) در (الرياض النضره) و (ذخاير العقبى)
16- حموينى (متوفى 722) در (فرايد السمطين)
17- ذهبى (متوفى 748) در (تلخيص)
18- هيثمى (متوفى 807) در (مجمع الزوايد)
19- جزرى (متوفى 830) در (اسنى المطالب)
20- ابو العباس قسطلانى (متوفى 923) در (المواهب اللدنيّه)
21- متّقى هندى (متوفى 975) در (كنز العمّال)
22- هروى قارى (متوفى 1014) در (المّرقاة في شرح المشكات)
23- تاج الدين مناوى متوفى 1031) در (كنوز الحقايق في حديث خير الخلايق) و (فيض القدير)
24- شيخانى قادرى- در (الصراط السوىّ في مناقب آل النبيّ صلّى اللّه عليه و آله)
25- با كثير مكى (متوفى 1047) در (وسيلة المآل في مناقب الآل)
26- ابو عبد اللّه زرقانى مالكى (متوفى 1122) در (شرح المواهب)
27- ابن حمزه دمشقى حنفى در (البيان و التعريف)
- و غير اينها از محدثين-
اين هم از لحاظ فن حديث.
و همين طور است حال و شأن علماء تفسير زيرا:
آياتى از قرآن كريم كه در مورد اين قضيه نازل شده در برابر ديدگان مفسّر نمايان ميشود «1» و بر مفسّر لازم و واجب است كه آن چه از مصدر وحى درباره نزول آن آيات و تفسير آن رسيده بيان كند، و روا نمي داند كه كار او نارسا و كوشش او ناقص باشد.
اينك قسمتى از مفسّرين بنام كه در تفسير خود به ذكر اين واقعه پرداختهاند:
1- طبرى (متوفاى سال 310) در تفسير خود
______________________________
(1) مانند آيه مباركه 3 در سوره مائده الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً و آيه 70 يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ... و آيه 1 از سوره «المعارج» سئل سائل بعذاب واقع .
----------------------------------------------------------------
2- ثعلبى (متوفاى سال 427- يا- 437) در تفسير خود
3- واحدى (متوفاى سال 468) در «اسباب النزول»
4- ابو محمد بغوى (متوفاى سال 516)
5- قرطبى (متوفاى سال 567) در تفسير خود
6- فخر رازى (متوفاى سال 606) در تفسير كبير
7- قاضى بيضاوى (متوفاى سال 685) در تفسيرش
8- ابن كثير شامى (متوفاى سال 774) در تفسيرش
9- نيشابورى (متوفاى در قرن هشتم) در تفسيرش
10- جلال الدين سيوطى متوفاى سال 911 در تفسيرش
11- ابو السعود العمادى (متوفاى سال 972)
12- خطيب شرمينى (متوفاى سال 977)
13- قاضى شوكانى (متوفاى سال 1173) «1»
14- آلوسى بغدادى (متوفاى در سال 1270) در تفسيرش
- و غير اينها از مفسّرين.
و امّا علماء علم كلام- در مورد اقامه دليل و برهان در هر يك از مسائل كلام- وقتى كه به موضوع امامت مي رسند، براى غلبه بر مدعى و يا به منظور نقل دليل و برهان طرف خود ناگزيرند كه متعرض واقعه غدير خم شوند- هر چند كه در عين اين اقدام به زعم خود در چگونگى دلالت حديث مزبور به مناقشه پردازند.
اينك جمله از متكلّمين به نام كه در كتب خود به ذكر واقعه غدير خم پرداختهاند :
1- قاضى ابو بكر باقلانى بصرى (متوفى 403) در (التمهيد)
2- قاضى عبد الرحمن ايجى شافعى (متوفى 756) در (المواقف)
3- سيد شريف جرجانى (متوفى 816) در (شرح المواقف)
4- بيضاوى (متوفى 685) در (طوالع الانوار)
______________________________
(1) چند تن از اين مفسرين را مؤلف محترم در ترجمه استدراك اضافه كردند كه در اصل نيست.
-----------------------------------------------------------------
5- شمس الدين اصفهانى در (مطالع الانظار)
6- تفتازانى (متوفى 792) در (شرح المقاصد)
7- قوشچى- المولى علاء الدين (متوفى 879) در (شرح تجريد)
و عين الفاظ نامبردگان به طورى است كه ذيلا ترجمه و ذكر مي شود :
به تحقيق پيوسته كه پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در روز غدير خم كه در محلى است بين مكه و مدينه به نام جحفه- هنگام بازگشت از حجة الوداع مردم را جمع فرمود و آن روز بسيار گرم و سوزان بود به حدّى كه مردم قسمتى از رداى خود را زير پا مي گذاردند از شدت گرمى زمين.
پس از گرد آمدن خلق- آن حضرت در جايگاه بلندي خطبه ايراد فرمود و از جمله فرمود : اى گروه مسلمانان، آيا من اولى (سزاوارتر) بر شما و امور شما از خود شما نيستم؟ گفتند : آرى به خدا قسم. آنگاه فرمود: هر كس كه من مولاى اويم پس از من على عليه السّلام مولاى او خواهد بود، خداوندا دوست بدار آن كه را كه او را دوست بدارد، و دشمن بدار آن كه را كه او را دشمن بدارد، و يارى كن ياران او را و خوار كن خوار كنندگان او را «1» و از جمله متكلّمين- قاضى النجم محمّد شافعى (متوفي 876) است كه در (بديع المعانى) اين واقعه را ذكر كرده است، و جلال الدين سيوطى در اربعين خود و مفتى شام حامد بن على عمادى در (الصّلاة الفاخره بالاحاديث المتواتره) و آلوسى بغدادى (متوفي 1324) در (نثر اللئالى) و غير اينها.
علماء علم لغت نيز در آن جا كه به لغاتى از قبيل : مولى. خم. غدير. ولى. بر خورد نمايند ناچار به حديث غدير خم اشاره مي نمايند.
مانند : ابن دريد محمّد بن حسن (متوفي 321) در جلد 1 «جمهره» ص 71 «2»- و ابن اثير در «النهايه» و حموى در «معجم»
______________________________
(1) عين لفظ آنها ذكر شده براى اين كه اين واقعه را بىسند به طور [ارسال مسلم] ذكر نمودهاند.
-------------------------------------------------------------------
(2) نامبرده گويد : غدير خم معروف است و اين همان مكانى است كه رسول خدا (ص) در آن جا به پاخاست و خطبه مبنى بر فضيلت امير المؤمنين على بن ابى طالب ايراد فرمود در جلد چاپى از (الجمهره) چنين مذكور است و ابن شهر آشوب و جز او از روى نسخههاى خطى كه از زمانهاى قديم در دست بوده از «الجمهره» چنين حكايت نمودهاند : اين همان جايگاهى است كه پيغمبر (ص) در آن جا درباره على (ع) تصريح نموده الخ. ولى در نسخههاى چاپى رعايت امانت نكرده و آن را تحريف نمودهاند!!
البلدان» در بيان (خم) و زبيدى حنفى در «تاج العروس» و نبهانى در «المجموعة النبهانيّه».
ماخذ : الغدير، علامه عبدالحسين اميني ، جلد اول ، صفحه 21 تا 29 ، بنياد بعثت
(استفاده از اين مطلب بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)