تاريخ انتشار: 23 آبان 1390 ساعت 19:42:32
سلب حکومت از علی(ع) از عزای کربلا بالاتر است!!

سخنرانى امام خميني در جمع علماى نجف (برگزارى جشنهاى شاهنشاهى- وجوب قيام علما) 

زمان: 1 تير 1350-- 28 ربيع الثانى 1391 

مكان: نجف، مسجد شيخ انصارى 

موضوع: مشكلات اقتصادى مردم و برگزارى جشنهاى شاهنشاهى و وجوب قيام علما 

مناسبت: برگزارى جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى 

حضار: روحانيون و طلاب نجف

 

 

اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم 

بسم اللَّه الرحمن الرحيم.

من احساس تكليف مى‏كنم كه در بعضى از فرصتها تذكراتى راجع به گرفتارى مسلمين به آقايان بدهم؛ شايد آقايان هم براى خودشان احساس تكليف كنند، و شايد در صدد برآيند كه آن اندازه‏اى كه مى‏توانند كمك كنند به برادران مسْلمشان ولو كمك به نحو تبليغ باشد، كمك به نحو تلگراف و كاغذ باشد.

 

بالاترين مصيبت اسلام سلب حكومت از حضرت امير (ع)

 

از اول، مسلمين و اسلام گرفتار هواهاى نفسانيه‏اى بوده‏اند و اين گرفتاريها كه ما الآن داريم سرچشمه‏اش همان هواهاى نفسانى بود كه بعد از رسول اكرم- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- به واسطه آن هواها نگذاشتند كه حكومت حق تشكيل بشود. اگر گذاشته بودند كه حكومتى كه اسلام مى‏خواهد، حاكمى را كه خداى- تبارك و تعالى- امر به تعيينش فرموده است، رسول اكرم- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- تعيين فرمود، (1) اگر گذاشته بودند كه آن تشكيلات پيش بيايد، حكومتْ حكومت اسلامى باشد، حاكمْ حاكم منتخَبِ منصوبْ مِنْ قِبَلِ اللَّه تعالى باشد، آن وقت مردم مى‏فهميدند كه اسلام چيست و معنى حكومت اسلامى چيست. مع الأسف بعد از رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- منحرف كردند مردم را از آن چيزى كه پيغمبر امر فرموده بود. و اكتفا به انحراف در زمان خود هم نبود بلكه زمينه فراهم كردند از براى اين كه تا آخر نشود يك حكومت اسلامى‏ تشكيل بشود.

 

__________________________________________________

 (1)- اشاره به ماجراى غديرخم

------------------------------------------------------------------------------------------

قضيه معاويه از چيزهايى بود كه با دست سابقين، آن مشايخ سابق، اين زحمت براى مسلمين و اسلام پيش آمد. اين اختلاف داخلى كه بدتر از هر نحو اختلافى بود پيش آمد و حضرت امير- سلام اللَّه عليه- مبتلا شد به اين اساسى كه آنها درست كرده بودند. و بعد از ايشان هم حكومت از صورت اسلامى به كلى خارج شد و به صورت مَلِكُ الملوكى يا شاهنشاهى بيرون آمد. و تا آخر هم، تا حالا هم اسلام به خودش يك حكومت اسلامى [نديد]، مگر يك چند صباحى كه حضرت امير- سلام اللَّه عليه- بعد از رسول اللَّه و بعد از آن حرفها متصدى امر شدند؛ آن هم با آن همه گرفتاريهايى كه پيدا كرد : گرفتارى جنگ جمل، گرفتارى صفين، گرفتارى جنگ خوارج- آن همه گرفتاريها كه بود. مع ذلك اين چند صباحى كه حضرت امير- سلام اللَّه عليه- حكومت كردند و برنامه حكومتى خودشان را تعيين كردند، همين چند صباح هم، براى مسلمين و براى اسلام يك درس عبرتى شد؛ يك مطلبى شد كه فهميدند كه اسلام يعنى چه؛ تا اندازه‏اى- همين چند صباح .

 

جلوه‏اى از حكومت اسلامى على (ع)

 

اگر گذاشته بودند كه در پناه حكومت اسلامى، اگر گذاشته بودند در حكومت اسلامى و در پناه اسلام، حكومت تشكيل بشود و مردم در پناه حكومت اسلامى باشند، اين همه گرفتاريهايى كه از براى ماها الآن هم پيش آمده است، اينها هم- شايد- پيش نمى‏آمد. حاكمى كه از طرف خداى تبارك و تعالى تعيين شد از براى امت، آن شخصى بود كه وقتى به حكومت رسيد، وقتى كه با او جمع شدند و بيعت كردند بعد از آن خراب كاريهايى كه شده بود تا آن روز و بعد از آن مصيبتهايى كه براى اسلام پيش آوردند و تا حالا هم فسادش باقى مانده است، آن شخصى بود كه وقتى كه به حكومت رسيد در حال حكومتش زندگى‏اش از جميع زندگى امثال ماها و شماها، طلاب علوم دينيه، امثال اين بقالها و اين كاسبها، زندگى او پست تر بود. يك تكه نان جو بود كه در آخر عمر مباركشان، از قرارى كه گفته شده است، از بس خشك بود حضرت با دستشان‏ نمى‏توانستند بشكنند، با زانو مى‏شكستند آن نان را و با آب تناول مى‏كردند. اين حكومت اسلام بود.

مى‏فرمود كه- به طورى كه نقل شده است- من مى‏ترسم كه در يكى از حوالى مملكت من يكوقت يك گرسنه‏اى باشد، يكوقت باشد كه گرسنه در كار باشد، چطور من بخوابم «سير»، و رعيت من يك نفرشان- ولو در بعض از ارجاى (1) مملكت- اينها گرسنه باشند.

 

بالاترين مصيبتى كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير- سلام اللَّه عليه- بود؛ و عزاى او از عزاى كربلا بالاتر. مصيبت وارده بر اميرالمؤمنين و بر اسلام بالاتر است از آن مصيبتى كه بر سيد الشهداء- سلام اللَّه عليه- وارد شد. اعظمِ مصيبتها اين مصيبت است كه نگذاشتند مردم بفهمند اسلام يعنى چه. اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى مى‏كند. الآن هم مبهم است. الآن هم نمى‏دانند مردم كه معنى اسلام چيست، حكومت اسلامى چيست، اسلام چه مى‏خواسته بكند، چه برنامه‏اى اسلام داشته است در حكومتش.

 اين پنج سال حكومت، يا پنج- شش سال حكومت حضرت امير، اين با همه گرفتاريهايى كه بوده است و با همه زحمتهايى كه از براى حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است. و همين [دوره‏] پنج ساله و شش ساله، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند؛ جشن براى عدالت، جشن براى بسط عدالت، جشن براى حكومتى كه اگر چنان چه در يك طرف از مملكتش، در يك جاى از مملكتش، براى يك معاهد (2)- يك زن معاهد- يك زحمت پيش بيايد، يك خلخال از پاى او درآورند، حضرت، اين حاكم، اين رئيس ملت، آرزوى مرگ بكند، كه مرگ براى من- مثلًا- بالاتر از اين است كه در مملكت من يك نفر زنى كه معاهد هست خلخال را از پايش درآورند. اين حكومتْ حكومتى است كه در رفتنش مردم بايد به عزا و سوگوارى بنشينند؛ و براى‏

__________________________________________________

 (1)- جمع رجاء؛ اطراف

 (2)- هم پيمان. مقصود «ذمّى» و آن كسى است كه با مسلمانان پيمانى بسته است تا در پناه حكومت اسلامى باشد. اشاره امام به ماجراى حمله عوامل معاويه در زمان حكومت على (ع) به شهر «انبار» است. كه در آن يكى از سربازان معاويه خلخال زنى ذمّى را از پايش در آورد.

--------------------------------------------------------------------------------------

همان پنج روز و پنج ساله حكومتش بايد جشن بگيرند؛ جشن براى عدالت، جشن براى خدا، جشن براى اين كه اين حاكم حاكمى است كه با ملت يكرنگ است بلكه سطحش پايينتر است در زندگى؛ سطح روحى‏اش بالاتر از همه آفاق است، و سطح زندگى‏اش پايينتر است از همه ملت .

 

** صحيفه امام ، جلد دوم ، صفحه 358 تا 361 **

(استفاده با درج نشاني سايت اشكال ندارد)

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=4808
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.