سخنرانى امام خميني(ره) در جمع ايرانيان مقيم خارج درباره ابعاد سياسى و عبادىِ اسلام
زمان: 20 آبان 1357/10 ذى الحجه 1398
مكان: پاريس، نوفل لوشاتو
موضوع: ابعاد عبادى- سياسى اسلام
مناسبت: فرا رسيدن عيد قربان
حضار: دانشجويان و ايرانيان مقيم خارج
ادغام سياست و عبادت در اسلام
...اين مواقفى [محل وقوف و توجه] كه در اسلام هست مثل عيد فطر، عيد اضحى، قربان، و حج- مواقف حج- نماز جمعه، جماعات كه در شب و روز انجام مىگيرد، اين مواقف جنبههاى عبادى دارد، و جنبههاى سياسى و اجتماعى هم دارد؛ يعنى جنبه عبادىاش در جنبه سياسىاش- اينها- مُدْغَمند، مُنْضَم به همند. ديانت اسلام يك ديانت عبادىِ تنها نيست و فقط وظيفه بين عبد و خداىِ تبارك و تعالى، وظيفه روحانى تنها نيست؛ و همين طور يك مذهب و ديانت سياسى تنها نيست؛ عبادى است و سياسى.
سياستش در عباداتْ مُدْغَم است و عبادتش در سياسات مدغم است. يعنى همان جنبه عبادى يك جنبه سياسى دارد. همين اجتماع در اعياد براى نماز، اين عبادت است لكن آن اجتماع خودش جنبه سياست دارد. مسلمانها بايد از اين اجتماعاتى كه هست، از اين اجتماعات استفادههاى زياد بكنند. مثلًا مسجدها در صدر اسلام به اين صورتى كه بعدش به توسط اشخاصى منحرف به اين صورتهاى مبتذل درآمد، در صدر اسلام اين طور نبوده.
مسجدها محلى بوده است كه از همان مسجد ارتش راه مىافتاد براى جنگ با كفار و با قلدرها؛ از همان توى مسجد. آن جا خطبه خوانده مىشد، دعوت مىشدند مردم به اين كه فلان- مثلًا- آدم متعدى در فلان جا قيام كرده بر ضد مسلمين يا مال مردم را چپاول مىكند، قلدرى مىكند، انحرافات دارد، و از همان مسجد راه مىافتادند و مىرفتند طرف دشمن. از همان جا قراردادها حاصل مىشد.
در خطبه نماز جمعه مقدرات مملكت بايد بيان بشود؛ مسائل سياسى كه در مملكت جريان بايد پيدا كند، مسائل اجتماعى كه در مملكت بايد جريان پيدا كند، گرفتاريهاى مسلمانها، اختلافات مسلمانها، در آن خطبهها بايد طرح بشود و رفع بشود. جنايات امثال محمدرضاخان بايد در اين خطبههاى جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راههايى كه ممكن است با آن راهها اين جانيها را از بين برد، در نماز جمعه بايد گفته بشود.
نماز جمعه عبادت است لكن عبادتى كه مُدْغَم در سياست است؛ سياست در عبادت مدغم است. مثل مذهب مسيح [نيست] يعنى اين مذهبى كه حالا دست مسيحيها هست؛ و من گمان ندارم كه مسيح- عليه السلام- مذهبش اين بوده است كه اينها الآن مىگويند كه هيچ كارى نداشته باشند به زندگى مردم و هيچ كارى به وضع سياسى نداشته باشند، و همين بروند و يك زنگى بزنند و دنبال آن زنگ هم يك عبادت مختصرى بكنند و تمام بشود برود سراغ [كارش]. من گمان نكنم كه در دنيا هم چو مذهبى مذهب مسيحى باشد؛ منحرف شده است اين مذاهب. مذهب يهود و همين طور مذهب نصارا انحرافات پيدا كرده است، دست در آن وارد شده است.
مذهب اسلام، كه سندش قرآن است و محفوظ هست، حتى يك كلمه تغيير نكرده است.
اسلام، سازنده همه ابعاد انسان
اين طور است كه قرآن مشتمل بر همه چيز است. يعنى يك كتاب آدم سازى است. همان طورى كه آدم همه چيز است : معنويت دارد، ماديت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد، قرآن كريم هم كه آمده است اين انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را مىسازد؛ يعنى كليه احتياجاتى كه انسان دارد، چه احتياجاتى كه شخص دارد و چيزهايى كه مربوط به شخص است، روابط بين شخص و خالق تبارك و تعالى و مسائل توحيد، مسائل صفات حق تعالى، مسائل قيامت- اينها هست [و چه] مسائل سياسى و اجتماعى و قضيه جنگ با كفار و اينها. قرآن پر است از اين آياتى كه اين آياتْ مردم را وادار كرده است و پيغمبر را مأمور كرده است كه جنگ كنند با كسانى كه متعدى هستند؛ با ظالمها جنگ بكنند.
يك كتابى است كه تحرك آورده است. يعنى عربى كه در آن وقت، در زمانى كه وارد شد قرآن كريم، يك مردم متفرق و يك مردمى بودند كه با خودشان هم هىور مىرفتند، در بين خودشان يك جنگ و جدالى بود، و هيچ فكر امور سياسى نبودند و همان بين خودشان مثل يك طوايف وحشى بودند، در قبل از يك نيم قرن، قبل از يك نيم قرن، در حدود سى سال، اين امپراتوريها را همين عده عربِ كمى كه ابتدائاً دور رسول اكرم بودند و اينها را ساخت پيغمبر اكرم، در يك مدت كمى دو تا امپراتورى كه آن وقت تقريباً تمام دنيا زير بيرق اين امپراتوريها بود- يكى امپراتورى ايران بود يكى هم روم بود- هر دو را آنها فتح كردند.
هم چو تحركى در اينها آورد كه از جزيرة العرب راه افتادند آمدند ايران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا، همه جا را تسخير كردند! و تسخيرها تسخيرى نبود كه- مثلًا فرض كنيد- مثل ناپلئون باشد كه بخواهد يك مملكتى را بگيرد؛ تسخيرهاى اسلامى براى اين بود كه مردم را بسازد، مردم را موحد كند، مردم را عادل كند، مردم را روشن كند به مسائل. اين طور بوده است.
نه اين است كه مىخواستند كشورگشايى بكنند. نه، مسائل كشورگشايى نبوده. مسائل اين بوده است كه مىخواستند مردم را روبه راه كنند؛ يعنى وحشيها را متمدن كنند؛ يعنى كسانى كه يكديگر را مىخورند. قرآن كريم در نيم قرن اين جمعيتى كه [با] هم هميشه جنگ مىكردند و [يكديگر] را مىخوردند، به يك صورت عادلانه درآورد كه با هم آن طور رفتار مىكردند كه ممالك متمدنه رفتار مىكردند و بالاتر از اين.
در هر صورت اسلام مثل مذاهب ديگر، يعنى مذاهبى كه حالا ظاهرش به ما رسيده، آن طور نيست. همه چيزهاى انسان را مىسازد. هم انسان را از حيث عقل مىسازد، هم انسان را از حيث اخلاق و تهذيب اخلاق مىسازد، هم انسان را از حيث ظاهر و آداب ظاهرى مىسازد، هم در همه امورى كه انسان به آن احتياج دارد، اسلام دخالت دارد. مثل حكومتها نيست كه فقط در امور- مثلًا- اجتماعى شان، سياسى شان، دخالت داشته باشند اما كارى به اين نداشته باشند كه خودش توى خانه چه مىكند، به اينها ربطى ندارد؛ هركس توى خانه خودش هر كارى مىكند، حكومتها به او كارى ندارند. اگر در خانه خودش هم قماربازى بكند، حكومت چه كار دارد.
اگر بله بيايد خلافِ- مثلًا- نظم به جا بياورد آن وقت حكومتها مىآيند سراغش. اسلام تو [ى] همان- در منزل خودتان كه [در] خلوت هستيد آن جا با شما كار دارد؛ در توى عائلهتان كه چند نفر هستيد باز كار دارد به شما. مىآييد توى همسايهتان با خودتان، با شما نسبت به همسايه هايتان كار دارد؛ با همشهريهايتان باز كار دارد؛ با هم مذهبيهايتان كار دارد؛ با خلافِ مذهبيهايتان هم- همه، همه اينها را آداب دارد.
يعنى اسلام اين طور نيست كه مثل حكومت اسلامى فقط حكومت باشد. اسلام يك صورتش حكومت است؛ يك ورقش باب حكومت است و باب سياسات است، يك طرف ديگرش باب ساختن اين انسان است از حيث معنويات كه به خودش كار دارد: تو بايد در اعتقادات چه باشى، در اخلاق چه باشى، در آداب عملى چه باشى، بايد چه باشد. اين طور چيزها را اسلام كار دارد به همه. اينها را ساير دوَل و اجتماعات كارى به اينها ندارند. يعنى هيچ دولتى نمىآيد به شما بگويد كه شما توى خانهتان وقتى كه هستيد فلان كار را نبايد بكنيد. به آن كار ندارد. او باطن خانهاش هر كارى مىخواهد بكند.
اما اسلام توى خانه تنهايى شما باشيد با شما كار دارد؛ يعنى مىگويد بايد چه جور باشد. اخلاقات چه جور باشد؛ ادراكات عقليت چه جور باشد؛ اعمالت، خودت با بچهات بايد چه جور آدابى داشته باشى؛ بچه با پدرش چه جور باشد؛ پدر با فرزندش چه باشد؛ بچه با مادرش چطور باشد؛ مادر با فرزندش چطور باشد؛ برادر با برادرش چطور باشد؛ همه اين عائله با هم چطور باشند؛ اين عائله با عائله ديگر چطور باشند- تمام اينها را آداب دارد اسلام برايش و نظر دارد به آنها .
اسلام، متعلق به همه بشر است
راجع به اجتماع هم نظر دارد. مسائلى دارد كه مربوط به همه بشر است؛ هيچ مملكتى دون مملكتى نيست. اسلام اين طور نيست كه يك مملكت داشته باشد به اسم ايران- مثلًا- يا به اسم عراق يا به اسم كذا، اين جورها نيست؛ تمام عالَم تحت نظرش است. يعنى نظر اسلام به اين بوده است كه بشر بسازد، تمام بشر را. هيچ قوم و خويشى با يك قُطْرى دونِ قطرى ندارد. با شرق يا غرب، با شمال، جنوب، با جايى هيچ قوم و خويشى ندارد؛ يك دين الهى است. همان طورى كه خداى تبارك و تعالى خداى همه است، نه خداى شرقيها و مسلمانها يا غربيها يا مسيحيها يا يهوديها، اين طور نيست، خداى همه است و نسبت به همه رازق است و- عرض مىكنم- خالق است و اينها، اسلام هم يك دينى است مال همه. يعنى آمده است كه همه بشر را به اين صورتى كه مىخواهد درآورد، به يك صورت عادلانه درآورد.
به صورتى كه يك بشر به بشر ديگر يك قطره- به قدر يك سر سوزن تعدى نكند؛ يك بشر با بچه خودش تعدى نكند، با زن خودش تعدى نكند، يك زن با شوهر خودش تعدى نكند، دو تا برادر با هم تعدى نكنند، اينها با رفقاى ديگرشان تعدى نكنند. مىخواهد يك انسان عادل به تمام معنا كه انسان باشد، هم عقليتش عقليتِ انسان باشد، هم نفسيتش نفسيتِ انسان باشد، هم ظاهرش ظاهرِ انسان و مؤدَّب به آداب انسانى باشد، مىخواهد اين مطلب را اجرا بكند .
لزوم طرح مسائل سياسى در اجتماعات عبادى اسلام
يك شعبه از اسلام هم عبارت از حكومتش است؛ كه همين حكومت هم، در همين آداب شرعيه، مسائل حكومتى هم هست. مثلًا در حج. اين مواقفى كه در حج هست و مردم را دعوت كرده ذات مقدس حق تعالى كه بروند به حج و آن جا مواقف دارد، مسلمين نتوانستند آن طورى كه حج بايد استفاده ازش بشود استفاده كنند. اين يك مجمع عمومى است از همه طوايف مسلمين. يك دعوتى است از تمام طوايف كه هر جورى هستند، در شرق اقصا هستند يا در غرب ابْعَد هستند، هر جا مىخواهند باشند، شمال، جنوب، هر جا، در هر مملكتى كه هستند، دعوت شدهاند مردم، آن هم «ناس» دعوت شده است، نه اين كه فقط مسلمين، همه بايد مُسْلم بشوند و همه بايد بروند- يعنى كسانى كه مستطيع هستند، اشخاص مستطيع كه بتوانند خودشان را به مكه برسانند- اينها را دعوت كرده كه بروند در آن جا هر سال يك دفعه.
يك مجمع عمومى مىخواسته تشكيل بدهد در آن جا. در اين مجمع عمومى، اگر مسلمين قدر بدانند، حل مسائلى كه- مشكلاتى كه از براى طوايف مسلمين است در آن جا بايد بشود. مثلًا اگر مسلمين ايران بروند در آن جا و مسائلشان را براى مردم ديگر بگويند، بر مسلمين ديگر لازم است كه در اين مسائل و مشكلات با اينها همراهى بكنند. و همه اينهايى كه آمدند به حج وقتى فهميدند كه مثلًا ايران چه [مى] خواهد، چه مىكند، دولت ايران با مردم چه مىكند، همه اينها وقتى كه مىروند به بلاد خودشان تبليغ كنند كه چه .
و همين طور اگر آنها هم يك چيزى ديدند از حكومت خودشان يا از مردم خودشان ديدند و اين جا آمدند و به آنها عرضه داشتند، اينها هم مكلفند كه از آنها همراهى بكنند.
اين طور است اسلام كه اجتماعاتش اجتماعات سياسى است در عين حالى كه عبادت است. نماز جماعت را انسان خيال مىكند خوب يك عبادتى است كه با هم جمع مىشوند و يك نمازى را مىخوانند؛ لكن در اين نماز جماعتها مسائل سياسى بايد طرح بشود. يعنى آن كسى كه هفتهاى يك دفعه در منبر مىرود و نماز جمعه مىخواند و منبر مىرود و خطبه مىخواند، بايد مسائل سياسى مسلمين را در آن جا طرح بكند و بگويد؛ و آن چيزهايى كه- مثلًا اشتباهاتى كه- از دولتها واقع مىشود، در آن جا طرح بشود و مردم را هدايت كند به هم زندگى اشان و هم مبدأشان و هم معادشان و هم چيزهايى كه در زندگى لازم دارند .
** صحيفه امام ، جلد 4 ، صفحه 447 تا 452 **