پيام به ملت ايران در سالگرد كشتار خونين مكه (قبول قطعنامه 598)
زمان: 29 تير 1367 / 5 ذى الحجه 1408
مكان: تهران، جماران
موضوع: سالگرد كشتار خونين مكه و قبول قطعنامه 598
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
لَقَد صَدَقَ اللَّهُ رَسولَهُ الرُّءْ يا بِالحَقِّ لَتَدْ خُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ ان شآءَ اللَّهُ آمِنِينَ. (1)
على رغم گذشت يك سال از كشتار فجيع و بىرحمانه حجاج بىدفاع و زائران مؤمن و موحّد به وسيله نوكران امريكا و سفاكان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت و حيرتند. آل سعود با كشتن ميهمانان خدا و به خاك و خون كشيدن بهترين بندگان حق نه تنها حرم را، كه جهان اسلام را آلوده به خون شهيدان نمود و مسلمانان و آزادگان را عزادار ساخت .
مسلمانان جهان در سال گذشته و براى اولين بار عيد قربان را با شهادت فرزندان ابراهيم- عليه السلام- كه دهها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند، در مسلخ عشق و در مناى رضايت حق جشن گرفتند. و بار ديگر امريكا و آل سعود، بر خلاف راه و رسم آزادگى، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهيد، از جانبازان بىپناه ما كشتهها گرفتند؛ و در آخرين لحظات نيز با ناجوانمردى و قساوت بر پيكر نيمه جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشكيده مظلومان ما تازيانه زدند و انتقام خود را از آنان گرفتند. انتقام از چه كسانى و از چه گناهى؟ انتقام از كسانى كه از خانه خويش به سوى خانه خدا و خانه مردم هجرت نموده بودند! انتقام از كسانى كه سالها كوله بار امانت و مبارزه را بر دوش كشيده بودند. انتقام از كسانى كه همچون ابراهيم- عليه السلام- از
__________________________________________________
(1)- سوره فتح، آيه 27: «هر آينه خداوند حقيقت خواب رسولش را آشكار ساخت كه حتما شما (مؤمنين) به خواست خدا، با دل ايمن وارد مسجدالحرام خواهيد شد».
----------------------------------------------------------------------------------------------
بت شكنى برمىگشتند؛ شاه را شكسته بودند؛ شوروى و امريكا را شكسته بودند؛ كفر و نفاق را خرد كرده بودند. همانها كه پس از طى آن همه راهها با فرياد: وأَذِّن فِى النَّاس بِالحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا (1) پا برهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهيم را خوشحال كنند، به ميهمانى خدا آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدايند، و عطش خويش را در زلال مناسك حج برطرف نمايند و با توانى بيشتر مسئوليت پذير گردند و در سير و صيرورت ابدى خود نه تنها در ميقات حج، كه در ميقات عمل نيز لباس و حجاب پيوستگى و دلبستگى به دنيا را از تن به در آورند. همانها كه براى نجات محرومان و بندگان خدا راحتى راحت طلبان را بر خود حرام، و مُحرِم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم كردند تا نه تنها بنده زرخريد امريكا و شوروى نباشند، كه زير بار هيچ كس جز خدا نروند. آمده بودند كه دوباره به محمد- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- بگويند كه از مبارزه خسته نشدهاند و به خوبى مىدانند كه ابى سفيان و ابى لهب و ابى جهل براى انتقام در كمين نشستهاند؛ و با خود مىگويند مگر هنوز لات و هُبَل در كعبهاند. آرى، خطرناكتر از آن بتها، اما در چهره و فريبى نو. آنها مىدانند كه امروز حَرَم، حَرَم است اما نه براى ناس، كه براى امريكا! و كسى كه به امريكا لبيك نگويد و به خداى كعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانى كه همه ذرات وجود و همه حركات و سكنات انقلابشان مناسك ابراهيم را زنده كرده است؛ و حقيقتاً مىرود تا فضاى كشور و زندگى خويش را با آواى دلنشين «لَبَّيكَ، اللَّهُم لَبَّيكَ» معطر سازد .
آرى، در منطق استكبار جهانى هر كه بخواهد برائت از كفر و شرك را پياده كند متهم به شرك خواهد شد، و «مفتى» ها (2) و مفتى زادگان اين نوادگان «بَلعَم باعورا» ها، (3) به قتل و كفر او حكم خواهند داد. بالاخره در تاريخ اسلام مىبايست آن شمشير كفر و نفاقى كه
__________________________________________________
(1)- بخشى از آيه 27 سوره حج: «و مردم را به انجام مناسك حج ندا ده تا پياده و سواره از دورترين نقاط به سوى تو گرد آيند».
(2)- فتوا دهندگان.
(3)- از علماى بنى اسرائيل كه در حق حضرت موسى بدى كرد و به مخالفت او برخاست.
--------------------------------------------------------------------------------------------------
در لباس دروغين احرام يزيديان و جيره خواران بنى اميه- عليهم لعنة اللَّه- براى نابودى و قتل بهترين فرزندان راستين پيامبر اسلام، يعنى حضرت ابى عبداللَّه الحسين- عليه السلام- و ياوران با وفاى او، پنهان شده بود مجدداً از لباس همان ميراث خواران بنى سفيان به درآيد و گلوى پاك و مطهر ياوران حسين- عليه السلام- را در آن هواى گرم، در كربلاى حجاز و در قتلگاه حَرَم، پاره كند؛ و همان اتهاماتى را كه يزيديان به فرزندان راستين اسلام زدند و آنان را «خارجى» و «ملحد» و «مشرك» و «مَهدورالدم» معرفى كردند، درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند؛ كه ان شاء اللَّه ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امريكا و آل سعود برطرف خواهيم ساخت و داغ و حسرت حلاوت اين جنايت بزرگ را بر دلشان خواهيم نهاد، و با برپايى جشن پيروزى حق بر جنود كفر و نفاق و آزادى كعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهيم شد .
اما زائران كشورها كه يقيناً با كنترل و ارعاب دولتها و حكومتهايشان به مكه سفر كردهاند، جاى دوستان و برادران و حاميان و همسنگران واقعى خود را در ميان خود خالى خواهند يافت. آل سعود براى پرده پوشى جنايات هولناك سال گذشته خود و همچنين توجيه صدٌّعن سبيل اللَّه (1) و منع حجاج ايرانى از ورود به حج، زائران را زير بمباران شديد تبليغات خود قرار خواهد داد؛ و آخوندهاى دربارى و «مفتى» هاى خودفروخته- لعنة اللَّه عليهم- در كشورهاى اسلامى خصوصاً حجاز توسط رسانهها و مطبوعات دست به نمايشها و سخنرانيها زده و عرصه را بر تفكر و تحقيق زائران درباره فهم و درك فلسفه واقعى حج و نيز پى بردن به ماجراى از پيش طراحى شده شيطان بزرگ در قتل ميهمانان خدا تنگ خواهند نمود. و مسلّم در چنين شرايطى رسالت زائران بسيار سنگين است. بزرگترين درد جوامع اسلامى اين است كه هنوز فلسفه واقعى بسيارى از احكام الهى را درك نكردهاند؛ و حج با آنهمه راز و عظمتى كه دارد هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك حركت بيحاصل و بىثمر باقى مانده است .
__________________________________________________
(1)- بخشى از آيه 217 سوره بقره: «باز داشتن مردم از راه خدا».
-----------------------------------------------------------------------------------------
يكى از وظايف بزرگ مسلمانان پى بردن به اين واقعيت است كه حج چيست و چرا براى هميشه بايد بخشى از امكانات مادى و معنوى خود را براى برپايى آن صرف كنند.
چيزى كه تا به حال از ناحيه ناآگاهان و يا تحليلگران مغرض و يا جيره خواران به عنوان فلسفه حج ترسيم شده است اين است كه حج يك عبادت دسته جمعى و يك سفر زيارتى- سياحتى است. به حج چه كه چگونه بايد زيست و چطور بايد مبارزه كرد وبا چه كيفيت در مقابل جهان سرمايه دارى و كمونيسم ايستاد! به حج چه كه حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمين بايد ستاند! به حج چه كه بايد براى فشارهاى روحى و جسمى مسلمانان چاره انديشى نمود! به حج چه كه مسلمانان بايد به عنوان يك نيروى بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمايى كنند! به حج چه كه مسلمانان را عليه حكومتهاى وابسته بشوراند. بلكه حج همان سفر تفريحى براى ديدار از قبله و مدينه است و بس! و حال آنكه حج براى نزديك شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است. و حج تنها حركات و اعمال و لفظها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك، انسان به خدا نمىرسد.
حج كانون معارف الهى است كه از آن محتواى سياست اسلام را در تمامى زواياى زندگى بايد جستجو نمود. حج پيامآور و ايجاد و بناى جامعهاى به دور از رذايل مادى و معنوى است. حج تجلى و تكرار همه صحنههاى عشق آفرين زندگى يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست. و مناسك حج مناسك زندگى است. و از آنجا كه جامعه امت اسلامى، از هر نژاد و مليتى، بايد ابراهيمى شود تا به خيل امت محمد- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- پيوند خورد و يكى گردد و يدِ واحده شود، حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگى توحيدى است. حج عرصه نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است. حج بِسان قرآن است كه همه از آن بهره مند مىشوند، ولى انديشمندان و غواصان و درد آشنايان امت اسلامى اگر دل به درياى معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياستهاى اجتماعى آن نترسند، از صدف اين دريا گوهرهاى هدايت و رشد و حكمت و آزادگى را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت.
ولى چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به كجا بايد برد كه حج بسان قرآن مهجور گرديده است. و به همان اندازهاى كه آن كتابِ زندگى و كمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و اين گنجينه اسرارِ آفرينش در دل خروارها خاك كج فكريهاى ما دفن و پنهان گرديده است و زبان انس و هدايت و زندگى و فلسفه زندگى ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل كرده است، حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتى كه ميليونها مسلمان هر سال به مكه مىروند و پا جاى پاى پيامبر و ابراهيم و اسماعيل و هاجر مىگذارند، ولى هيچ كس نيست كه از خود بپرسد ابراهيم و محمد- عليهم السلام- كه بودند و چه كردند؛ هدفشان چه بود؛ از ما چه خواستهاند؟ گويى به تنها چيزى كه فكر نمىشود به همين است. مسلّم حجِ بىروح و بىتحرك و قيام، حج بىبرائت، حج بىوحدت، و حجى كه از آن هدم كفر و شرك بر نيايد، حج نيست. خلاصه، همه مسلمانان بايد در تجديد حيات حج و قرآن كريم و بازگرداندن اين دو به صحنههاى زندگىشان كوشش كنند؛ و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسيرهاى صحيح و واقعى از فلسفه حج همه بافتهها و تافتههاى خرافاتى علماى دربارى را به دريا بريزند .
اما آنچه زائران عزيز بايد بدانند اينكه امريكا و آل سعود حادثه مكه را يك مبارزه فرقهاى و نزاع قدرت ميان شيعه و سنى ترسيم نموده؛ و ايران و رهبران آن را به عنوان كسانى كه هوس رسيدن به يك امپراتورى بزرگ را در سر مىپرورانند معرفى مىكنند تا بسيارى از كسانى كه از مسير حوادث سياسى جهان اسلام و نقشههاى شوم جهانخواران بيخبرند تصور كنند كه فرياد برائت ما از مشركين و مبارزه ما براى كسب آزادى ملتها در مسير كسب قدرت سياسىمان و گسترش قلمرو جغرافياى حكومت اسلامى است. البته براى ما و همه انديشمندان و محققانى كه از نيات پليد تشكيلات آل سعود باخبرند جاى تعجب نيست كه به ايران و حكومتى كه از بدو پيروزى تا به حال فرياد وحدت مسلمين را سر داده است و در همه حوادث جهانِ اسلام خود را شريك غم و شادى مسلمانان مىداند تهمت افتراق و جدايى مسلمانان را بزنند؛ و يا بالاتر از آن، زائرانى را كه به عشق زيارت مرقد پيامبر و حرم امن الهى به حجاز رفتهاند به لشكركشى و تشكل براى تصرف كعبه و آتش زدن حرم خدا و تخريب مدينه پيامبر متهم نمايند! و دليل و مدرك اين كار را حضور پاسداران و نظاميان و مسئولين كشورمان در مراسم حج ذكر كنند! آرى، در منطق آل سعود نظامى و پاسدار كشور اسلامى بايد با حج بيگانه باشد؛ و اينگونه سفرها براى مسئولين كشورى و لشكرى تعجبآور و توطئهانگيز مىشود. از نظر استكبار، مسئولين كشورهاى اسلامى بايد به فرنگ بروند، آنها را به حج چه كار! دست نشاندگان امريكا آتش زدن پرچم امريكا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروى و امريكا و اسرائيل را به حساب دشمنى با خدا و قرآن و پيامبر گذاشتهاند؛ و نيز مسئولين و نظاميان ما را با لباس احرام به عنوان رهبران توطئه معرفى كردهاند!.
واقعيت اين است كه دوَل استكبارى شرق و غرب و خصوصاً امريكا و شوروى، عملًا جهان را به دو بخش آزاد و قرنطينه سياسى تقسيم كردهاند. در بخش آزاد جهان، اين ابرقدرتها هستند كه هيچ مرز و حد و قانونى نمىشناسند و تجاوز به منافع ديگران و استعمار و استثمار و بردگى ملتها را امرى ضرورى و كاملًا توجيه شده و منطقى و منطبق با همه اصول و موازين خود ساخته و بين المللى مىدانند. اما در بخش قرنطينه سياسى كه متأسفانه اكثر ملل ضعيف عالَم و خصوصاً مسلمانان در آن محصور و زندانى شدهاند، هيچ حق حيات و اظهار نظرى وجود ندارد؛ همه قوانين و مقررات و فرمولها همان قوانين ديكته شده و دلخواه نظامهاى دست نشاندگان و در برگيرنده منافع مستكبران خواهد بود.
و متأسفانه اكثر عوامل اجرايى اين بخش همان حاكمان تحميل شده يا پيروان خطوط كلى استكبارند كه حتى فرياد زدن از درد را نيز در درون اين حصارها و زنجيرها جرم و گناهى نابخشودنى مىدانند. و منافع جهانخواران ايجاب مىكند كه هيچ كس حق گفتن كلمهاى كه بوى تضعيف آنان را بدهد يا خواب راحت آنان را آشفته كند ندارد. و از آنجا كه مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بيان مصيبتهايى را كه حاكمان كشورشان بر آنها تحميل كردهاند را ندارند، بايد بتوانند در حرم امن الهى مصايب و دردهايشان را با كمال آزادى بيان كنند تا ساير مسلمانان براى رهايى آنان چارهاى بينديشند. لذا ما بر اين مطلب پافشارى و اصرار مىكنيم كه مسلمانان، حداقل در خانه خداو حرم امن الهى، خود را از تمامى قيد و بندهاى ظالمان آزاد ببينند و در يك مانور بزرگ از چيزى كه از آن متنفرند اعلام برائت كنند و از هر وسيلهاى براى رهايى خود استفاده نمايند .
حكومت آل سعود مسئوليت كنترل زائران خانه خدا را به عهده گرفته است. و اينجاست كه با اطمينان مىگوييم كه حادثه مكه جداى از سياست اصولى جهانخواران در قلع و قمع مسلمانان آزاده نيست. ما با اعلام برائت از مشركين تصميم بر آزادىِ انرژى متراكم جهان اسلام داشته و داريم. و به يارى خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزى اين كار صورت خواهد گرفت. و ان شاء اللَّه روزى همه مسلمانان و دردمندان عليه ظالمين جهان فرياد زنند و اثبات كنند كه ابرقدرتها و نوكران و جيره خوارانشان از منفورترين موجودات جهان هستند .
كشتار زائران خانه خدا توطئهاى براى حفظ سياستهاى استكبار و جلوگيرى از نفوذ اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله و سلّم- است. و كارنامه سياه و ننگين حاكمان بى درد كشورهاى اسلامى حكايت از افزودن درد و مصيبت بر پيكر نيمه جان اسلام و مسلمين دارد .
پيامبر اسلام نيازى به مساجد اشرافى و منارههاى تزئيناتى ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود بوده است كه متأسفانه با سياستهاى غلط حاكمان دست نشانده به خاك مذلت نشستهاند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقههاى مسلمين را در طول حيات ننگين آل سعود و نيز جنايت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش مىكنند؟ مگر مسلمانان نمىبينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانونهاى فتنه و جاسوسى مبدل شدهاند، كه از يك طرف اسلام اشرافيت، اسلام ابوسفيان، اسلام ملّاهاى كثيف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بيشعور حوزههاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نكبت، اسلام پول و زور، اسلام فريب و سازش و اسارت، اسلام حاكميت سرمايه و سرمايه داران بر مظلومين و پابرهنهها، و در يك كلمه «اسلام امريكايى» را ترويج مىكنند؛ و از طرف ديگر، سر بر آستان سرورخويش، امريكاى جهانخوار، مىگذارند .
مسلمانان نمىدانند اين درد را به كجا ببرند كه آل سعود و «خادم الحرمين» به اسرائيل اطمينان مىدهد كه ما اسلحه خودمان را عليه شما به كار نمىبريم! و براى اثبات حرف خود با ايران قطع رابطه مىكنند. واقعاً چقدر بايد رابطه سران كشورهاى اسلامى با صهيونيستها گرم و صميمى شود تا در كنفرانس سران كشورهاى اسلامى مبارزه صورى و ظاهرى هم با اسرائيل از دستور كار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر اينها يك جو غيرت و حميت اسلامى و عربى داشتند، حاضر به يك چنين معامله كثيف سياسى و خودفروشى و وطن فروشى نمىشدند .
آيا اين حركات براى جهان اسلام شرمآور نيست؟ و تماشاچى شدن گناه و جرم نمىباشد؟ آيا از مسلمانان كسى نيست تا بپاخيزد و اينهمه ننگ و عار را تحمل نكند؟
راستى ما بايد بنشينيم تا سران كشورهاى اسلامى احساسات يك ميليارد مسلمان را ناديده بگيرند و صحه بر آنهمه فجايع صهيونيستها بگذارند، و دوباره مصر و امثال آن را به صحنه بياورند؟ حال، مسلمانان باور مىكنند كه زائران ايرانى براى اشغال خانه خدا و حرم پيامبر قيام كردهاند و مىخواستند كعبه را دزديده به قم ببرند! اگر مسلمانان جهان باور كردهاند كه سران آنها دشمنان واقعى امريكا و شوروى و اسرائيل هستند، تبليغات آنان هم در مورد ما را باور مىكنند .
البته ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجى و بين الملل اسلامىمان بارها اعلام نمودهايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران امريكا نام اين سياست را توسعه طلبى و تفكر تشكيل امپراتورى بزرگ مىگذارند، از آن باكى نداريم و استقبال مىكنيم. ما درصدد خشكانيدن ريشههاى فاسد صهيونيزم، سرمايه دارى و كمونيزم در جهان هستيم. ما تصميم گرفتهايم، به لطف و عنايت خداوند بزرگ، نظامهايى را كه بر اين سه پايه استوار گرديدهاند نابود كنيم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- را در جهان استكبار ترويج نماييم. و دير يا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود.
ما با تمام وجود از گسترش باجخواهى و مصونيت كارگزاران امريكايى، حتى اگر با مبارزه قهرآميز هم شده باشد، جلوگيرى مىكنيم. ان شاء اللَّه ما نخواهيم گذاشت از كعبه و حج، اين منبر بزرگى كه بر بلنداى بام انسانيت بايد صداى مظلومان را به همه عالم منعكس سازد و آواى توحيد را طنين اندازد، صداى سازش با امريكا و شوروى و كفر و شرك نواخته شود. و از خدا مىخواهيم كه اين قدرت را به ما ارزانى دارد كه نه تنها از كعبه مسلمين، كه از كليساهاى جهان نيز ناقوس مرگ امريكا و شوروى را به صدا درآوريم .
مسلمانان جهان و محرومين سراسر گيتى از اين برزخ بىانتهايى كه انقلاب اسلامى ما براى همه جهانخواران آفريده است احساس غرور و آزادى كنند؛ و آواى آزادى و آزادگى را در حيات و سرنوشت خويش سر دهند و بر زخمهاى خود مرهم گذارند؛ كه دوران بن بست و نا اميدى و تنفس در منطقه كفر به سر آمده است، و گلستان ملتها رخ نموده است. و اميدوارم همه مسلمانان شكوفههاى آزادى و نسيم عطر بهارى و طراوت گلهاى محبت و عشق و چشمه سارِ زلال جوشش اراده خويش را نظاره كنند. همه بايد از مرداب و باتلاق و سكوت و سكونى كه كارگزاران سياست امريكا و شوروى بر آن تخم مرگ و اسارت پاشيدهاند به درآييم و به سوى دريايى كه زمزم از آن جوشيده است روانه شويم؛ و پرده كعبه و حرم خدا را كه به دست نامحرمان نجس امريكا و امريكازادهها آلوده شده است با اشك چشم خويش شستشو دهيم .
مسلمانان تمامى كشورهاى جهان، از آنجا كه شما در سلطه بيگانگان گرفتار مرگ تدريجى شدهايد، بايد بر وحشت از مرگ غلبه كنيد؛ و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبى كه حاضرند خطوط جبهه كفر را بشكنند استفاده نماييد. به فكر نگه داشتن وضع موجود نباشيد؛ بلكه به فكر فرار از اسارت و رهايى از بردگى و يورش به دشمنان اسلام باشيد؛ كه عزت و حيات در سايه مبارزه است. و اولين گام در مبارزه اراده است. و پس از آن، تصميم بر اينكه سيادت كفر و شرك جهانى، خصوصاً امريكا را بر خود حرام كنيد. ما در مكه باشيم يا نباشيم دل و روحمان با ابراهيم و در مكه است. دروازههاى مدينة الرسول را به روى ما ببندند يا بگشايند، رشته محبتمان با پيامبر هرگز پاره و سست نمىشود. به سوى كعبه نماز مىگزاريم و به سوى كعبه مىميريم. و خدا را سپاس مىگزاريم كه در ميثاقمان باخداى كعبه پايدار ماندهايم و پايههاى برائت از مشركين را با خون هزاران هزار شهيد از عزيزانمان بنيان نهادهايم. و منتظر هم نماندهايم كه حاكمان بى شخصيت بعض كشورهاى اسلامى و غير اسلامى از حركت ما پشتيبانى كنند. ما مظلومين هميشه تاريخ، محرومان و پابرهنگانيم. ما غير از خدا كسى را نداريم. و اگر هزار بار قطعه قطعه شويم، دست از مبارزه با ظالم بر نمىداريم .
جمهورى اسلامى ايران از مسلمانان آزاده جهان كه على رغم اختناق سياسى حاكم بر آنها با ترتيب كنفرانسها و مصاحبهها و سخنرانيها پرده از اسرار جنايتبار امريكا و آل سعود برداشتند و مظلوميت ما را به دنيا نشان دادند تشكر مىنمايد. مسلمانان بايد بدانند تا زمانى كه تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، هميشه منافع بيگانگان بر منافع آنان مقدّم مىشود؛ و هر روز شيطان بزرگ يا شوروى به بهانه حفظ منافع خود حادثهاى را به وجود مىآورند. راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اكنون اگر امريكا يك كشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خويش با خاك يكسان كند، چه كسى جلوى او را خواهد گرفت؟ پس راهى جز مبارزه نمانده است، و بايد چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امريكا را شكست، و الزاماً يكى از دو راه را انتخاب نمود: يا شهادت. يا پيروزى. كه در مكتب ما هر دوى آنها پيروزى است. كه ان شاء اللَّه خداوند قدرت شكستن چهارچوب سياستهاى حاكم و ظالم جهانخواران، و نيز جسارت ايجاد داربستهايى بر محور كرامت انسانى را به همه مسلمين عطا فرمايد؛ و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوكت همراهى نمايد .
بعضى افراد تا قبل از حادثه تلخ و شيرين حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهورى اسلامى ايران را بر راهپيمايى برائت از مشركين به خوبى درك نكرده بودند و از خود و ديگران سؤال مىكردند كه در سفر حج و در آن هواى گرم چه ضرورتى به راهپيمايى و فرياد مبارزه است؛ و اگر هم فرياد برائت از مشركين هم سر داده شود، چه ضررى متوجه استكبار مىشود. و چه بسا افراد ساده دلى تصور مىكردند كه دنياى به اصطلاح متمدن جهانخواران نه تنها تاب تحمل اينگونه مسائل سياسى را خواهد داشت، كه به مخالفان خود حتى بيش از اين هم اجازه حيات و تظاهرات و راهپيمايى خواهند داد. و دليل اين مدعا اجازه راهپيماييهايى است كه در كشورهاى به اصطلاح آزاد غرب داده مىشود.
ولى اين مسئله بايد روشن باشد كه آنگونه راهپيماييها هيچ گونه ضررى براى ابرقدرتها و قدرتها ندارد. راهپيمايى مكه و مدينه است كه بسته شدن شيرهاى نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپيماييهاى برائت در مكه و مدينه است كه به نابودى سرسپردگان شوروى و امريكا ختم مىشود. و درست به همين جهت است كه با كشتار دسته جمعى زنان و مردان آزاده از آن جلوگيرى مىشود، و در پناه همين برائت از مشركين است كه حتى ساده دلان مىفهمند كه نبايد سر بر آستان شوروى و امريكا نهاد .
ملت عزيز و دلاور ايران مطمئن باشند كه حادثه مكه منشأ تحولات بزرگى در جهان اسلام و زمينه مناسبى براى ريشه كن شدن نظامهاى فاسد كشورهاى اسلامى و طرد روحانى نماها خواهد بود. و با اينكه بيشتر از يك سال از حماسه برائت از مشركان نگذشته است، عطر خونهاى پاك شهداى عزيز ما در تمامى جهان پيچيده و اثرات آن را در اقصا نقاط عالم مشاهده مىكنيم. حماسه مردم فلسطين يك پديده تصادفى نيست. آيا دنيا تصور مىكند كه اين حماسه را چه كسانى سرودهاند و هم اكنون مردم فلسطين به چه آرمانى تكيه كردهاند كه بىمحابا و با دست خالى در برابر حملات وحشيانه صهيونيستها مقاومت مىكنند؟ آيا تنها آواى وطنگرايى است كه از وجود آنان دنيايى از صلابت آفريده است؟ آيا از درخت سياست بازان خود فروخته است كه بر دامن فلسطينيان ميوه استقامت و زيتون نور و اميد مىريزد؟ اگر اينچنين بود، اينها كه سالهاست در كنار فلسطينيان و به نام ملت فلسطين نان خوردهاند! شكى نيست كه اين آواى «اللَّه اكبر» است، اين همان فرياد ملت ماست كه در ايران شاه را و در بيت المقدس غاصبين را به نوميدى كشاند. و اين تحقق همان شعار برائت است كه ملت فلسطين در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ايرانى خود فرياد رساى آزادى قدس را سر داد و «مرگ بر امريكا، شوروى و اسرائيل» گفت؛ و بر همان بستر شهادتى كه خون عزيزان ما بر آن ريخته شد او نيز با نثار خون و به رسم شهادت آرميد. آرى، فلسطينى راه گم كرده خود را از راه برائت ما يافت. و ديديم كه در اين مبارزه چطور حصارهاى آهنين فروريخت، و چگونه خون بر شمشير و ايمان بر كفر و فرياد بر گلوله پيروز شد؛ و چطور خواب بنى اسرائيل در تصرف از نيل تا فرات آشفته گشت، و دوباره كوكب درّيه فلسطين از شجره مباركه «لاشَرقية ولاغربية» ما برافروخت. و امروز به همان گونه كه فعاليتهاى وسيعى در سراسر جهان براى به سازش كشيدن ما با كفر و شرك در جريان است، براى خاموش كردن شعلههاى خشم ملت مسلمان فلسطين نيز به همان شكل ادامه دارد. و اين تنها يك نمونه از پيشرفت انقلاب است. و حال آنكه معتقدين به اصول انقلاب اسلامى ما در سراسر جهان رو به فزونى نهاده است و ما اينها را سرمايههاى بالقوه انقلاب خود تلقى مىكنيم و هم آنهايى كه با مركّب خون طومار حمايت از ما را امضا مىكنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبيك مىگويند و به يارى خداوند كنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت.
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهين بىدرد شروع شده است. و من دست و بازوى همه عزيزانى كه در سراسر جهان كوله بار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمين را نمودهاند مىبوسم؛ و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچههاى آزادى و كمال نثار مىكنم. و به ملت عزيز و دلاور ايران هم عرض مىكنم: خداوند آثار و بركات معنويت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پرفروغ شما كانون حمايت از محرومان شده است و شراره كينه انقلابىتان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه مىدانيم كه كشور ما در حال جنگ و انقلاب سختيها و مشكلاتى را تحمل كرده و كسى مدعى آن نيست كه طبقات محروم و ضعيف و كم درآمد و خصوصاً اقشار كارمند و ادارى، در تنگناى مسائل اقتصادى نيستند؛ ولى آن چيزى كه همه مردم ما فراتر از آن را فكر مىكنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ايران ثابت كردهاند كه تحمل گرسنگى و تشنگى را دارند، ولى تحمل شكست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شريف ايران هميشه در مقابل شديدترين حملات تمامى جهان كفر عليه اصول انقلاب خويش مقاومت كرده است كه در اينجا مجال ذكر همه آنها نيست .
آيا ملت دلاور ايران در مقابل جنايات متعدد امريكا در خليج فارس اعم از حمايت نظامى و اطلاعاتى به عراق و حمله به سكوهاى نفتى و كشتيها و قايقها و سرنگونى هواپيماى مسافربرى مقاومت نكرده است؟ آيا ملت ايران در جنگ ديپلماسى شرق و غرب عليه خود و ايجاد بازيهاى سياسى مجامع بين المللى مقاومت نكرده است؟ آيا ملت شجاع ايران در مقابل جنگ اقتصادى، تبليغاتى، روانى و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشك باران مناطق مسكونى و بمبارانهاى مكرر شيميايى عراق در ايران و حلبچه، مقاومت نكرده است؟ آيا ملت عزيز ايران در مقابل توطئه منافقين و ليبرالها و زراندوزى و احتكار سرمايه داران و حيله مقدس مآبان مقاومت نكرده است؟ آيا همه اين حوادث و جريانات براى ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ كه اگر نبود حضور مردم، هر يك از اين توطئهها مىتوانست به اصول نظام ضربه بزند. كه خدا را سپاس مىگزاريم كه ملت ايران را موفق نمود تا با قامتى استوار به رسالت خود عمل كند و صحنهها را ترك نگويد .
ملت عزيز ما كه مبارزان حقيقى و راستين ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دريافتهاند كه مبارزه با رفاه طلبى سازگار نيست؛ و آنها كه تصور مىكنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بيگانهاند. و آنهايى هم كه تصور مىكنند سرمايه داران و مرفهان بىدرد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پيوسته و يا به آنان كمك مىكنند آب در هاون مىكوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمايه، بحث قيام و راحت طلبى، بحث دنياخواهى و آخرت جويى دو مقولهاى است كه هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهايى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند. فقرا و متدينين بىبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند.
ما بايد تمام تلاشمان را بنماييم تا به هر صورتى كه ممكن است خط اصولى دفاع از مستضعفين را حفظ كنيم. مسئولين نظام ايرانِ انقلابى بايد بدانند كه عدهاى از خدا بيخبر براى از بين بردن انقلاب هركس را كه بخواهد براى فقرا و مستمندان كار كند و راه اسلام و انقلاب را بپيمايد فوراً او را «كمونيست» و «التقاطى» مىخوانند. از اين اتهامات نبايد ترسيد. بايد خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضايت خدا و كمك به فقرا به كار گرفت و از هيچ تهمتى نترسيد. امريكا و استكبار در تمامى زمينهها افرادى را براى شكست انقلاب اسلامى در آستين دارند، در حوزهها و دانشگاهها مقدس نماها را كه خطر آنان را بارها و بارها گوشزد كردهام. اينان با تزويرشان از درون محتواى انقلاب و اسلام را نابود مىكنند. اينها با قيافهاى حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بى دين معرفى مىكنند. بايد از شرّ اينها به خدا پناه بريم. و همچنين كسانى ديگر كه بدون استثنا به هرچه روحانى و عالِم است حمله مىكنند و اسلام آنها را اسلام امريكايى معرفى مىنمايند راهى بس خطرناك را مىپويند كه خداى ناكرده به شكست اسلام ناب محمدى منتهى مىشود. ما براى احقاق حقوق فقرا در جوامع بشرى تا آخرين قطره خون دفاع خواهيم كرد .
امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است. و مسلمانان در يك تشكيلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق كاخهاى سفيد و سرخ را از بين خواهند برد. امروز خمينى آغوش و سينه خويش را براى تيرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشكهاى دشمنان باز كرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درك شهادت روزشمارى مىكند. جنگ ما جنگ عقيده است، و جغرافيا و مرز نمىشناسد. و ما بايد در جنگ اعتقادىمان بسيج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم. ان شاء اللَّه ملت بزرگ ايران با پشتيبانى مادى و معنوى خود از انقلاب، سختيهاى جنگ را به شيرينى شكست دشمنان خدا در دنيا جبران مىكند. و چه شيرينى بالاتر از اينكه ملت بزرگ ايران مثل يك صاعقه بر سر امريكا فرود آمده است. چه شيرينى بالاتر از اينكه ملت ايران سقوط اركان و كنگرههاى نظام ستمشاهى را نظاره كرده است و شيشه حيات امريكا را در اين كشور شكسته است. و چه شيرينى بالاتر از اينكه مردم عزيزمان ريشههاى نفاق و مليگرايى و التقاط را خشكانيدهاند. و ان شاء اللَّه شيرينى تمام ناشدنى آن را در جهان آخرت خواهند چشيد. نه تنها كسانى كه تا مقام شهادت و جانبازى و حضور در جبهه پيش رفتهاند، بلكه آنهايى كه در پشت جبهه با نگاه محبت بار و با دعاى خير خود جبهه را تقويت نمودهاند از مقام عظيم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره بردهاند. خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسين- عليه السلام!.
اذناب امريكا بايد بدانند كه شهادت در راه خدا مسئلهاى نيست كه بشود با پيروزى يا شكست در صحنههاى نبرد مقايسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگى و سير و سلوك در عالم معنويت است. نبايد شهادت را تا اين اندازه به سقوط بكشانيم كه بگوييم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و يا شهرهاى ديگر آزاد شد. تمامى اينها خيالات باطل مليگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. مليگراها تصور نمودند ما هدفمان پياده كردن اهداف بين الملل اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است. ما مىگوييم تا شرك و كفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستيم. ما بر سر شهر و مملكت با كسى دعوا نداريم. ما تصميم داريم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفيع كرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوريم. پساى فرزندان ارتشى و سپاهى و بسيجىام، واى نيروهاى مردمى، هرگز از دست دادن موضعى را با تأثر و گرفتن مكانى را با غرور و شادى بيان نكنيد كه اينها در برابر هدف شما به قدرى ناچيزند كه تمامى دنيا در مقايسه با آخرت .
پدران و مادران و همسران و خويشاوندان شهدا، اسرا، مفقودين، و معلولين ما توجه داشته باشند كه هيچ چيزى از آنچه فرزندان آنان به دست آوردهاند كم نشده است.
فرزندان شما در كنار پيامبر اكرم و ائمه اطهارند. پيروزى و شكست براى آنها فرقى ندارد.
امروز روز هدايت نسلهاى آينده است. كمربندهاتان را ببنديد كه هيچ چيز تغيير نكرده است. امروز روزى است كه خدا اينگونه خواسته است. و ديروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا ان شاء اللَّه روز پيروزى جنود حق خواهد بود. ولى خواست خدا هرچه هست ما در مقابل آن خاضعيم. و ما تابع امر خداييم؛ و به همين دليل طالب شهادتيم. و تنها به همين دليل است كه زير بار ذلت و بندگى غيرخدا نمىرويم. البته براى اداى تكليف همه ما موظفيم كه كارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترين وجه و با درايت و دقت انجام دهيم. همه مىدانند كه ما شروع كننده جنگ نبودهايم. ما براى حفظ موجوديت اسلام در جهان تنها از خود دفاع كردهايم. و اين ملت مظلوم ايران است كه همواره مورد حمله جهانخواران بوده است؛ و استكبار از همه كمينگاههاى سياسى و نظامى و فرهنگى و اقتصادى خود به ما حمله كرده است. انقلاب اسلامى ما تاكنون كمينگاه شيطان و دام صيادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمايه داران و وابستگان آنان توقع دارند كه ما شكسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره كنيم و هشدار ندهيم. و حال آنكه اين وظيفه اوليه ما و انقلاب اسلامى ماست كه در سراسر جهان صلا زنيم كهاى خواب رفتگان! اى غفلت زدگان! بيدار شويد و به اطراف خود نگاه كنيد كه در كنار لانههاى گرگ منزل گرفتهايد. برخيزيد كه اينجا جاى خواب نيست! و نيز فرياد كشيم سريعاً قيام كنيد كه جهان ايمن از صياد نيست! امريكا و شوروى در كمين نشستهاند، و تا نابودى كاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستى اگر بسيج جهانى مسلمين تشكيل شده بود، كسى جرأت اينهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوى رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- داشت؟.
امروز يكى از افتخارات بزرگ ملت ما اين است كه در برابر بزرگترين نمايش قدرت و آرايش ناوهاى جنگى امريكا و اروپا در خليج فارس صف آرايى نمود. و اينجانب به نظامهاى امريكايى و اروپايى اخطار مىكنم كه تا دير نشده و در باتلاق مرگ فرونرفتهايد، از خليج فارس بيرون رويد. و هميشه اينگونه نيست كه هواپيماهاى مسافربرى ما توسط ناوهاى جنگى شما سرنگون شود؛ كه ممكن است فرزندان انقلاب ناوهاى جنگى شما را به قعر آبهاى خليج فارس بفرستند .
به دولتها و حكومتهاى منطقه، خصوصاً به عربستان و كويت مىگويم كه همه شما در ماجراجوييها و جناياتى كه امريكا مىآفريند شريك جرم خواهيد بود. و ما تا به حال ازاينكه همه منطقه در كام آتش و خون و بىثباتى كامل غوطهور نشود، دست به عملى نزدهايم. ولى حركات جنون آميز ريگان مطمئناً حوادث غيرمنتظره و عواقب خطرناكى را بر همه تحميل مىكند. شما اطمينان داشته باشيد كه در اين برگ جديد بازندهايد.
خودتان و كشور و مردم اسلامى را در برابر امريكا اينقدر ذليل و ناتوان نكنيد. اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد .
بحمداللَّه از بركت انقلاب اسلامى ايران دريچههاى نور و اميد به روى همه مسلمانان جهان باز شده است؛ و مىرود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودى را بر سر همه مستكبران فرو ريزد .
نكته مهمى كه همه ما بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كىْ و تا كجا ما را تحمل مىكنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند. به يقين آنان مرزى جز عدول از همه هويتها و ارزشهاى معنوى و الهىمان نمىشناسند. به گفته قرآن كريم، هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما بر نمىدارند مگر اينكه شما را از دينتان برگردانند. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم صهيونيستها و امريكا و شوروى در تعقيبمان خواهند بود تا هويت دينى و شرافت مكتبىِمان را لكهدار نمايند. بعضى مغرضين ما را به اعمال سياست نفرت و كينه توزى در مجامع جهانى توصيف و مورد شماتت قرار مىدهند؛ و با دلسوزيهاى بيمورد و اعتراضهاى كودكانه مىگويند جمهورى اسلامى سبب دشمنيها شده است و از چشم غرب و شرق و ايادىشان افتاده است! كه چه خوب است [به] اين سؤال پاسخ داده شود كه ملتهاى جهان سوم و مسلمانان، و خصوصاً ملت ايران، در چه زمانى نزد غربيها و شرقيها احترام و اعتبار داشتهاند كه امروز بىاعتبار شدهاند!.
آرى، اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامى و انقلابى خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمه معصومين- عليهم السلام- را با دستهاى خود ويران نمايد، آن وقت ممكن است جهانخواران او را به عنوان يك ملت ضعيف و فقير و بىفرهنگ به رسميت بشناسند؛ ولى در همان حدى كه آنها آقا باشند ما نوكر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعيف؛ آنها ولىّ و قيّم باشند ما جيره خوار و حافظ منافع آنها؛ نه يك ايران با هويت ايرانى- اسلامى؛ بلكه ايرانى كه شناسنامهاش را امريكا و شوروى صادر كند؛ ايرانى كه ارابه سياست امريكا يا شوروى را بكشد و امروز همه مصيبت و عزاى امريكا و شوروى شرق و غرب در اين است كه نه تنها ملت ايران از تحت الحمايگى آنان خارج شده است، كه ديگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت مىكند. كنترل و حذف سلاحهاى مخرّب از جهان اگر با حقيقت و صداقت همراه بود خواسته همه ملتهاست، ولى اين نيز يك فريب قديمى است. و اين همان چيزى است كه اخيراً از گفتههاى سران امريكا و شوروى و نوشتههاى سياسيون آنها آشكار گرديده است كه مراودات اخير سران شرق و غرب به خاطر مهار بيشتر جهان سوم و در حقيقت جلوگيرى از نفوذ پابرهنهها و محرومين در جهانِ مالكيتهاى بىحد و مرز سرمايه داران است. ما بايد خود را آماده كنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامى- انسانى با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشكيل شود؛ و آقايى و سرورى محرومين و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشيد قدرتهاى شرق و غرب همان مظاهر بىمحتواى دنياى مادىاند كه در برابر خلود و جاودانگى دنياى ارزشهاى معنوى قابل ذكر نمىباشند .
من به صراحت اعلام مىكنم كه جمهورى اسلامى ايران با تمام وجود براى احياى هويت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذارى مىكند. و دليلى هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد. ما بايد براى پيشبرد اهداف و منافع ملت محروم ايران برنامه ريزى كنيم. ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگى به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماييم. و اين را بايد از اصول سياست خارجى خود بدانيم. ما اعلام مىكنيم كه جمهورى اسلامى ايران براى هميشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و كشور ايران به عنوان يك دژ نظامى و آسيب ناپذير نياز سربازان اسلام را تأمين و آنان را به مبانى عقيدتى و تربيتى اسلام و همچنين به اصول و روشهاى مبارزه عليه نظامهاى كفر و شرك آشنا مىسازد …
** صحيفه امام ، جلد 21 ، صفحه 74 تا 91 **