تاريخ انتشار: 11 خرداد 1392 ساعت 14:48:00
غم روح خدا " قصیده ای تقدیم به روح قدسی امام امُت خمینی کبیر (ره) "

عزم سفر نموده‌ای از این سرا!‌ چرا؟ تا کی زنم ز هجرت تو ، دست و پا!‌ چرا؟
گفتی دلا ، که تا به ابد ، سر به زیر باش سرگشته‌ ات کنون ، شده سربه هوا! چرا؟
آموختم ز تو ،‌ همه پیمان و عهد را ای شهره‌ ی وفا ، شده‌ای بی وفا! چرا؟
روزی که آمدی ، دلمان قند آب شد آن های‌های خنده  و این گریه‌ها! ‌چرا؟
ما ساکنانِ مانده به ژرف زمانه‌ایم بگسسته ‌ای ز ما ، قل و زنجیرها! چرا؟
کردی مدد، ‌تو ساهی گم گشته راه را سالار کاروان ، شدی از ره جدا! ، چرا؟
مقصودمان که کوی نکو صولتان نبود با خود کشانده ‌ای ، حرم کبریا! ‌چرا؟
آن ماهِ کهکشانی و ماه شما کجا گشتم اسیر خالِ لبِ دلربا! ، چرا؟
مُهر سکوت ، ظلّ مرام شما نبود فریاد آمدی که روی بی صدا! چرا؟
رفتی و در فراق تو ، مویم سفید شد این رو سیاه و منکر آیینه ‌ها! چرا؟
آقای من ، دو دست مریدت رها مکن و از سوز تو گدازه شوم بارها! چرا؟
جان داده‌ای و دعوت جانان ستوده‌ای کز مهر تو جهان شده حاجت روا!  چرا؟
بیمارِ بی قراری معشوق بوده‌ایم این خیل عاشقان ، همه دادی شفا! چرا؟
آن عزّت و کرامت و این قهر سرنوشت وین ثلمه بینم و نکنم شِکوه‌ها! چرا؟
تنها به این امید ، سپیده رسد ز راه عمری به انتظار و شب تار ما! چرا؟
تقدیر روزگار ، یدِ کردگار توست بودِ (مهاجر) و غم روح خدا! چرا؟
** علی اکبر پورسلطان ( مهاجر ) **
( استفاده با ذکر منبع http://www.fajr57.ir/ جایز است )
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=44315
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.