آبرو ( غزلی از باب امر به معروف و نهی از منکر ) این جوانمردی نباشد دیگری رسوا نمودن
با تجسس نقطه ی ضعفی از او پیدا نمودن
بعد از آن با نیّت بد نامی و بی آبرویی
در رسایش مجلس غیبت کنان بر پا نمودن
گاه اگر زان بینوا آید صدای اعتراضی
هجمه ای نابخردانه کردن و بلوا نمودن
یا که کوکش ساز کردن ، قفل رازش باز کردن
با تأنّی ، نقش یک قدّیس را ایفا نمودن
آبرو از خون انسان هم گران تر باشد آخر
با کدامین نرخ باید راز او افشا نمودن
گر بریزد اشتباهی آبروی بی گناهی
کی شود آن کاسه ی بشکسته را احیا نمودن
وای از آن روزی که بیداری وجدان و ندامت
گویدت : آخر چگونه این گنه امحا نمودن
گو (مهاجر) جان چه حاصل خانه ای ویرانه کردن
باید ای جانا همی کاشانه در دل ها نمودن
** علی اکبر پورسلطان(مهاجر)**
(استفاده از این شعر با ذکر منبع www.fajr57.ir جایز است) |