گریه ها از پای ، او را اینچنین انداخته "غزلی تقیم به مقام والای حضرت ام البنین (س)"
غصه ها بر روی پیشانیش ، چین انداخته
گریه ها از پای ، او را اینچنین انداخته
مادری کرده ، برای بچه های فاطمه
خویش را پای امیرالمومنین انداخته
چار فرزند او فدای پنج تن آورده است
سفره ی نذری ست که ام البنین انداخته
مادرِ قدیسه ی لب تشنه های کربلا
گریه اش لرزه تن روح الامین انداخته
مادرِ باب الحوائج دارد از دریا گله
زانکه دریا روی او را بر زمین انداخته
عاقبت ، چشم حسودی لاله اش را زخم زد
لاله عباسیِ او را لاله چین انداخته
باورش هرگز نخواهد شد ، عمود بی حیا
پهلوانِ شهر را از روی زین انداخته
او شنیده زینبش ، افتاده روی خاک ها
یک نظر بر ساقیِ نیزه نشین انداخته
شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش
پوشیه بر صورتش ، با آستین انداخته |