سوز سيمرغ "درد نسل جديد"
در گذشته درها به روي مردم بسته بود. درها كه بسته بود سهل است، پنجرهها هم بسته بود. كسي كه از بيرون خبر نداشت، در شهر خود كه بود از شهر ديگر خبر نداشت. در مملكت خود كه بود از مملكت ديگر خبر نداشت. امروز اين درها و پنجرهها باز شده، دنيا را ميبينيد كه رو به پيشرفت است، علمهاي دنيا را ميبينند. قدرتهاي اقتصادي دنيا را ميبينند. قدرتهاي سياسي و نظامي دنيا را ميبينند، دموكراسيهاي دنيا را ميبينند، حركتها را ميبينند، قيامها و انقلابها را ميبينند، جوان است، احساسش عالي است و حق هم دارد ميگويد چرا بايد عقب ماندهتر باشيم به قول شاعر:
سخن درست بگويم نميتوانم ديد كه ميخورند حريفان و من نظاره كنم
دنيا اين طور چهار اسبه طرف استقلال سياسي و اقتصادي و اجتماعي و عزت و شوكت و حرمت و آزادي ميرود و ما همين جور خواب باشيم يا از دور تماشا كنيم و خميازه بكشيم؟!
نسل قديم اين چيزها را نميفهميد و درك نميكرد، نسل جديد حق دارد بگويد: چرا ژاپن بت پرست و ايران مسلمان در يك سال و يك وقت به فكر افتادند كه تمدن و صنعت جديد را اقتباس كنند و ژاپن رسيد به آنجا كه با خود غرب رقابت ميكند و ايران در اين حد است كه ميبينيم؟!
ما و ليلي همسفر بوديم اندر راه عشق او به مطلبها رسيد و ما هنوز آوارهايم [حافظ]*
* ده گفتار ص 214. دل نوشتههايي از استاد شهيد مرتضي مطهري تهيه و تنظيم: رضا پورداوود (روزنامه جمهوری اسلامی )
|