بوستان فضیلت ، در شرح صفات پارسایان از منظر علی علیه السلام(۲2) نوشته : استاد نادر محبتی ثمرین
ترس و شادی
یبیتُ حذراً، ویُصبح فرحاً، حذراً لِما حُذّر منَ الغفلة، و فرحاً بما أصاب من الفضل و الرحمة
انسان پارسا صبح را شام میکند در حالی که ترسان است و شب را به صبح میرساند در حالی که شادمان است، نگرانی اش از جانب انذاری است که از گریبانگیر شدن غفلت، داده اند و شادمانیش نیز به واسطه رسیدن فضل و رحمت الهی در دل شب است.
مؤمن به هنگام روز که وارد صحنه جامعه میشود و برخوردهایش آغاز میگردد، همواره مراقب تاثیرهایی است که میپذیرد و اثرهایی است که میگذارد.هم تاثیرات پذیرفته شده میباید مثبت بوده باشد و هم اثراتی که از خود به جای میگذارد مرضی خدا ،و لازمه موفقیت در این وادی، مراقبت ویژه ای است که باید قبل از برخورد با افراد و قبل از هر نوع اقدام و تصمیم گیری، صورت گیرد. لذا نگرانی اش از این روست که آیا اعمال من مطابق بایدها بوده است؟ آیا کارهایی که از انجام آنها سرباز زدهام موافق نبایدها بوده است؟ اثراتی که پذیرفته ام، مقبول بوده است؟ و یا این که از اصول و حدود تجاوز نمودهام و دچار غفلت شدهام؟ که این مطلب به هنگام محاسبه در پایان روز و قبل از استراحت خواهد بود. فرد پارسا، عابد نیمه شب، به هنگام طلوع صبح فرحناک و شادمان است چرا که فضل و رحمت الهی بر او باریدن گرفته و او را مست شراب روحانی خویش گردانیده است.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
مخالفت با نفس
ان استَصعبت علیه نفسُه فیما تَکرَهُ لَم یُعطِها سُؤلَها فیما تُحِبُّ
اگر نفس أمارهاش در آن چه که نفس علویاش ناخوش میدارد، بر او سخت گیرد، خواهش آن را برنیاورد. نفس أماره، پایین ترین مرتبه نفس آدمی است که شهوت و غضب در سرزمین وجود انسان حکومت دارند و عقل اسیر شهوت و غضب است. و پر پیداست که چیزی جز مکروه نباشد و دائم امر به بدی کند، اِنَّ النفس لَأَمّارة بالسوء الاّ ما رَحِمَ ربی (یوسف53)
برخی آدمیان پیرو محض فرامین نفس أمارهاند و برخی نه تنها مطیع آن نیستند بلکه شهوت و غضب در چنگ قوه عاقله آنان اسیرند و براساس حکمت ها و مصالح عقلی و دینی به کار گرفته میشوند و اینان پارسایانند که کارهاشان، تصمیماتشان، میل هایشان، جاذبه ها و دافعههایشان تمامی برپایه حکم عقل و دین است.
وقت خشم و شهوت مردکو
طالب مردی چنینم کو به کو
خوشحالی و زهد
قُرةُ عینهِ فیما لایزولُ وَ زَهادُتُه فیما لایبقی
روشنی چشم او در آن چیزهایی است که زوال ندارد و نسبت به ناپایدارها زهد میورزد. همه انسانها چنینند که از رسیدن به برخی چیزها شاد میشوند، برخی از رسیدن به مقامی و جاهی، بعضی از وصول به شهرتی و قدرتی، گروهی از حصول ثروتی، مسکنی و مرکبی و در یک کلمه از رسیدن به متاعی دنیایی خرسند میگردند و چشمانشان از فرط خوشحالی برق میزند که نشانه فریفتگی قلبی و باطنی است. این گونه افراد غالبا برای رسیدن به دنیای خویش از اصول و حدود در میگذرند و پا فراتر مینهند و برای رسیدن به اهداف خود از هر ابزاری بهره میجویند. حبّ الدنیا رأسُ کلِ خطیئه اما هیچ کدام از این امور بقائی ندارند،زوال پذیرند و در معرض دگرگونی، تحول و تغییر و لذا شادمانی بدانها نیز موقت و در معرض بروز حوادث تغییر دهنده است.
به علاوه آن که از دیدگاه عقلی جای شادمانی نیز ندارد، چرا که اولاً خارج از جان آدمی است و ثانیاً تعلق قلبی بدانها نگرانی زا و اضطراب آور است و این خود تلخ کامی است که متضاد با شادمانی مدام است و ثالثاً وبال انگیز است از آن روی که مایه عذاب ابدی برای فریفتگان خود خواهد بود. بنابراین مؤمن پارسا، اگرچه دارای دنیا باشد اما تعلق قلبی بدان ندارد. بل زهد میورزد یعنی بود و نبودش برای وی یکسان است، اگر بود که در جهت سعادت دنیا و آخرتش بهترین بهره ها را از آن میبرد و اگر نبود، از رفتن باز نمیماند زیرا زندگی او معنادار و با هدف است. فلذا شادمانی و روشنی چشم او آنگاه است که به واقعیتهایی زوال ناپذیر که جزئی از جان و هستی او میشوند دست یابد، دانشهای نافع و سودمند تحصیل کند و بدان روح خود را توسعه و صدرخویش را انشراح دهد رب اشرح لی صدری، مبدا و مقصد عالم را بفهمد، باید و نبایدهای رفتاری و اخلاقی را ادراک کند و آنها را ملکه جان خویش سازد و در بحر توحید تا پایان عمر غوطه ور شود. اُطلبو العلم من المهد الی اللحد.
فضائل را در باطن خود تحقق دهد، رذائل را بزداید تا برای پرواز سبک شود. تَخففّوا تَلحقوا.
رفتارهای خویش آراسته کند و افعالش آئینه افعال الهی شود و او را نشان دهد، بیننده از او به هدایت راه یابد و اینها همه موجبات روشنی چشم اوست که ابدی است و همیشه با اوست در دنیا و آخرت.
* استفاده بدون ذکر نام نویسنده و نشانی : http://www.hankh.ir/?p=39577 ممنوع است *
|