بوستان فضیلت ، در شرح صفات پارسایان از منظر علی علیه السلام(20) نوشته : استاد نادر محبتی ثمرین
نيكوكار ترسان
یَعمَلُ الاَعمال الصالحة وَ هُوَ عَلی وَجَل
پارسا اعمال نیکو بانجام رساند در حالی که ترسان است.
کارهای او را بنگری جز صلاح و نیکی و سداد نبینی، چه او در مرتبه باطن، اندیشه و صفات، به صلاح آراسته شده است. کلامش براساس تأمل است که آیا با موازین مطابقت دارد یا نه؟ رفتارهائی که با اعضاء و جوارح خویش از دست و پا و چشم و گوش و زبان انجام می دهد عین صلاح و خیر است چه در بعد فردی و خانوادگی و چه در بعد اجتماعی و در ارتباط با دیگران. اما باز ترسان است که آیا مورد رضای خداوند بوده است یا نه؟ چه، او طالب رضای خداست. رَضِیَ الله عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ.
و همین نوع برخورد است که اثری عظیم در بهبود کمی و کیفی عمل دارد و از طرفی، از فریفتگی و غرور، انسان را باز می دارد و مانند کسانی نیست که مرتکب اعمال تباه و ننگینند اما به خطا پندارند که عامل صالحاتند: وَ هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنُونَ صُنعاً (کهف104)
و روشن است که لازمه حصول اطمینان نسبی از تطابق اعمال به ظاهر صالح با موازین شریعت، عقل و فطرت آنست که اولا علم به موازین تحصیل گردد و در ثانی انسان دائما در صدد محاسبه و مراقبت بر اعمال خویشتن باشد، تا نفس اماره و شیطان او را نفریبند و اعمال زشت را در نظر او زیبا جلوه ندهند: اِنَّ النَّفسَ لاَمّارَةٌ بِالسُوءِ اِلاّ ما رَحِمَ رَبّی (یوسف53)
وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ اَعمالَهُم (نحل 24)
شکر
یُمسی وَ هَمُّهُ الشکر
به هنگام شب همّ او شکرگزاردن به خاطر نعمتها، عطایا و کمالات جسمانی و روحانی است که خدای کریم در روز به او عطا کرده است باری تعالی فرموده است: وَاشکروا لی وَلا تکفرون: برای من بنده سپاسگزار باشید و ناسپاسی نکنید. و اما معنای شکر، معرفت نعمت است که منجر به شناخت پروردگار منعم می شود. بنابراین هرآن چه از نعمتها به آدمی رسد اگر با لسان دل اعتراف کند که از سوی خداوند جواد کریم است، همان شکر است. از حضرت داود علیه السلام روایت است که فرمود: خدایا چگونه شکرگزارم در حالی که خود شکر نعمتی دیگر است، و نیازمند شکری دیگر؟! خداوند به او وحی نمود که: ای داود وقتی دانستی هر آن نعمتی که به تو می رسد از سوی من است در واقع شکرگزارده ای.
از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش بدرآید
بنابراین در معنای شکر سه عنصر موجود است که اگر محقق شود؛ بنده شاکر است:
نخست، معرفت نعمت است، یعنی تشخیص آن که، آن چه به او رسیده نعمت است. زیرا چه بسا جاهلانی که بدانها احسان می شود در حالی که نمی دانند. فلذا شاکر نخواهند بود. دوم: تلقی و دریافت نعمت توام با اظهار فقر و نیاز بدانست.
سوم: حمد و ثنا به واسطه نعمت است یعنی منعم را به صفات جود و کرم متصف نماید تا دلیل برحسن تلقی انعام و اعتراف به نزول رتبه خویش و پستی آن نسبت به مقام عطاکننده نعمت باشد.
درجات شکر
اول- شکر به خاطر رسیدن احسان و نیکوئی ها از سوی خدای رحمان است و این شکری است که همه طوائف از مسلمان، یهودی، نصاری و مجوس در آن مشترکند و خداوند به خاطر سعه رحمتش آن را شکر به حساب آورده و برآن وعده زیادت داده و ثواب را بدان واجب گردانیده است: وَلَئن شَکرتُم لَاَزیدنَّکُم (ابراهیم 7)
دوم- شکر بر مکاره، سختیها و بلایاست و این گونه شاکران دو گونه اند: نخست آن که سختی و بلا نزد او یکسان است و در هر دو حال شاکر است و راضی. دوم آن که بین سختی و آسانی تمیز می دهد و از درون ناراضی است، اما به دلیل رعایت ادب و سلوک عملی نارضایتی درونی خود را فرو می خورد و زبان به شکر میگشاید. خواجه عبدالله انصاری فرماید و این گروه اولین کسانی هستند که به سوی بهشت خوانده میشوند.
و چه اندکند بندگان شاکر خداوند. زیرا که اغلب مردم به هنگام نزول سختی و بلاء مشغول جزع و فزع میشوند: وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشَکور (سبأ13)
سوم- آن که عبد، به جز منعم را مشاهده نکند و از شدت استغراق در منعم، نعمت را نبیند و این گروه سه دسته اند: نخست آنان که از روی شدت عبودیت مستغرق در مشاهده منعم هستند. مانند مشاهده بندگان و حضور آنها در پیشگاه سرور و مولایشان که بدان هنگام قرب و منزلت خود را از شدت استغراق در ادب حضور و مشاهده صاحبشان، به کلی فراموش می کنند از ترس آن که مبادا مولایشان به چیزی امر کند و آنها غافل باشند. صاحب این حالت، اگر در این وضعیت انعامی از سرورش دریافت کند آن را بسیار عظیم خواهد شمرد و شکرش را به تناسب به جای خواهد آورد. زیرا که لازمه حالت بندگی، کوچک و حقیر دیدن خود در مقابل احسان رب است.
دوم- آنان که ربّ را از روی محبت شدید شهود کند و مستغرق در مشاهده محبوب شود فلذا سختی و بلا را نیز از جانب او به شیرینی تلقی کند زیرا که عاشق، همه کارهای معشوق را شیرین می یابد.
سوم- آنان که فقط او را مشاهده کنند و آن را شهود تفرید گویند که نه نعمت را بیند و نه شدت را احساس کند و این شهود تفرید است که دوگانگی و غیریت را برمی دارد و آدمی را مستغرق در ذات احدی می کند. تقسیم بندی دیگری نیز آورده اند که شکر قلبی، لسانی و عملی است. شکر قلبی، همان گونه که بدان اشاره شد، معرفت نعمت و اعتقاد به آنست که این نعمت بتمامه از اوست. و شکر لسانی، جاری کردن حمد و ثنای الهی بر زبان است. و شکر عملی آنست که آدمی از آن نعمت در جهت رضای منعم استفاده کند ولا غیر.
با عنایت به درجات شاکرین، انسان متقی بسته به این که در کدام درجه بوده باشد، تمام همّ و غم او در طول روز شاکر بودن در مرتبه قلب و زبان و رفتار است.
* استفاده بدون ذكر نام نويسنده و نشاني : http://www.hankh.ir/?p=38691 ممنوع است *
|