تاريخ انتشار: 07 اسفند 1391 ساعت 23:04:58
بوستان فضیلت ، در شرح صفات پارسایان از منظر علی علیه السلام(۱6)

نوشته : استاد نادر محبتی ثمرین

خوف الهی

قَد بَراهُمُ الخَوفُ بَری القِداحِ یَنظُرُ اِلَیهِمُ النّاظِر فَیَحسِبُهُم مَرضی وَ ما بِالقَومِ مِن مَرَضٍ وَ یَقولُ لَقَد خولِطُوا وَ لَقَد خالَطَهُم اَمرٌ عَظیمٌ

خوف بر پارسایان غالب آمده و تن آنها را مانند تیری تراشیده است، بیننده پندارد که مریضند در حالی که بیمار نیستند و گویند که رفتارشان از عرف بیرون است اما امری بس بزرگ آنها را به خود مشغول داشته است. حضرت در این فراز شریف اشاره به خوف پارسایان از خداوند دارد که در قرآن کریم نیز مذکور افتاده است: یَخافونَ رَبَّهم مِن فَوقِهِم (نحل 50)
و خوف صحیح همین است که آدمی را به درجات بالایی از عرفان و شهود ترقی می دهد و خوف باطل آن است که انسان، ترس از دست دادن بهره های دنیوی وجودش را فرا گیرد که این گونه شخصی راه به جایی نخواهد برد. مرحوم خواجه عبدالله انصاری خوف صحیح را این گونه تعریف کرده اند:
اَلخَوفُ هُو الاِنخِلاعُ مِن طُمانینةِ  الامنِ بِمُطالَعَهِ الخَبَرِ
خوف عاری شدن از آرامش و امنیت از راه مطالعه و اندیشه در خبرهای تهدید آمیز انبیاء است.
یعنی اندیشه و استحضار در آیات وعید دهنده الهی و سخنان دلالت کننده بر عذابهای اخروی موجب حصول و تحقق این درجه از خوف است.

وخوف درجاتی دارد:

پائین ترین و اولین درجه آن، خوف از عقوبت و کیفر است که پس از ایمان و اعتقاد فرد به اصول عقائد از مبداء و معاد پدید آید و این همان خوف عموم مردم است که خداوند متعال را از ترس آتش عبادت می کنند. برای رسیدن به این درجه، تصدیق و باور قلبی نسبت به وعیدهای خداوند ضرورت دارد و هم چنین به یادآوردن معاصی و گناهان ومداومت بر یاد آخرت از لوازم حتمی و قطعی آنست.
 درجه دوم از خوف، ترس از مکر برای نفوس مستغرق در یقظه و بیداری است که شیرینی و لذت بیداری می چشند و ترسشان از آنست که این حالت زایل شود.
درجه سوم خوف که بالاترین مرتبه آن است و مختص به خواص، وحشت خوف فقط از شدت وصول آنها به اسماء جلالیه حضرت حق و مشاهده عظمت و هیبت وجلال الهی است و این حالت بیشتر در خلوت مناجات و راز و نیاز با محبوب مطلق دست می دهد و همین مشاهده و حالت است که مشاهد را از انبساط باز می دارد و او را به مقام فناء می رساند چنان چه خدای موسی با موسی کرد:
 فَلَمّا تَجَلیّ رَبُّهَ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَکَّا وَ خَرَّ موسی صَعِقا  (اعراف143) زمانی که حضرتش بر کوه تجلی کرد، از هم گسیخت و موسی بیهوش افتاد. و این گونه است که فرد پارسا وقتی عظمت و هیبت حضرت حق را مشاهده کند و به مقام فناء در صفات جلالیه خدای سبحان واصل شود، نفس به واسطه شدت اشتغال از تدبیر بدن غافل ماند و قوای او رو به ضعف گذارند و بدل ما یتحلل آن گونه که رواست تامین نشود و بدن لاغر گردد، مانند تیری تراشیده، و مردم پندارند که بیمار است در حالی که نیست و به موجب غلبه خوف الهی و استغراق در جلال الهی، گاهی سخنانی بر زبان جاری کند که در ظاهر با عرف عموم حاکم بر جامعه نسازد و او را متهم به جنون و حتی کفر و ارتداد کنند چنان که با برخی کردند. و خدای رحیم برای بندگان خائفش که از پیروی هواهای نفسانی روی گردانیده اند بهشت را آماده ساخته است و حقیقت آنست که تا بهشت دو قدم راه است خوف از مقام ربوبیت و مخالفت با هوای نفسانی:
وَ اَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهیَ النَفسَ عنِ الهَوی فَاِنَّ الجَنَّة هِیَ المَأوی (نازعات40)
و آنان که به مراتب عالی خوف واصل شده اند علاوه بر جنات عدن راه به جنتی دیگر خواهند یافت که بهشت خود خداوند است و مخصوص مقربین درگاهش: وَلِمَن خافَ مَقامَ رَبّهِ جَنَّتانِ (الرحمان36)
یا اَیَتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارجِعی اِلی رَبِّکِ راضیَهً مَرضیهً فَادخلی فی عِبادی وَ ادخُلی جَنَّتی(الفجر30-27)

 

لایَرضَونَ مِن اَعمالِهِمُ القَلیل

متقین از اعمال اندک خود راضی نیستند چه، تصور شرف غایتشان که همانا رسیدن به مقام عبودیت است و مقایسه  این مقدار اعمال با آن هدف عظیم، عدم رضایت ازاعمال اندک را به دنبال دارد. فلذا این گونه نگرش است که خواب و راحتی را از پارسا برمی گیرد و او را فردی مجاهد در صحنه های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی قرار می دهد، شبها را به نماز و روزها را به صیام و کار برای خدا وا می دارد و از همین روست که دائم در تکامل و ترقی است، ابن الوقت و فرصت طلب است و سرمایه عمر را تباه نمی سازد و حتی به قول امام صادق علیه السلام دو ساعت و دو روزش مساوی نیست. از این رهگذر است که با اراده ای قوی منازل عملی عرفان را طی می کند و در نهایت به مقام فناء فی الله و بقا بالله می رسد.
یا اَیُّها الاِنسانُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلی رَبِّکَ کَدحا فَمُلاقیهِ : ای انسان تو می کوشی تا به خدا رسی و خواهی رسید.
از امام علی علیه السلام روایت شده است که رسول خدا(ص) ده سال قائم بود به نحوی که پاهایش متورم و رویش زرد شده بود و همه شب برمی خاست تا آن جا که خدای متعال او را سرزنش کرد و فرمود: طه ما اَنزَلنا عَلَیکَ القُرآنَ لِتَشقی: ای محمد ما قرآن را برتو فرو نفرستادیم تا به سختی افتی.
توصیف عبادات معصومین علیهم السلام و کملین از اولیاء در این مقال مختصر نگنجد و مطلب در این باب بسیار است.

وَلایَستَکثِرونَ الکَثیر

و اعمال فراوان خود را زیاده نشمرند یعنی دچار عجب و خودپسندی نمی شوند چه، عَظُمَ الخالِقُ فی اَنفُسِهِم فَصَغُرَ مادُونَهُ فی اَعینُهُم، عظمت خداوند منان را ادراک نمودند و خردی و کوچکی غیر او را اعم از اشیاء، اشخاص، اعمال و صفات مشاهده نمودند فلذا طبیعی است که در مقابل آن عظمت، کثرتی نیابند مگر آن که بسیار قلیل باشد. اگر چه اعمال خودشان بوده باشد و در حقیقت این امر تضمینی است برای مومنان با تقوا که سفرشان تا لقاء الهی ادامه دارد و در هیچ منزلی توقف نمی کنند و به هیچ مقامی رضایت نمی دهند مگر مقام عبودیت که غایت سیر انسان است.
وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ اِلاّلِیَعبُدُونَ.
 امام صادق علیه السلام فرموده اند: سه چیز پشت آدمی را می شکنند: فردی که عمل خود را زیاد بیند. مردی که گناهانش را به دست نسیان سپارد و دیگر آن که به نظر و رأی خود اکتفا کند و ازمشورت پرهیز دارد و در این سه حالت است که کثرت اعمال به هر میزان که باشد موجب ناراحتی ابلیس نخواهد شد.
در حدیثی قدسی خداوند سبحان خطاب به حضرت داود فرموده است که صدیقین را هشدار ده که به واسطه اعمالشان دچار عجب و خودپسندی نشوند چه، بنده ای در معرض محاسبه من قرار نگیرد مگر آنکه هلاک شود.
بنابراین مطلب است که حضرت در فراز بعد فرمایند:

فَهُم لِاَنقُسِهِم مُتَّهِمونَ وَ مِن اَعمالِهِم مُشفُقُونَ: آنها خود را متهم به قصور و تقصیر در اعمال می کنند و از اعمالشان ترسانند. 

پر پیداست اگر کسی از اعمال اندکش راضی نبود و کارهای زیاد او نیز موجب خودپسندی وی نگشت، خود را متهم به قصور و تقصیر نماید و بیشتر تلاش کند و ترس از آن دارد که آیا اعمالش منطبق با موازین بوده است و آیا رضایت معبود مطلق را فراهم آورده است یا خیر.

اِذا زُکَّیَ اَحَدُهُم خافَ مِمّا یُقالُ لَهُ فَیَقُولُ اَنَا اَعلَمُ بِنَفسی مِن غَیری وَ رَبّی اَعلَمُ مِنّی بِنَفسی، اَللهُمَّ لا تُواخِذنی بِما یَقُولوُنَ وَاجعَلنی اَفضَلَ مِمّا یَظُنُّونَ وَاغفِر لی مالا یَعلَمُونَ:

 آن هنگام که یکی از ایشان مدح شود، از آن چه درباره او گفته آید هراسان گردد و گوید: من خود را از دیگران بهتر می شناسم و پروردگارم از خودم به من آگاهتر است و سپس این گونه نیایش دارند که خدایا مرا به واسطه کلام آنها مگیر و از آن چه می پندارند بالاترم گردان و آن چه را از من نمی دانند ببخشای. معمولا چنین است که افراد عادی، مدح و ستایش دیگران را دوست می دارند وحتی به انحاء مستقیم و غیرمستقیم سعی در فراهم آوردن مقدمات آن دارند و به هنگام مدح غیر، حالت انبساطی غریزی و در حقیقت کاذب، درونشان ایجاد می شود که منشاء عجب و به دنبال آن کبر و غرور و تکبر و در نهایت هلاکت معنوی آنان می گردد و شاید به خطا دچار چنین پنداری شوند که فردی منشاء اثر و بسیار با اهمیت هستند و توالی فاسد در پی آن. اما پارسایان بدین خطر واقفند فلذا اولاً مدح دیگران را به هیچ روی جدی نپندارند و در ثانی عکس العمل مناسب از خود نشان می دهند و جلوی مداح را می گیرند تا دچار لوازم خطرناک آن نشوند و آن گونه که مذکور افتاد از خداوند حاضر و ناظر طلب غفران می کنند و بنابر همین نکته است که خداوند رحمان از تزکیه نفس و مدح آن نهی فرموده است:
فَلا تُزَکُّوا اَنفُسَکُم هُوَ اَعلََمُ بَِمنِ اتَّقی (نجم32) خویشتن را به خاطر پاکی عمل و کثرت خیر و طهارت از گناهان و بدیها، ثنا و مدح گوئید چه او پرهیزگار را داناتر است.
از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: کسی از شما به خاطر زیادتی نماز و روزه و زکات و عبادات افتخار نکند چه، خدای عز و جل به پرهیزگاران از شما داناتر است.  

*استفاده بدون ذکر نام نویسنده و نشانی : http://www.hankh.ir/?p=37454 ممنوع است*

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=37454
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.