بوستان فضیلت ، در شرح صفات پارسایان از منظر علی علیه السلام(14) نوشته : استاد نادر محبتی ثمرین
سرّ نماز
مولا پس از اشاره به روش متقین در مواجهه با کتاب الهی به کیفیت نماز توجه می دهند:
فَهُم حانوُنَ عَلی اَوساطِهُم مُفتَرشونِ لِجباهِهِم وَاَکُفِّهِم وَ رُکَبِهِم و اَطرافِ اَقدامِهِم یَطلُبُونَ اِلیَ الله تعالی فی فَکاکِ رِقابِهِم :
پس آنان در حالت رکوع قد خود خمیده اند و پیشانی برخاک سائیده و کفهای دو دست، زانوها و انگشتان شست پاها را بر زمین نهاده اند تا گردن خویش را از بندگی غیرخدا برهانند.
حضرت در این فراز شریف به سرالاسرار نماز و حتی سایر عبادات اشاره می کنند که هدف از شکل و صورت نماز و رعایت آداب و احکام آن در قیام و رکوع و سجود، آنست که آدمی از بندگی غیرخدا اعم از هواهای نفسانی، بتها، پدیده های طبیعی زمینی و آسمانی، قدرتهای ظاهری بشری و غیربشری آزاد گردد و به مقام عبودیت خداوند که هدف نهائی آفرینش انسان است برسد.
وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الانسَ اِلاّ لِیَعبُدُنَ (ذاریات56) و ملاک آزادی و حریت هر فرد و جامعه ای در میزان عبودیت آنان نسبت به خداوند متعال است. هر قدر عبودیت بیشتر باشد، آن فرد و جامعه آزادتر، کامل تر و سعادتمندتر خواهد بود و هر اندازه میزان بندگی کمتر باشد به همان نسبت از آزادی، سعادت و کمال آن جامعه کاسته خواهد شد.
و اگر فرد و جامعه ای از بندگی خداوند تهی باشد، بهره ای از کمال حقیقی، آزادی و سعادت نخواهند داشت. اگرچه در ظاهر در نظر برخی افراد کوته بین و سطحی نگر، دارای مراتب عالی سعادت و کمال و آزادی باشند.
و این حقیقت برای این گونه افراد پس از مرگ روشن خواهد شد.
اَلهیکُمُ التَّکاثُرُ حتی زُرتُمُ المَقابرَ (تکاثر2-1) کثرت مال و ثروت و قدرت، چشم حقیقت بین شما را کور کرد و به لهو و لعب واداشت و این مطلب هنگامی روشن خواهد شد که در قبرها قرار گیرید.
راز آفرینش
مناسبت دارد اشاره ای به هدف آفرینش داشته باشیم و بدانیم آیا اساساً سؤال از این که خداوند متعال چرا دست به آفریدن یازید سؤال صحیحی است یا خیر و اگر درست است هدف از آفرینش چه بوده است؟
برای پاسخ دادن به این سوال از ذکر مقدماتی چند ناگزیریم:
اول آن که بدانیم وقتی وجود خداوند از راه های گوناگون عقلی و قلبی اثبات شد باید توجه داشته باشیم که خداوند صفاتی ذاتی از قبیل علم، قدرت، اراده، حیات و... دارد، که عین ذات اوست. یعنی حضرت حق جلت عظمته وجودی است سراپا علم و قدرت و حیات و اراده و از سویی هر یک از این صفات نیز عین دیگری است. یعنی علم عین قدرت و قدرت عین حیات است و حیات عین اراده است و قس علی هذا بنابراین همه صفات ذاتی، عین ذات او و هر یک از صفات نیز عین یک دیگرند. به عبارت دیگر تمامی این صفات مصداقاً یک حقیقتند و آن ذات اقدس باری تعالی است و تفاوت صرفاً جنبه مفهومی دارد.
پس از پذیرش این مقدمه، می گوئیم خداوند، حی مطلق، یعنی حیات مطلق و فیض مطلق است و لازمه وجودی فیض مطلق، صدور فیض و حیات از اوست، چرا که عدم صدور فیض از او سبحانه به معنای عدم اطلاق فیض و حیات الهی خواهد بود و این مناقض اطلاق وجودی حضرت احدیت است. از طرفی با توجه به مقدمه ای که بیان شد این صدور فیض از آن وجود فیاض از روی جبر و اکراه نخواهد بود زیرا که اولاً موجودی قبل از او وجود ندارد تا او را مجبور کند و ثانیاً اراده حق تعالی عین ذات اوست. و از سویی فیض و حیات نیز عین اراده است و معلوم است هر واقعیتی که عین اراده باشد مناقض جبر و اکراه خواهد بود و از این رهگذر بود که آفرینش عالم و پیدایش انسان براساس علم و حکمت موجب ظهور و بروز گنج مخفی برای آدمی و جمله خلائق شد و همین مطلب در حدیث قدسی آمده است که : کُنتُ کَنزاً مَخفیاً... فخلقت الخَلقَ لِکَی اُعرَفَ و این نه بدان معناست که خداوند نیازمند شناخت و معرفت ذات خود توسط موجودات بوده باشد چه خداوند بی نیاز مطلق است بلکه انسان در پی آشنایی با خلائق عالم و با سیر در اندرون خویش و مطالعه در حقیقت هستی محض، متوجه آن گنج مطلق خواهد شد. پاسخ دیگری نیز در توجیه عقلانی پیدایش عالم توسط خداوند متعال می توان تقریر کرد: خداوند متعال هر آن چه برای علیت تامه کامله وی لازم است، دارد و از طرفی مانعی نیز برای پیدایش موجودات و معلولات وجود ندارد. و هنگامی که مقتضی موجود و مانع مفقود باشد، تحقق معلولات، یعنی موجودات عالم، حتمی و قطعی خواهد بود و موجب مجبور بودن خداوند نیز نخواهد شد چه آن که اراده مطلقه از صفات ذاتی است و هر آن چه از او صادر آید، عین اراده و مشیت حقه حقیقیه وی خواهد بود. عرفای شامخ نیز در تبیین آفرینش عالم، عشق به ذات احدی را به ذات خود، منشاء پیدایش عالم می دانند به این معنا که می گویند خداوند عاشق کمال مطلق است و ذات او خود برترین کمال و مطلق کمال است پس عشق به ذات دارد و عشق به ذات، مستلزم عشق به فعل ذات است پس جهان نتیجه عشق به ذات است. چه جهان فعل ذات احدی است.
آفرینش انسان
حال که آفرینش عالم ضرورت یافت این نظام آفرینش نظامی متقن و محکم و بهترین نظامها و احسن نظام خواهد بود. چه او کاملترین ذات است و هیچ نقصی در آن راه ندارد و معلوم است که غایت آفرینش باید کاملترین موجود و نزدیکترین آنها به ذات باری تعالی باشد که از پائین ترین مراتب هستی یعنی از قوه محض بودن به بالاترین مرتبه آن که مقام صادر نخستین یا حقیقت محمدیه (ص) است برسد. رسیدنی از روی معرفت و اراده نه از روی غریزه و جبر و نه از جنبه تکوینی و خلقی؛ و آن موجود، انسان کامل است که اکمل آنان حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) است. و پس از ایشان معصومین علیهم السلام از اوصیاء و انبیای الهی و مردان و زنان کامل و اولیاء الهی.
و این جاست که معنای حدیث قدسی لَولاکَ لَما خَلَقتُ الاَفَلاکَ: اگر تو (محمدص) نبودی آفرینشی در کار نبود، واضح می گردد و همین طور معنای روایت پیامبر گرامی اسلام که فرمودند: کُنتُ نَبِیا و آدمُ بَینَ الماء وَ الطینِ: من نبی بودم در آن حال که آدم هنوز میان آب و گل بود. چه کاملترین مخلوق می باید که مقربترین آنها به حضرت حق سبحانه باشد تا مجرای فیض الهی گردد و پس از او ناقصتر، تا از این طریق فیض مطلق باری رفته رفته رقیقتر شود تا پائین ترین مراتب هستی یعنی دنیا و طبیعت، توان دریافت فیض ربوبی یابد و مهیای تحقق آسمانها و زمین، نباتات و حیوانات و امثال آن گردد تا زمینه پیدایش انسان فراهم آید و این موجود از این نعمتها کمال بهره برداری را براساس آموزه های انبیاء الهی نماید و خود را بسازد.
ابرو باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
و به همان جا که از آن فرود آمده است باز رود (انالله و انا الیه راجعون)
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
بـاز جـوید روزگار وصـل خویش
*استفاده بدون ذكر نام نويسنده و نشاني : http://www.hankh.ir/?p=37002 ممنوع است*
|