نجواهای پنهانی با خـداوند ...
گفتم: خستهام. گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله .:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::.
گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره. گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه .:: خدا حائل است بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم. گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
** ارسال کننده آقای محسن تقی زادگان **
ادامهhttp://z-fajr57.blogfa.com/post/110 |
01 اسفند 1391
محسن تقی زادگانجملات
زیبا از دکتر علی شریعتی
خداوندا
از بچگی به من آموختنه اند ،همه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
چگونه ؟؟؟
--------------------
دنیا را بد ساخته اند … کسی
را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد … کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی
داری … اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد … به رسم و آئین هرگز به
هم نمی رسند … و این رنج است …
سرمایه های هر دلی حرف هایی
است که برای نگفتن دارد.
----------------------------
خداوندا به هر کس که دوست
میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس که دوست میداری بچشان که
دوست داشتن از عشق برتر است.
---------------------------
بهترین مترجم کسی است که:
سکوت دیگران را ترجمه کند!
شاید سکوتی تلخ گویای دوست داشتنی شیرین باشد…
-----------------------------
لحظه لحظه زندگی را سپری
میکنیم تا به خوشبختی برسیم ٬
غافل ازاینکه خوشبختی در
همان لحظه ای بود که سپری شد.
----------------------------------
عشق گاه جا به جامیشود و
گاه می سوزاند اما دوست داشتن...
از جای خویش ،از کنار دوست خویش بر نمیخیزد، سرد نمیشود که داغ نیست و نمیسوزاندکه
سوزاننده نیست !
--------------------------------------
برای شنا کردن به سمت مخالف
رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم
می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.
-----------------------------
خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
… نمیدانم پس از مرگم چه
خواهد شد … نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت … ولی بسیار
مشتاقم … که از خاک گلویم سوتکی سازد … گلويم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و
بازیگوش … تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد …. و سراب خفتگان
خفته را آشفته تر سازد … تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را …
--------------------------------
به من بگو نگو ، نمیگویم ،
اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .
---------------------------
هر انسان کتابی است در
انتظار خواننده اش.