تاريخ انتشار: 15 بهمن 1391 ساعت 21:29:20
بوستان فضیلت ، در شرح صفات پارسایان از منظر علی علیه السلام(5)

نوشته : استاد نادر محبتی ثمرین

علم نافع
وَ وَقَفوا اَسماعَهُم عَلَی العِلمِ النافعِ لَهُم. متقین گوشهای خود را برای کسب دانشهای سودمند اختصاص دادند.
البته دانش از جهت دانش بودنش، همواره سودمند است زیرا که آگاهی، امری است وجودی و وجود خیر است و در حقیقت منشأ همه برکات مادی و غیرمادی عالم، علم است اما کدامین علم؟
آیا علمی که در دست انسان تابع قوای غضبی و شهوی قرار می گیرد و موجب فساد و تباهی و قتل و غارت و شیطنت می شود، علم نافع است؟
آن گونه که از عبارت به دست می آید علم به دو نوع نافع و غیرنافع تقسیم می شود و برای این که به ماهیت علم نافع پی بریم باید دید که خدای سبحان این نیروی عظیم و شریف را که موجب سلطه انسانها بر آسمانها و زمین می شود، چرا در نهاد آدمی قرار داد؟ با قدری تامل معلوم می شود که اولین فایده علم، خودشناسی است یعنی یافتن خود که من هستم. انسان از دوران کودکی متوجه عالم خارج می شود محیط اطراف را با حواس پنجگانه خود در می یابد و رفته رفته حواس باطنی او از تخیل و توهم و حافظه و... شکل می گیرد و بعد از مدتی زمینه های اولیه تعقل در او پدید می آید.
عقل معاد
در روایتی عقل را به دو قسم تقسیم کرده اند: عقل معاد و عقل معاش، با دقت در آن روشن می گردد که علم نافع در واقع همین است مراد از عقل معاد آنست که انسان ابتدا خود را می شناسد که من کیستم و چیستم قوای من کدام است ترتیب این قوا چگونه است چه نوع استعدادهایی دارم؟ و اگر در این راه به درستی پیش رفت یعنی خود را شناخت، خدا را نیز خواهد شناخت. مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَدعرف رَبَّهُ. او را به عنوان مبدا و آفریننده وجود خویش در خواهد یافت و لذا متوجه او خواهد شد و در صفات و افعال او و ارتباط او با مخلوقاتش اندیشه خواهد کرد و حاصل آن، تحقق علم توحید که با ارزشترین و والاترین علوم است خواهد بود. پس از آن که فهمید چیست و از کجا آمده است در این فکر خواهد بود که غایت و نهایت حرکت من کجاست؟ با توجه به دانشهایی که در باب انسان شناسی و توحید به دست آورده، متوجه خواهد شد، همان گونه که از اوست (انالله) به سوی او نیز خواهد شد (اناالیه راجعون) لذا مقصد نیز برایش معلوم می گردد و آنگاه است که مراحل آن مقصد را از لحظه احتضار تا قرار گرفتن در جایگاه ابدی (بهشت یا دوزخ) را مورد مطالعه قرار خواهد داد و این همان علم معادشناسی یا شناخت مقصد و جهان بازپسین است. وقتی مبداء و مقصد برای انسان هویدا گشت اکنون این سوال رخ می نماید که چگونه باید بروم تا به مقصد برسم کدامین راه را باید انتخاب کنم تا سریعتر و مطمئنتر به مقصد واصل گردم؟ که مساله نبوت و ولایت به عنوان پاسخ درست مطرح می شود و اینها در واقع همان علم اصول دین است که مولوی به صورت سوال در اشعار خویش بدان اشارت دارد:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
زکـجـا آمـده ام آمـدنـم بـهر چـه بـود
به کـجا می روم آخـر ننمایی وطنم
مسلم است علومی که اشتغال به این مطالب دارد چه از ناحیه عقل، علوم تجربی، دین و شهود، از نافع ترین علوم و از مصادیق علم نافع است. مولا علی(ع) در نهج البلاغه می فرمایند که اَوَّلُ الدینِ مَعرفهُ الجبار و باز فرموده اند که: اَنفَعُ المَعارِفّ مَعرِفَهُ النفسِ.
شناخت نبوت و ولایت در واقع همان شناخت صراط و راه است که از آن به دین تعبیر می شود.
 دین به نیازهای انسان در دنیا و نحوه زندگانی او توجه تام دارد و هر آن چه را نیازمندی حقیقی انسان است به طور کلی و گاهی به نحو جزئی معلوم می دارد. لذا با دقت در مطالب دینی، قرآن و سنت به دست  می آید که دین در زمینه معاملات اقتصادی، روابط حقوقی داخلی مسلمین و روابط خارجی، مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، حقوقی، نظامی، اخلاقی و غیره نظرات دقیق دارد که پیاده کردن و رعایت آنها موجب پیدایش عدالت واقعی اجتماعی و در نتیجه زندگی معقول و درست خواهد شد و پیداست که علم داشتن نسبت به این ابعاد، از علوم نافع و ضروری است.
عقل معاش
و اما عقل معاش آن است که انسان بداند برای حفظ بقاء و سلامت خویش نیازمند به مسکن و مواد غذایی، مرکب، بهداشت مناسب و غیره است. و باید که برای رسیدن به آنها و استفاده معقول از نعمتهای خدا دادی عقل خود را به کار اندازد و انسان نیز جبراً این کار را کرده است.
و در طول زمان تجربه ها اندوخته و آن تجربه ها از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و مکتوب گردیده است و مورد تامل و بررسی قرار گرفته و هر شاخه ای از این نیازها به یک یا چند رشته علمی تبدیل گردیده است و روشن است که این علوم به شرط استفاده معقول و انسانی و الهی از آنها در چارچوب شناختهای حاصل از عقل معاد، کاملا لازم، ضروری و نافع است و باید که در به دست آوردن آنها به تناسب استعدادها و علائق افراد، برنامه ریزی کرد و تلاش مستمر داشت.
و برای آن که عقل معاش از مسیر طبیعی و اصلی خود خارج نشود ناچار باید تکیه به عقل معاد داشته باشد یعنی متکی به دین و آن هم کاملترین دین یعنی دین مقدس اسلام باشد. والا این عقل معاش، تنها وسیله ای در دست جباران و حیوانات درنده انسان نما خواهد بود تا موجب نابودی حرث و نسل گردد. همان گونه که نمونه عینی آن را در جهان امروز مشاهد می کنیم.
مصادیق علم نافع به طور اجمالی مشخص گردید و متقین کسانی هستند که گوش جان بدین علوم می سپارند و چون فراگرفتن همه آنها برای یک فرد مقدور نیست لذا نظام اجتماعی باید به گونه ای تنظیم گردد تا هر فردی بتواند براساس استعدادها و علائق خود، یک یا چندی از این علوم را فراگیرد و موجبات کمال خود و جامعه را فراهم آورد.
نشانه های علم نافع
برای علم نافع علاماتی می توان برشمرد از جمله آن که:
علم نافع نباید موجب غرور انسان شود و عالِم، احساس استغناء از رشد و تعالی نداشته باشد چرا که اِنَّ الانسانَ لَیَطغی اَن رَاهُ استَغنی
آدمی به هنگام احساس بی نیازی است که طغیان می کند و طغیان همان سقوط است علم سودمند هرگز موجب سدّ خودشناسی نخواهد شد، بنابراین طالب علم باید که اشتغالات او اگر چه زیاده باشد، مقدمات خود فراموشی و در نتیجه خدا فراموشی او را فراهم نیاورد که خدا فراموشی همان و در غلتیدن به وادی فسق و فساد، همان.
لاتکونوا کالذَّینَ نَسوا الله فَاَنسیهُم اَنفُسَهُم اوُلئک هُمُ الفاسقونِ(حشر19)
علم اگر نافع شد همان گونه که او را به مبدا می پیوندد با آخرت و معاد و غایت و پایان نیز او را مرتبط می سازد. علم سودمند همواره توام با عمل است تا از طریق عمل، مقدمات تکامل فرد و جامعه فراهم آید و خیرات و برکات نازل شود. جان کلام این که هر عالمی باید اوصاف عالم ربانی را تحصیل نماید و در این صورت است که علم او حقیقتاً نافع خواهد بود.

* استفاده بدون ذکر نام نویسنده و نشانی : http://www.hankh.ir/?p=35510 ممنوع است *

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=35510
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.