مثنوی "معجزه ی حق" به میمنت میلاد با سعادت پیامبر گرامی اسلام (ص)
چهره ی غمگین زمان شاد شد
عالم ویران شده آباد شدبت شکن آمد به سرای وجود
عرش لقاء زینت اهل وجودوعده ی آدم به ظهور آمده
شرح مناجات و نذور آمدهاحمد (ص) عیسای نبی زاده شد
کون و مکان غرّه از این باده شدماه ربیع ، نور ز مشرق دمید
مکّه به وجد آمد و خوش آرمیدخنده عیان شد به بلندای عشق
بَه چه شبی آن شب یلدای عشقختم رسالت به جهان شد عیان
شعر نداند که چه سازد بیانشوزِ خوش آهنگ وزین ساز شد
مستی و دلدادگی آغاز شدآمده تا عدل مهیّا کند
حکم خدا را همه اجرا کندبا تبرِ مشیِ خلیل (ع) آمده
صاعقه و رعد ، بدیل آمدهسیّد و سالار بهشت برین
هیچ به جز او نبود برترینمعجزِ قرآن به جهان فخر اوست
مقصد و آیین دگر قهر اوستدوزخ و جنّت به یدِ تام اوست
شهد نبوّت همه در جام اوستغنچه ی گل باز شود بی امان
نورِ زمین طی شده تا آسماناِنس و ملک رقص کنان آمدند
روح و دم مرده به جان آمدندنیست چنان و نبود اینچنین
شرح فروزان تمامی دینخلقت او معجزه ی حق بود
هر سخنش آیت مطلق بودارض و سماء بین که چه غوغا شده
در دو جهان هلهله برپا شدهتابش او درس خدابندگی است
عشق نبی ، شوکتِ بالندگی استحرف و عمل از نبی آموز و بس
خاصه بمانی بری از خار و خسذکر محمّد (ص) به دل آرامش است
بارقه ی روشن بخشایش استفعل نکویش چه پرآوازه شد
قوّتی آمد ، نفسی تازه شدماهِ شب افروز پدیدار گشت صاحب و برده همه بیدار گشتگفت : منادی که سروش آمده
خونِ مساوات به جوش آمدهمژده عزیزان که طبیبی رسید
اُمت بیدار ، حبیبی رسیدشاه و گدا یکسر و یکسان بود
گوهر تقوا است که میزان بودآمده تا جمله برابر شویم
دست به دست ، همچو برادر شویمبی خردان ، زنده به گوری بس است
چشم گشایید که کوری بس استرنگ و نژاد همه یکسان بود
قرب الهی است که میزان بودیوسف گم گشته هویدا شده
نوگُل پژمرده شکوفا شدهمکتب او مدرسه ی زندگی است
عصر بزرگی و برازندگی استجلوه گر فخر همه کائنات
نقشِ نگارینِ همه ممکناتچشم و چراغ نبوی باز شد
همسفران موسم پرواز شدره بگشایید سرور آمده آینه ی حوض بلور آمدهآمده آن راهبر آخرین
عزّت انسانِ خدا آفریناز قدمش جامعه روشن شود
دشت و دمن وادی گلشن شودوجد و شعف سوی زمین شد روان
شور و محبّت پیِ آندو دواننام رفیعش به ابد ماندگار
داده خداوند به ما یادگارقلّه ی بیداری اندیشه هاست
آب حیاتِ همه ی ریشه هاستاسوه و اسطوره بود مصطفی (ص)
آیت حق ، مظهر اوج وفاطوطی شکّر شکن خوش زبان
خواند ز پیغمبر (ص) نیکو بیانرایحه از ساحت یزدان رسید
ساحل امّید ! به لب جان رسیدخَلق خدا طرح معمّا چرا
گاهِ نبرد است سخن ها چراتفرقه زنگار بنی آدم است
حبل الهی نگه خاتم استپند خمینی (ره) به شما وحدت است
منزلت همدلی و عزّت استکعبه نماد همه ی دین ماست
قبله ، یگانه ره آیین ماستجان ، چو به عشقش شرر افروخته
ساخته شد ، زانکه چنین سوختههر که در این بزم بسازد نماز
باب بهشت ابدی کرده بازوانکه در این دار ، به اوج بلاست
شاهد زیبنده ترین جلوه هاستروح (مهاجر) ز کرم زنده شد
رهرو آن دولت پاینده شد**علی اکبر پورسلطان (مهاجر)**
استفاده با ذکر منبع http://www.fajr57.ir/ جایز است.
این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=35074
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.