سخنان منصور واعظی، دبیرکل نهاد کتابخانههای کشور، در نماز جمعه هفته گذشته درباره سرانه مطالعه بحثهای فراوانی را پیرامون میزان مطالعه در کشور مطرح کرده است. آیا به راستی ایرانیها هر روز با احتساب ادعیه و تلاوت قرآن روزانه 70 دقیقه مطالعه میکنند؟ یا این هم آمار جدیدی است که از سوی دولت اعلام میشود تا پس از فتح خاکریزهای «مدیریت جهانی» و «اقتصاد دوازدهم جهان» برگ زرینی برای این دولت در آخرین ماههای حضور آن باشد؟
منصور واعظی روز جمعه پیش از آغاز خطبههای نماز جمعه پشت تریبون قرار گرفت و با متهم کردن استکبار جهانی در ارائه آمار غلط درباره سرانه مطالعه در ایران گفت: استکبار جهانی از 40 سال پیش اتهامهایی را طرح میکند مبنی بر اینکه مردم ایران کتابخوان و اهل مطالعه نیستند و سالها این ادعا را مطرح کردهاند که میانگین سرانه مطالعه در ایران روزانه دو دقیقه برای هر شهروند ایرانی است.... در حالی که این ادعا اصلا صحت ندارد و هر شهروند ایرانی بیش از 70 دقیقه در روز مطالعه میکند.
سالها در ایران مطرح میشد که سرانه مطالعه هر ایرانی زیر 5 دقیقه است و این سخن حتی از زبان مسئولان کشور نیز شنیده شده است. برای نمونه در سال 1387 علیاکبر اشعری رییس کتابخانه ملی در در مشهد گفت: «در صورتی که مطالعه کتابهای درسی را هم در نظر بگیریم، سرانه مطالعه در ایران به حدود شش دقیقه در شبانهروز میرسد و مطالعه غیردرسی تنها دو دقیقه است. چنین سرانهای برای ملتی که بیش از 85 درصد جمعیت آن باسواد هستند، بسیار تاسفبار است». با مقایسه سخنان این دو مسئول فرهنگی شاهد آن هستیم که در طول کمتر از 4 سال، منصور واعظی و همکارانش میزان مطالعه ایرانیها را نزدیک به 12 برابر افزایش دادهاند. آیا براستی این اتفاق رخ داده است؟
واعظی درباره تحقیقات انجام شده در مورد میزان مطالعه ایرانیها شاخصهایی را اعلام کرده است که در میان آنها «کتاب، روزنامه، ادعیه و قرآن و همچنین مطالعه در فضای مجازی» به چشم میخورد. در صورت پذیرفتن سخنان واعظی درباره سرانه مطالعه ایرانیها این سوال باقی میماند که آیا آمار اعلام شده با شاخصهای بررسی شده مطابقت دارند؟
1- کتاب: کتاب به عنوان یکی از فاکتورهای اصلی مطالعه همیشه یکی از شاخصهای بررسی میزان مطالعه بوده و یکی از عمومیترین شاخصهای مطالعه محسوب میشود. همواره مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعداد عناوین چاپ شده کتاب را نشان افزایش کتابخوانی در جامعه دانستهاند اما در مقابل چشمان خود را در برابر تیراژ کتابها بستهاند. در سالهای اخیر تیراژ کتابها از 5000 نسخه به 2000 نسخه سقوط کرده است و در سال 1391 باز هم این آمار کاهش یافتند و بسیاری از ناشران کتابهای خود را در 1000 نسخه منتشر کردند. در 4 ماه اخیر نیز با توجه به بالا رفتن قیمت کاغذ بسیاری از ناشران به حالت تعطیل در آمدهاند و ناشرانی هم با تیراژ 400 کتاب در هر نوبت ( نشر قطره) کتابهای خود را چاپ کردهاند. واعظی در سخنان خود عنوان کرده که کتابخانههای کشور به 2800 واحد افزایش یافتهاند اما آمار تیراژ کتابها به خوبی نشان میدهد که این تعداد کتاب حتی برای کتابخانهها هم کفایت نمیکند چه برای جمعیت کتابخوان ایرانی.
2- روزنامه و مجلات: مطبوعات یکی از شاخصهای مطالعه است اما میزان مطالعه مطبوعات تا چه اندازه است؟ روزنامهها و مطبوعات ایرانی سالهاست که با کاهش تیراژ مواجه هستند و به جز چند موسسه دولتی دیگر روزنامهها با تیراژ پایینتر از 30 هزار نسخه در روز منتشر میشوند. آیا این تعداد مطبوعات جوابگوی جمعیت 75 میلیونی کشور است؟
3- فضای مجای و سایبر: در حالی که نزدیک به 70 درصد از جمعیت کشور را جمعیت شهرنشین تشکیل میدهند، تعداد کابران اینترنت در ایران چیز دیگری را نشان میدهد. تا پایان سال 90 تنها 5 میلیون ایرانی از اینترنت پر سرعت استفاده میکردند و این درحالی بود که بنا به اعلام مرکز آمار ایران در همین سال 11 میلیون و 221 هزار کاربر اینترنت در ایران وجود داشتند. این میزان کاربر در برابر جمعیت 50 میلیونی شهری نشان از آن دارد که نزدیک به 40 میلیون از شهرنشینان ایرانی با اینترنت رابطهای ندارند.
4- تعداد جمعیت باسواد ایرانی: بر اساس آخرین آمار سرشماری در سال 1390، 93.2 درصد ایرانیها باسواد هستند. در حالی که نزدیک به 70 میلیون ایرانی باسواد هستند، تیراژ 1000 تایی کتاب، شمارگان پایین روزنامهها و سرعت پایین اینترنت در ایران آیا براستی کفاف جمعیت باسواد ایرانی را میدهد.
این مقایسه جزئی و بدون هیچ پژوهش به خوبی نشان میدهد که دولت بعد از آمارسازیها در عرصه اقتصاد به آمارسازی در عرصه فرهنگ روی آورده و قصد تحمیق نهادهای فرهنگی را دارد. حال این آمار سازیها چه دردی از دولت دوا میکند و چه گرهی از گره آنها را میگشاید، جای بسی سوال و تفکر دارد؟ منبع : پارسینه