نوشته :آیت الله جعفر سبحانی
جان بازی در راه حقیقت از اوصاف مردانی است که عاشق و دلداده آن باشند،کسانی که از جان و مال و شخصیت،می گذرند و تمام سرمایههای معنوی و مادی خود را در طریق احیاء حقیقت به کار می برند،به طور مسلم این اشخاص در صفوف عشاق حقایق،قرار گرفتهاند کمال و سعادتی را که در هدف خود مشاهده می کنند،سبب می شود که دست از زندگی موقت بشویند و به زندگانی ابدی بپیوندند.
خوابیدنعلی(ع)در بستر پیامبردر آن شب پرغوغا نمونه بارزی از این عشق به حقیقت است؛محرکی برای این عمل پرخطر،جز بقاء اسلام که متضمن سعادت جامعه است چیز دیگری نبوده است.
این طرز جان بازی،به قدری ارزش داشت که خداوند جهان در قرآن؛آن را جان بازی به منظور به دست آوردن رضایت الهی،نامیده و این آیه بنا به نقل بسیاری از مفسرین در این مورد نازل گردیده است:و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد(بقره-207):برخی از مردم با خدا معامله نمود و جان خود را برای به دست آوردن رضایت خدا،از دست می دهند، خدا به بندگان خود مهربانست.
فضیلت و اهمیت این عمل باعث شده است که دانشمندان بزرگ اسلام آن را یکی از بزرگترین فضائل امیرمؤمنان شمرده و او را یک مرد جان باز و فداکار معرفی کنند و در تفسیر و تاریخ هر موقع ریشهی سخن باین جا کشیده شده؛نزول آیهی فوق را درباره او مسلم گرفتهاند.
این حقیقت هرگز فراموش شدنی نیست،چهره ی واقع همواره از لابلای پردههای اوهام درخشان است و قطعات متفرق ابر از درخشندگی آفتاب نمی کاهد.
ضدیت معاویه با خاندان نبوت و بالاخص امیر مؤمنان جای گفتگو نیست.وی خواست با تطمیع برخی از اصحاب رسول خدا صفحات درخشان تاریخ را با جعل اکاذیب لکهدار سازد اما موفق نشد.
سمرة بن جندب که در زمان رسول اکرم می زیست و در اواخر به دربار معاویه متوسل شده و با اخذ مبالغی حقایق را تحریف می نمود؛روزی در محضر معاویه بود،معاویه جدا از او خواست به منبر برود و نزول آیه فوق را درباره علی تکذیب کندو بگوید این آیه در حق قاتل علی(عبد الرحمان بن ملجم)نازل گردیده است و در برابر این عمل که به قیمت دین او تمام می شد،صد هزار درهم بگیرد.«سمره»راضی نشد و معاویه نرخ معامله را بالا برد تا به چهارصد هزار درهم رساند و او را راضی ساخت؛.پیر آزمند دست به تحریف حقایق زد صفحات تاریخ خود را که از زمان پیامبر سیاه بود،سیاهتر ساخت و در یک مجمع عمومی به مردم اعلان کرد که مقصود از این آیه عبد الرحمان بن ملجم است و هرگز این آیه درباره علی نازل نگردیده است.(1)
گروه خیرهسر و ساده لوح سخن وی را پذیرفته و هرگز به فکر آنها خطور نکرد،که عبد الرحمان یمنی در روز نزول آیه در محیط حجاز نبوده و شاید از مادر متولد نشده بود ولی چهره حقیقت با این پردهها هرگز پوشیده نمی شود.
خاندان«معاویه»و حکومت وی دستخوش حوادث شدند آثار دروغ پردازان دوره وی از میان رفت؛بار دگر آفتاب حقیقت از لابلای پردههای جهل و افترا درخشیدن گرفت؛مفسرین عالی قدر؛محدثان ارج دار در تمام قرون و اعصار اعتراف کردند که آیه فوق در لیلة المبیت درباره فداکاری علی علیه السلام نازل گردیده است.
------------------------------------------------------
(1)«سمرة بن جندب»از عناصر جنایتکار دوره حکومت آل امیه است وی در تحریف حقایق به همان اندازه که در بالا گفته شد اکتفاء نکرد و بنا به نقل«ابن ابی الحدید»چیز دیگری نیز بر آن افزود و گفت:آن چه در حق علی نازل شده است این آیه است: و من الناس من یعجبک قوله فی الحیوة الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هوالد الخصام(بقره-204).
یکی از جنایات این مرد اینست که دوره استانداری زیاد در عراق وی فرماندار بصره بود و هشت هزار از مسلمانان و علاقمندان خاندان نبوت را کشت وقتی زیاد بن ابیه از او بازجوئی به عمل آورد و گفت به چه جرئت تو این همه افراد را کشتی؛هیچ تصور نکردی که شاید در میان اینها بی گناه و بیجرمی وجود داشته باشد! سمره در پاسخ به وی گفت:لو قتلت مثلهم ما خشیت:من از کشتن بیش از اینها نیز باکی نداشتم.لکههای ننگین این مرد بیش از آنست که در این صفحات بگنجد،این خیرهسر همان شخص است که تقاضای رسول خدا را در باره مراعات همسایه رد کرد و رسول خدا به او فرمود:انک رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام.برای توضیح بیشتر به کتب رجالی و تاریخی مراجعه بفرمائید.
------------------------------------------------------
سخنی از ابن تیمیه
احمد بن عبد الحلیم حرانی حنبلی که در زندان«مراکش»در سال(728 ق)وفات یافته است،یکی از علمای عامه که ریشهی بسیاری از عقائد وهابیها از او است؛وی درباره پیامبر و امیرمؤمنان و عموم خاندان وحی عقائد مخصوصی دارد و بیشتر عقائد انحرافی او سبب شده که بسیاری از علمای معاصر او،وی را تکفیر کرده و از او تبری جستند که شرح و بسط اینگونه مطالب از قلمرو مقاله بیرونست.
وی در خصوص این فضیلت سخنی دارد که با تصرف مختصری از نظر شما می گذرد و گاهی دیده می شود که برخی افراد کممایه و بیظرفیت تحت تأثیر سخنان وی واقع شده و بدون تحقیق و سؤال از اهل فن مطالب او را در میان عوام اشاعه می دهند تا«عوام الناس»تصور کنند که گوینده این سخن از اهل تحقیق است،غافل از آن که این سخن از یک مرد منحرفی است که هم کیشان او وی را تکذیب و تکفیر نمودهاند.
اینک سخن وی:وی می گوید:علی از دو طریق فهمید که آن شب آسیبی به او نخواهد رسید:
اول: از گفتار خود پیامبر که صادق و مصدق است؛آن جا که در همان شب به او فرمود:در بستر من بخواب؛ فانه لا یخلص الیک شیء تکرهه:آسیبی به تو نخواهد رسید.
دوم:پیامبر امانات و اداء قروض را به عهده او گذارد و طبعا می دانست که جانشین او کشته نمی شود وگرنه به دگران سفارش می نمود و خود علی از توصیه به دست آورد که در این صحنه گزندی نخواهد دید و موفق به انجام وظائفی که رسول خدا معین کرده است؛خواهد گردید.
پاسخ: پیش از آن که به طور تفضیل به پاسخ هردو سخن بپردازیم اجمالا می گوئیم: ابن تیمیه با انکار فضیلتی یک فظیلت بالاتری اثبات نموده است،زیرا علی یا یک فرد عادی بوده و ایمان به صدق گفتار پیامبر یک ایمان عادی بوده است یا این که او نسبت به گفتار وی،یک ایمان قوی و فوق العاده داشت و کلیه گفتارهای پیامبر در نظر او بر اثر نیرومندی ایمان؛مانند روز روشن بوده است.
بنا به فرض اول،هرگز علی علم به بقاء سلامتی خود نداشته است زیرا برای چنین طبقه(و علی مسلما از آن طبقه نبوده است)هرگز علم قطعی صددرصد از گفتار پیامبر دست نمی دهد و اگر به ظاهر بپذیرند در خاطر تشویش را خواهند داشت و اگر در لحظات خطر در جایگاه آنها بخوابند؛تشویق و اضطراب و احتمالات زیادی جوانب قلب آنها را فرا می گیرد و هر دم هیولای مرگ در نظر آنها مجسم می شود و بنابراین فرض،علی با احتمال کشته شدن دست به چنین کاری زده است.
ولی بنا به فرض دوم فضیلت بالاتری برای علی اثبات نموده است زیرا اگر ایمان مرد به درجهای برسد که آن چه را از پیامبری بشنود با روز روشن فرقی نداشته باشد فضیلت یک چنین ایمان با هیچ چیز برابری نمی کند. نتیجه این ایمان اینست که هنگامی که رسول خدا به او بگوید:در بستر من بخواب و تو در حمله تروریستها آسیبی نخواهی دید؛با کمال ثبات قلب و فراغ می رود و در بستر او میآرمد و یک سرسوزن احتمال خطر در دل او راه پیدا نمی کند و اگر ابن تیمیه نظرش از این که علی علم به سلامتی خود داشت زیرا صادق مصدق بدو گفته بود؛اثبات یک چنین گوهر گرانبها باشد؛بایست بداند که بدون توجه بزرگترین منقبتها را برای علی ثابت نموده است.
پاسخ تفضیلی: درباره دلیل اول وی می گوئیم که جمله فانه لا یخلص تا آخر را برخی از اسطوانههای فن تاریخ که از هر نظر اصالت و سابقه دارند؛نقل کردهاند مانند محمد ابن سعد(متولد سال 168-متوفای سال 230 ق)و تقی الدین احمد بن علی مقریزی متوفای سال(845 ق)مؤلف امتاع لاسماع، و مؤلف طبقات مشروح جریان را در صفحات 227 -238 نقل فرموده و هرگز به این جمله اشاره ننموده است.
آری،ابن اثیرمتوفای سال 630 ق و طبری متوفای سال 310 ق،جمله مزبور را نقل کرده و گویا مدرک آنها سیره ابن هشام است که مطلب را به همان صورت نقل نموده است، خصوصا که عبارات این دو مورخ با عبارات آن سیره نویس کاملا در این باب یکی است.
و تا آن جا که ما اطلاع داریم جریان مزبور بآن صورت در نوشتههای دانشمندان شیعه نیست روی این جهات(برخی از بنیان گزاران فن حدیث و تاریخ از عامه آن را نقل نکرده و جریان بآن صورت در نوشتههای علماء شیعه نیست)و به اضافه جهاتی که در باب نقل فضائل موجب تحریف می گردد،می توان حدس زد که جمله مزبور مدرک صحیحی نداشته باشد و این که گفته شد: جمله مزبور به همان صورت در کتب شیعه نیست؛برای اینست که مرحوم شیخ شیعه؛محمد بن حسن طوسی متوفای سال 460 ق؛در امالی خود جریان هجرت را به طور مبسوط نقل فرموده و جمله مزبور را با مختصر تغییری آورده؛ولی صورت جریان با آن چه در کتب عامه است فرق دارد زیرا او صریحا نقل می کند که پس از سپری شدن«لیلة المبیت»(شب هجرت) علی همراه هند بن ابی هاله فرزند خدیجه و ربیب رسول خدا؛در نیمههای شب شرفیاب محضر رسول خدا می شدند؛در یکی از آن شبها پیامبر به علی فرمود:انهم لن یصلوا من الان الیک یا علی بأمر تکرهه، این جمله چنان که ملاحظه می فرمائید تقریبا همان جملهایست که ابن هشام؛ و طبری و ابن اثیر نقل کردهاند؛ولی بنا به نقل مرحوم شیخ طوسی،رسول اکرم چنین اطمینان خاطری را در شب دوم یا سوم به او داده است نه شب اول. گذشته از همه اینها کلام خود علی (ع)بهترین گواه ما است.خود او آشکارا این عمل را یک نوع فداکاری و جان بازی در طریق حقیقت شمرده است؛چنان که می فرماید:
وقیت بنفسی خیر من وطأ الحصا و من طاف بالبیت العتیق و بالحجر
محمد لما خلف ان یمکروا به فوقاه ربی ذوالجلال من المکر
و بت اراعیهم متی ینشروننی و قد وطنت نفسی علی القتل و الاسر(2)
خلاصه معنای این سه شعر اینست:من با جان خود،بهترین کسی را که بر روی زمین قدم گذاره،نیکوتر مردی که خانه خدا حجر اسماعیل طواف کرده است؛حفظ کردم آن شخص عالی قدر محمد بن عبد اللّه است و من هنگامی دست باین امر زدم که کافران علیه وی نقشه می کشیدند؛در این موقع خدای بزرگ او را از مکر آنها حفظ نمود من در بستر وی شب را به صبح آورده و در انتظار دشمن بودم و خود را آماده مرگ و اسارت نموده بودم.
با این جملههای رسا و تعبیرات صریح هرگز جا ندارد به گفته ابن هشام که قرائن زیادی بر اشتباه او هست ،اعتماد کنیم و احتمال قوی می رود که منشأ این اشتباه،خلاصهنویسی سیره ابن هشام است. از آن جا که نظر وی این بوده که مطالب را فشرده نقل کند؛تنها به نقل اصل جمله اکتفاء کرده است از این جهت از نقل آن صرف نظر نموده است و مطلب را جوری ادا کرده است که گویا تمام این جریانها در همان شب هجرت اتفاق افتاده است.
مؤید دیگر حدیث معروفی است که بسیاری از دانشمندان سنی و شیعه نقل کردهاند که در آن شب خداوند به جبرئیل و میکائیل خطاب نمود که اگر من برای یکی از شما
----------------------------------------------------
(2)سیوطی در تفسیر در منثور اشعار فوق را از علی علیه السلام نقل نموده است.
----------------------------------------------------
مرگ و برای دیگری زندگی را مقدر سازم کدام یک حاضرید مرگ را بپذیرید و زندگی را به دیگری واگذار نمائید؟هردو زندگی را انتخاب کردند و مرگ خود را بر زندگی دیگری ترجیج ندادند،در این هنگام فرمود:اکنون علی مرگ را برای خود خریده و جان خود را فدای زندگی پیامبر نموده است؛سپس دستور داد که بروی زمین فرود بیایند و حراست و حفاظت علی را به عهده بگیرند.
اما دوم دلیلی که به گمان ابن تیمیه دلالت دارد که علی سرانجام کار را می دانست همان دستور رد امانات است که حاکی از این بود که رسول خدا می دانست او در این حادثه گزندی نخواهد دید از این جهت او را مأمور رد امانات ساخت.ولی ما گمان می کنیم که هرگاه دنباله جریان به طور صریح گفته شود،شاید این مشکل نیز از بین برود.
دنباله جریان مهاجرت پیامبر
مراحل ابتدائی رهائی پیامبر با نقشهی صحیح جامه عمل به خود پوشید.پیامبر اکرم در دل شب به غار«ثور»پناه برد و نقشهی توطئه چینان را خنثی نمود او کوچکترین اضطرابی در خود احساس نمی کرد؛حتی هم سفر خود را در لحظات حساس به جمله«لا تحزن ان الله معنا»:غم مخور خدا با ما است تسلی می داد؛سه شبانه روز از عنایات خداوند بزرگ بهرهمند بودند علی و هند بن ابی هاله فرزند خدیجه،بنا به نقل شیخ طوسی در امالی عبد اللّه بن ابی بکرو عامر بن فهیره چوپان گوسفندان ابو بکر بنا به نقل بسیاری از مورخین،شرفیاب محضر رسول اکرم می شدند.
ابن اثیر در کامل جلد2 صفحه 73 می نویسد:فرزند ابی بکر،شبها تصمیمات قریش را برای رسول خدا و پدرش نقل می کرد و چوپان وی شبها؛گوسفندان را از نزدیکی غار به سوی مکه می آورد،تا رسول خدا و مصاحب وی از شیر آنها استفاده کنند و هنگام مراجعت عبد اللّه جلوی گوسفندان راه می رفت تا اثر پای او از بین برود.
شیخ در امالی می گوید:در یکی از شبها(پس از هجرت)که علی و هند شرفیاب محضر رسول خدا می شدند؛پیامبر به علی دستورداد که دو شتر برای پیامبر وهم سفر او تهیه کند در این موقع ابو بکر عرض کرد:من دو شتر قبلا برای شما و خودم آماده ساختهام پیامبر فرمود:من با پرداخت قیمت آن حاضرم قبول کنم،سپس به علی دستور داد که قیمت شتر را بپردازد.
از جمله وصایای رسول اکرم در آن شب در غار ثور این بود که:علی فردا در روز روشن با صدای رسا اعلام کند که هرکس پیش«محمد»امانتی دارد یا از او طلبکار است بیاید پس بگیرد؛سپس درباره مسافرت«فواطم»(مقصود فاطمه عزیر خود،فاطمه بنت اسد،فاطمه دختر زبیراست)سفارش فرمود و دستور داد مقدمات سفر آنها را و کسانی که از بنی هاشم مایل به مهاجرت باشند فراهم سازد و آن جملهای که دستاویز ابن تیمیه در دلیل اول بود؛در این موقع فرمود:«انهم لن یصلوا الیک من الان بشیء تکرهه».
چنان که ملاحظه می فرمائید پیامبر موقعی به علی دستور داد امانات مردم را رد کند که«لیله المبیت»سپری شده بود؛هنگامی امر کرد که خود،آن لحظه آماده خروج از غار بود. مؤلف سیره حلبی درجلد 2 صفحه 27 می گوید در یکی از شبها که خدمت پیامبر در غار ثور رسید از جمله سخنان آن حضرت به علی رد امانات و اداء قروض وی بوده است بعدا متوجه این شده که علی پس از لیة المبیت با پیامبر ملافات ننموده ولی خود او این مطلب را نپذیرفته و از مؤلف کتاب«الدر»نقل کرده که علی پس از هجرت باز با پیامبر ملاقات می نموده است.
خلاصه سخن:جائی که شیخ شیعه،مانند طوسی؛به سند معتبری نقل کند که فرمان رد امانات پس از لیلة المبیت صادر شده دیگر ما نباید در برابر این نقل صحیح صفآرائی کرده و مشغول سرگرم کردن عوام شویم و این که مؤرخین عامه؛مطلب را طوری نقل کردهاند که ظاهر آن می رساند،تمام سفارشات پیامبر در یک شب که همان شب هجرت باشد صورت گرفته است قابل توجیه است و بعید نیست عنایت آنها فقط به نقل اصل مطالب بوده و تعیین وقت صدور این فرمانها در نظر آنان چندان اهمیت نداشته است.
خروج از غار
علی(ع)به دستور پیامبرسه شتر همراه راهنمائی امین به نام«اریقط»در شب چهارم به طرف غار فرستاد.نعره شتر به گوش رسول خدا رسید و با هم سفر خود از غار پائین آمده و سوار شتر شدند و از طرف پائین مکه روی خط ساحلی با طی منازلی که تمام خصوصیات آنها در سیره ابن هشام و پاورقی تاریخ ابن اثیر قید شده است عازم یثرب گردیدند.
منبع : مجله درسهایی از مکتب اسلام ، دي 1342، سال پنجم ، شماره 4 ،صفحه 19 تا 25
* استفاده بدون ذکر نشانی سایت ممنوع است *