مسلمانان با اجازه پيامبر مكرم (ص ) به مدينه رفتند و در مكه جز پيامبر و على (ع ) و چند تن كه يا بيمار بودند و يا در زندان مشركان بودند كسى باقى نماند.
وقتى بت پرستان از هجرت پيامبر (ص ) با خبر شدند، در پى نشست ها و مشورتها قرار گذاشتند چهل نفر از قبيله را تعيين كنند، تا شب هجرت به خانه پيامبر بريزند و آن حضرت را به قتل رسانند، تا خون وى در بين تمام قبايل پخش گردد و بنى هاشم نتوانند انتقام بگيرند، و در نتيجه خون آن حضرت پايمال شود.
امّا فرشته وحى رسول مكرم (ص ) را از نقشه شوم آنها با خبر كرد.
آن شب كه آدمكشان قريش مى خواستند اين خيال شوم و نقشه پليد را عملى كنند، على بن ابي طالب (ع ) به جاى پيغمبر خوابيد، و آن حضرت مخفيانه از خانه بيرون رفت . ابتدا به غار ثور (در جنوب مكه ) پناه برد و از آن جا به همراه ابوبكر به سوى (يثرب ) يا (مدينه النبى ) كه بعدها به (مدينه ) شهرت يافت ، هجرت فرمود.
ورود به مدينه
رسول اكرم (ص ) و همراهان روز دوشنبه 12 ماه ربيع الاول به (قبا) در دو فرسخى مدينه رسيدند. پيامبر (ص ) تا آخر هفته در آن جا توقف فرمود تا على (ع ) و همراهان برسند. مسجد قبا در اين محل يادگار آن روز بزرگ است .
على (ع ) پس از هجرت محمّد (ص ) مامور بود امانتهاى مردم را به آنها برگرداند، و زنان هاشمى از آن جمله : فاطمه دختر پيامبر (ص ) و مادر خود فاطمه دختر اسد و مسلمانانى كه تا آن روز موفق به هجرت نشده بودند همراه ببرد. على (ع ) با همراهان به راه افتاد. راهى پر خطر و سخت .
على (ع ) با پاهاى خون آلود و ورم كرده پس از سه روز به پيامبر اكرم (ص ) پيوست و مورد لطف خاص نبى اكرم (ص ) قرار گرفت . مردم مدينه با غريو و هلهله شادى - پس از سه سال انتظار - از پيامبر خود استقبال كردند.
اهميت هجرت
ورود پيامبر و مسلمانان به مدينه ، فصل تازه اى در زندگى پيغمبر اكرم (ص ) و اسلام گشود. مانند كسى كه از يك محيط آلوده و خفقان آور به هواى آزاد و سالم پناه برد. بى جهت نيست كه هجرت در راه خدا و براى گسترش دين خدا برابر با جهاد است و اين همه عظمت دارد.
هجرت ، يعنى دست از همه علاقه هاى قبلى كشيدن و پا بر روى عادات و آداب كهنه نهادن وبه سوى زندگى نوين رفتن . رفتن شخصى ازجهل به سوى نور و دانايى ، هجرت است . رفتن از ناپاكى به سوى پاكى هجرت است .هجرت پيامبر (ص ) و مسلمانان از مكه (محيط اختناق و آلودگى و كينه ) به سوى مدينه(شهر صفا و نصرت و برادرى ) و به سوى پى ريزى زندگى اجتماعى اسلامى ،نخستين گام بلند در پيروزى و گسترش اسلام و جهانى شدن آن بود. نظر به اهميت هجرت بود كه بعدها در زمان خليفه دوم به پيشنهاد على (ع ) اين سال مبداء تاريخ اسلام يعنى (هجرى ) شد.
نخستين گام
وقتى پيامبر اكرم (ص ) آن همه استقبال و شادى و شادمانى را از مردم مدينه ديد، اولين كارى كه كرد اين بود كه طرح ساختن مسجدى را براى مسلمانان پى افكند. مسجد تنها محلى براى خواندن نماز نبود. در مسجد تمام كارهاى قضائى و اجتماعى مربوط به مسلمانان انجام مى شد.
مسجد مركز تعليم و تربيت و اجتماعات اسلامى از هر قبيل بود. شعرا اشعار خود را در مسجد مى خواندند. مسلمانان در كنار هم و پيامبر اكرم (ص ) در كنار آنها با عشق و علاقه به ساختن مسجد پرداختند. پيامبر اكرم (ص ) خود سنگ بر دوش مى كشيد و مانند كارگر ساده اى كار مى كرد. اين مسجد همان است كه اكنون با عظمت برجاست و بعد از مسجدالحرام ، دومين مسجد جهان است .
پيامبر بين دو قبيله (اوس ) و (خزرج ) كه سالها جنگ بود، صلح و آشتى برقرار كرد. بين (مهاجران ) و مردم مدينه كه مهاجران را در خانه هاى خود پذيرفته بودند يعنى (انصار) پيمان برادرى برقرار كرد. پيامبر، توحيد اسلامى و پيوند اعتقادى و برادرى را جايگزين روابط قبيلگى كرد. با منشورى كه صادر فرمود در حقيقت (قانون اساسى ) جامعه اسلامى را در مدينه تدوين كرد و مردم مسلمان را در حقوق و حدود برابر اعلام فرمود. طوايف يهود را كه در داخل و خارج مدينه به سر مى بردند امان داد.
به طور خلاصه ، پيامبر از مردمى كينه توز، بى خبر از قانون و نظام اجتماعى و گمراه ، جامعه اى متحد، برادر، بلند نظر و فداكار به وجود آورد. به تدريج از سال دوم در برابر حملات دشمنان اسلام ، اقدامات رزمى و دفاعى صورت گرفت .
جنگها يا غزوه هاى پيغمبر (ص )
دشمن كينه توز ديرين اسلام يعنى كفار مكه در صدد بودند به هر صورتى امكان دارد - جامعه نوپاى اسلامى را با شكست مواجه كنند - بدين جهت به جنگهايى دست زدند. پيامبر اكرم (ص ) نيز براى دفاع دستور آمادگى مسلمانان را صادر فرمود. بنابراين در مدينه از آغاز گسترش اسلام جنگهايى اتفاق افتاده است كه به اختصار از آنها ياد مى كنيم . اين نكته را هم بايد به ياد داشت : كه جنگهايى كه رسول اكرم (ص ) شخصا در آن شركت فرموده است (غزوه ) و بقيه جنگهايى را كه در زمان پيامبر (ص ) واقع شده (سريه ) مى نامند.
غزوه بدر
در سال دوم هجرت جنگ بدر پيش آمد. در اين جنگ نابرابر تعداد لشكر دشمن 950 نفر بود با آمادگى رزمى ، امّا عده مسلمانان فقط 313 نفر بود. مسلمانان با نيروى ايمان و با فداكارى كامل جنگيدند و در مدتى كوتاه دشمنان خود را شكست دادند. كفار با 70 كشته و 70 اسير و بر جاى گذاشتن غنائم جنگى بسيار فرار كردند و دشمن سرسخت اسلام ابوجهل نيز در اين جنگ كشته شد. اين پيروزى سر فصل پيروزيهاى ديگر شد.
تغيير قبله
در همين سال از سوى خداوند متعال دستور آمد مسلمانان از سوى (بيت المقدس ) به سوى (كعبه ) نماز بگزارند. علت اين امر آن بود كه يهوديان نداشتن قبله ديگرى را براى اسلام دين كامل ، نقص شمردند و به جهانى بودن اسلام باور نداشتند. مسجد ذوقبلتين (داراى دو قبله ) يادگار آن واقعه مهم است .
جنگ احد
يك سال بعد از جنگ بدر، دشمنان اسلام با تجهيزاتى سه برابر جنگ بدر به قصدانتقام به سوى مدينه حركت كردند. پيامبر (ص ) با ياران مشورت كرد و در نتيجه قرارشد در كناره كوه احد صف آرايى كنند. در آغاز جنگ ، مسلمانان - با عده كم ولى با نيروىايمان زياد - پيروز شدند، ولى به خاطر آن كه محافظان دره اى كه در پشت بود، سنگر رابه طمع غنيمت هاى جنگى ترك كردند، شكستى بر لشكريان اسلام وارد شد و عده اى ازجمله حمزه عموى دلاور پيامبر (ص ) كشته شدند ولى بر اثر فداكاريهاى على (ع ) كه زخم بسيار برداشته بود و ديگر دلاوران و شيوه تازه اى كه پيامبر در جنگ احد به كاربست ، ديگر بار مسلمانان گرد آمدند و به تعقيب دشمن زبون شده پرداختند و سرانجاماين جنگ به پيروزى انجاميد.
غزوه خندق (يا احزاب )
جمعى از يهوديان از جمله قبيله (نبى نضير) در مدينه به سر مى بردند. پيامبر (ص ) در ابتداى كار با آنان پيمان دوستى و همكارى بست ولى اينان هميشه با نفاق و دورويى در صدد بودند كه ضربت خود را بر اسلام وارد كنند. پيامبر مكرم (ص ) با همه رافت و رحمت در برابر نفاق و توطئه ، گذشت نمى فرمود و منافق را تنبيه مى كرد.
طايفه بنى نضير وقتى در مدينه نقش هاى خود را نقش بر آب ديدند با مشركان مكه و چند طايفه ديگر هم دست شدند و در سال پنجم هجرت ، سپاه عظيمى كه شامل ده هزار نفر مرد شمشير زن بود به فرماندهى ابوسفيان به قصد ريشه كن كردن اسلام به مدينه حمله كردند. زمان آزمايش و فداكارى بود. مسلمانان با مشورت سلمان فارسى و پذيرش پيامبر مكرم (ص ) خندقى در اطراف مدينه كندند. دشمن به مدينه آمد. يك باره با خندقى وسيع روبرو شد. يهوديان (بنى قريظه ) مانند ديگر يهوديان بناى خيانت و نفاق گذاشتند. لحظه هاى سخت و بحرانى در پيش بود.
پيامبر مكرم (ص ) با طرحهاى جالب جنگى صفوف دشمن را آشفته ساخت . عمرو بن عبدود، سردار كم نظير مكه در جنگ تن به تن با على (ع ) كشته شد. با ضربتى كه از عبادت جن و انس بيشتر ارزش داشت ضربتى كارى و مؤ ثر. دشمن به وحشت افتاد. بدبينى بين مهاجمان و يهوديان كمى آذوقه - تند بادهاى شديد شبانه - خستگى زياد - همه و همه باعث شد كه پيروزى نصيب لشكر اسلام گردد و لشكريان كفر به سوى مكه فرار كنند.
سال ششم هجرت - صلح حديبيه
پيامبر اكرم (ص ) در پى رؤ ياى شيرينى ديد كه مسلمانان در مسجدالحرام مشغول انجام فريضه حج هستند، به مسلمانان ابلاغ فرمود براى سفر عمره در ماه ذيقعده آماده شوند. همه آماده سفر شدند. قافله حركت كرد. چون اين سفر در ماه حرام انجام شد و مسلمانان جز شمشيرى كه هر مسافر همراه خود مى برد چيزى با خود نداشتند و از سوى ديگر با مقاومت قريش روبرو شدند و بيم خون ريزى بسيار بود، پيامبر (ص ) با مكيان پيمانى برقرار كرد كه به نام (پيمان حديبيه ) شهرت يافت . مطابق اين صلح نامه پيامبر و مسلمانان از انجام عمره صرف نظر كردند. قرار شد سال ديگر عمل عمره را انجام دهند. اين پيمان ، روح مسالمت جويى مسلمانان را بر همگان ثابت كرد. زيرا قرار شد تا ده سال حالت جنگى بين دو طرف از بين برود و رفت و آمد در قلمرو دو طرف آزاد باشد. اين صلح در حقيقت پيروزى اسلام بود، زيرا پيامبر (ص ) از ناحيه دشمنى داخلى خطرناكى آسوده خاطر شد و مجال يافت تا فرمانروايان كشورهاى ديگر را به اسلام دعوت فرمايد.
نامه هاى رسول مكرم (ص ) به پادشاهان
مى دانيم كه به موجب آيات قرآن دين اسلام دين جهانى و پيامبر خاتم (ص ) آخرين سفير الهى به جانب مردم است . بنابراين ماموريت حضرت محمّد (ص ) به سران معروف جهان مانند : خسروپرويز - پادشاه ايران - هرقل (امپراطور روم )، مقوقس (فرمانرواى مصر) و... نامه نوشت و آنها را به دين اسلام دعوت كرد. اين نامه ها را مامورانى با ايمان ، فداكار و با تجربه براى فرمانروايان مى بردند. درين نامه ها پيامبر (ص ) آنها را به اسلام و كلمه حق و برادرى و برابرى دعوت مى كرد و در صورت نافرمانى آنها را از عذاب خداوند بيم مى داد. همين پيامها زمينه گسترش جهانى اسلام را فراهم آورد.
جنگ خيبر
خيبر يا بهتر بگوييم وادى خيبر هفت دژ بود در سرزمين حاصل خيزى در شمال مدينه به فاصله سى و دو فرسنگ كه پناهگاه مهم يهوديان بود. يهوديان بيش از از پيش توطئه مى كردند و مزاحم مسلمانان بودند. پيامبر اسلام تصميم گرفت اين افراد مناطق را سر جاى خود بنشاند و شر آنها را دفع كند. بدين جهت دستور فرمود مسلمانان براى فتح خيبر عازم آن ديار شوند. پس از تلاش و مقاومت بسيار اين سنگرها - يكى پس از ديگرى - فتح شد. پس از فتح دژهاى خيبر يهوديانى كه در قريه (فدك ) در 140 كيلومترى مدينه مى زيستند - بدون جنگ و مقاومت تسليم شدند و سرپرستى پيامبر (ص ) را بر خود پذيرفتند. برابر قوانين اسلام جاهايى كه بدون جنگ تسليم مى شوند مخصوص پيامبر است . اين قريه را رسول مكرم (ص ) به دخترش فاطمه زهرا (ع ) بخشيد كه ماجراى غصب آن تا زمان عبدالعزيز در تاريخ ثبت است و ما در زندگي نامه فاطمه زهرا (ع ) از آن سخن مى گوييم .
فتح مكه
در سال هشتم هجرت جريانى پيش آمد كه پيمان شكنى قريش را ثابت مى نمود. بدين جهت پيامبر مكرم (ص ) تصميم گرفت مكه را فتح كند و آن را از ناپاكى بتها و بت پرستها پاك سازد. بنابراين با رعايت اصل غافلگيرى ، بى آن كه لحظه فرمان حركت و مسير و مقصد حركت براى كسى روشن باشد، پيامبر (ص ) روز دهم ماه رمضان فرمان حركت صادر فرمود. ده هزار سرباز مسلمان به سمت مكه به حركت در آمدند.
شهر مكه بدون مقاومت تسليم شد. پيامبر (ص ) و مسلمانان وارد زادگاه پيامبر شدند. بتها درهم شكسته شد و اسلام به پيروزى بزرگى نائل آمد.
در اين فتح ، پيامبر (ص ) كه اختيار كامل داشت و مى توانست از دشمنان سرسخت ديرين خود انتقام بگيرد همه را مورد عفو و رحمت قرار داد و به تمام جهان ثابت كرد كه هدف اسلام گسستن بندها اسارت و بندگى از دست و پاى افراد بشر است و فرا خواندن آنها به سوى (اللّه ) و نيكى و پاكى و درستى . از اين سال به بعد گروه گروه به اسلام روى آوردند و با احكام حيات بخش و انسان ساز آن آشنا شدند.
پس از فتح مكه غزوه حنين و غزوه طائف و غزوه تبوك و... اتفاق افتاد. در دو غزوه اول پيروزى با مسلمانان بود، امّا در غزوه تبوك ، اگر چه پيامبر (ص ) با دشمن روبرو نشد و نبردى نكرد، ولى يك سلسله بهره هاى معنوى و روانى - در اين غزوه بسيار پر مشقت - عايد مسلمانان گرديد. پيامبر (ص ) با اين سفر پر رنج ، راه را براى فتح شام و روم هموار ساخت و شيوه جنگ با قدرتهاى بزرگ را به اصحاب وفادار خود آموخت .
فوت فرزند دلبند پيامبر (ص )
در سالهاى گذشته پيامبر اسلام با مرگ سه فرزند خود به نامهاى قاسم (42) و طاهر و طيب و سه دختر به نامهاى زينب و رقيه و امّ كلثوم روبرو شد و در فراق آنها متاثر گرديد.
امّا اين بار كودك دلبندش ابراهيم كه از ماريه بود، قلب حساس پيامبر مكرم (ص ) را سخت آزرده كرد. پيامبر (ص ) در حالى كه ابراهيم را در آغوش داشت و آن نوگل بوستان رسالت جان به جان آفرين تسليم مى كرد اين كلمات آتشين را فرمود :
ابراهيم عزيز! كارى از ما براى تو ساخته نيست ، مقدر الهى نيز بر نمى گردد. چشم پدرت در مرگ تو گريان و دل او اندوهبار است ، ولى هرگز سخنى را كه موجب خشم خداوند باشد، بر زبان جارى نمى سازم ....
برخى از اصحاب از گريه پيامبر (ص ) تعجب مى كردند. امّا پيامبر (ص ) در اين جا مثل همه مراحل به مسلمانان درسى بزرگ آموخت :
درس مهر و محبت نسبت به اولاد.
مهر و مودت به اولاد از عاليترين و پاك ترين تجليات روح انسانى است و نشانه سلامت و لطافت آن مى باشد.
پيامبر عالي قدر (ص ) پيوسته مى فرمود: اكرموا اولادكم ، فرزندان خود را گرامى داريد و نسبت به آنها مهر بورزيد. بارى يگانه فرزندى كه از آن حضرت به يادگار ماند و رشته تابناك ولايت و امامت را - در صفحه روزگار - پايدار ساخت ، دخت ارجمند آن سرور (ص ) يعنى فاطمه زهرا (ع ) زوجه وصى آن حضرت على (ع ) بود.
حجة الوداع آخرين سفر پيامبر (ص ) به مكه
چند ماه از عمر پربار پيامبر عالي قدر اسلام (ص ) باقى نمانده بود. سال دهم هجرت بود. پيامبر (ص ) اعلام فرمود: مردم براى انجام مراسم عظيم حج آماده شوند. بيش از صد هزار نفر گرد آمدند. پيامبر مكرم (ص ) با پوشيدن دو پارچه سفيد از مسجد شجره در نزديك مدينه احرام بست و مسلمانان نيز هم چنين .
صداى گوشنواز: (( لبيك اللهم لبيك ، لا شريك لك لبيك ، )) در فضا طنين انداز شد. هزاران نفر اين نداى ملكوتى پيامبر را تكرار مى كردند. شكوه عظيمى بود: وحدت اسلامى ، برابرى و برادرى تبلور يافت .
پيامبر مكرم (ص ) براى اولين و آخرين بار مراسم و مناسك حج را به مسلمانان آموخت . اين سفر بزرگ نمايشگر ثمرات بزرگ و تلاشهاى چند ساله پيغمبر اكرم (ص ) بود كه جان و مال و زندگى خود را خالصانه در راه تحقق آرمانهاى اسلامى و فرمانهاى الهى بذل كرد، و پيامهاى الهى را به مردم جهان رسانيد. پيامبر (ص ) در سرزمين عرفات - پس از نماز ظهر و عصر - هزاران نفر از مسلمانان پاك اعتقاد را، مخاطب ساخته چنين فرمود:
اى مردم ! سخنان مرا بشنويد - شايد پس از اين شما را در اين نقطه ملاقات نكنم - اى مردم خونها و اموال شما بر يك ديگر تا روزى كه خدا را ملاقات نمائيد مانند امروز و اين ماه ، محترم است و هر نوع تجاوز به آنها حرام است.
سپس مردم را به برابرى و برادرى فرا خواند و به رعايت حقوق بانوان سفارش كرد و از شكستن حدود الهى بيم داد و از ستمكارى و تجاوز به حقوق يك ديگر بر حذر داشت و به تقوى توصيه كرد.
در صحنه غدير خم
وقتى پيامبر اكرم (ص ) و دهها هزار نفر در بازگشت به مدينه به محلى به نام غدير خم رسيدند، امين وحى ، جبرئيل بر پيامبر (ص ) وارد شد و پيام الهى را بدين صورت به پيامبر (ص ) ابلاغ كرد :
اى پيامبر، آن چه از سوى خداوند فرستاده شده به مردم برسان و اگر پيام الهى را به مردم نرسانى رسالت خود را تكميل نكرده اى ، خداوند تو را از شرّ مردم حفظ مى كند.
مردم مى پرسيدند آن چه چيزى است كه كامل كننده دين است و بى آن ، دين حق كامل نيست ؟ آن آخرين اقدام پيامبر است براى تعيين خط وصايت و امامت . پيامبر (ص ) بايد - به امر خدا - تكليف مردم را پس از خود معين كند.
در زير آفتاب سوزان و در روى رملها و شنهاى داغ بيابان ، ضمن خطبه بلندى ، پيامبر حضرت على (ع ) را به عنوان (ولى ) و (جانشين ) خود به مردم معرفى فرمود، و به ويژه اين جمله را - كه محدثان شيعه و سنى همه نقل كرده اند - گفت :
(( من كنت مولاه فعلى مولاه ...))
مردم در آن روز كه هجدهم ماه ذيحجه بود، با حضرت على (ع ) بيعت كردند.
دو ماه و چند روز بعد، در اواخر صفر سال يازدهم هجرى ، پيغمبر اكرم (ص ) در مدينه چشم از جهان فرو بست و در جوار مسجدى كه خود ساخته بود مدفون شد.
اين قبر منور، امروز زيارتگاه نزديك به يك ميليارد مردم مسلمان جهان است .
قرآن و عترت
حديثى از پيامبر گران قدر اسلام (ص ) نقل شده است بدين صورت :
انى تارك فيكم الثقلين ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا : كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى .
يعنى : من در ميان شما دو چيز گرانبها مى گذارم تا از آن دو پيروى نماييد هرگز گمراه نمى شويد اين دو چيز گرانبها عبارتند از : كتاب خدا (قرآن ) و عترتم ، اهل بيت من .
قرآن
قرآن شامل آياتى است كه در مدت 23 سال به تدريج بر حضرت محمّد (ص ) نازل شده است . قرآن شامل 114 سوره كوتاه و بلند و نزديك 6400 آيه است . همه سوره هاى قرآن با (بسم اللّه الرحمن الرحيم ) آغاز مى شود جز سوره (برائة ) يا (توبه ). تنظيم آيات قرآن بر مبنايى است كه شخص پيامبر اكرم (ص ) دستور فرموده است .
سوره هايى كه در مكه نازل شده (مكى ) و آنها كه در مدينه نازل شده است (مدنى ) ناميده مى شود. هر سوره ، نامى دارد كه آن نام در متن سوره آمده است مانند: نحل ، بقره ، علق و... به محض اين كه سوره يا يك آيه يا چند آيه بر پيغمبر (ص ) نازل مى شد افراد مورد اعتمادى كه به آنها (نويسندگان وحى ) مى گفتند، آيات را مى نوشتند. معروفترين آنها عبارتند از: على بن ابيطالب (ع ) - عبداللّه بن مسعود - زيد بن ثابت - معاذ بن جبل - ابى بن كعب و... امتياز قرآن بر ديگر كتابهاى آسمانى اينست كه در قرآن كوچكترين تحريف و تغييرى وارد نشده است .
قرآن معجزه باقيه و هميشگى پيامبر اكرم (ص ) است . در چند جاى قرآن به صراحت آمده است كه اگر در قرآن شك و ترديد داريد چند سوره ، حتى يك سوره كوچك كه سه آيه است ؛ مانند آن را بياورند كه هرگز دشمنان اسلام به چنين كارى توفيق نيافته و نخواهند يافت .
قرآن فقط از جهت لفظ و فصاحت و شيوايى معجزه نيست ؛ بلكه از جهت معنى و دارا بودن احكام و نظامات استوار و قوانين ابدى نيز معجزه است - هر چه علم بشر پيشرفت كند و پرده از اسرار جهان بر گرفته شود رمز جاودانى اسلام و قرآن روشنتر خواهد شد - قرآن تاكنون به بيش از صد زبان دنيا و به فارسى و انگليسى و فرانسوى چندين بار ترجمه شده است . در قرآن بيش از همه چيز به پرستش خداى واحد و صفات جلال و جمال خداوند و عظمت دستگاه آفرينش و سير در آفاق و عوالم طبيعى و مطالع در احوال گذشتگان و قوانين و احكام عبادى ، اجتماعى و قضائى و روز رستاخيز و سرگذشت انبياء بزرگ الهى و پند گرفتن از زندگانى اقوام گذشته توجه داده شده است .
براى اين كه بتوانيم به لطف ظاهر و باطن عميق قرآن پى ببريم بايد - در درجه اول - با زبان فصيح و بليغ قرآن آشنا شويم .
قرآن راهنمايى است راستگو، پايدار و خيرخواه .
عترت يا اهل بيت
همان على (ع ) و فرزندان پاك گوهرش و نيز فاطمه زهرا (ع ) دختر بسيار عزيز و فداكار پيامبر اكرم (ص ) است كه از طرف پدر بزرگوار خود به (ام ابيها) يعنى مادر پدرش ملقب گرديد. علتى (ع ) وصى و جانشين و امامى است كه بارها پيامبر (ص ) او را جانشين خود و در حكم هارون نسبت به موسى (ع ) معرفى مى فرمود و فرزندانى كه از صلب على (ع ) و بطن پاك فاطمه زهرا (ع ) به وجود آمدند و آخر آنها به حضرت مهدى موعود (ع ) ختم مى شود همه معصوم و از رجس و گناه بدورند. اولاد ديگر از اين شجره طيبه نيز بسيارند و در همه جا و همه وقت منشاء خير و بركت و فضل و فضيلت بوده و هستند.
زوجات رسول اكرم (ص ) يا زنان پيامبر
پيامبر اكرم (ص ) در طول عمر نه زن داشته است و اين امر زاييده اوضاع و احوال جامعه آن روز و موقعيت شخصى آن حضرت بوده است . پيش از اسلام تعدد زوجات به نحو گسترده و نامحدودى در ميان اقوام مختلف رواج داشته است . بعدها اسلام تا چهار زن را اجازه داد، آن هم به شرط برقرارى عدالت بين آنان .
مى دانيم كه پيامبر (ص ) تا 25 سالگى زن نگرفت و در 25 سالگى با خديجه كه 15 سال از پيامبر (ص ) بزرگتر بود، ازدواج كرد و در حدود 25 سال تنها با خديجه بود. پس از فوت خديجه (ع ) با زن بيوه ديگرى به نام سوده ازدواج كرد. سپس با عايشه ازدواج فرمود. زنان ديگرى كه پيغمبر گرفت ، به غير از سوده ، همه بعد از عايشه بودند و همه اينها بيوه زن و بزرگسال بودند. پيامبر حق و عدالت و نوبت را درباره آنها كاملا رعايت مى فرمود و با همه به مهربانى رفتار مى كرد.
زنانى كه پيغمبر اكرم (ص ) مى گرفت يا از بيوه زنانى بودند بى سرپرست كه شوهرشان در جنگ شهيد شده بودند، يا از اسيران جنگى بودند كه در خانه پيغمبر با نهايت احترام زندگى مى كردند. ازدواج هاى پيغمبر عموما و به خصوص در ده سال آخر عمر جنبه اجتماعى و تحبيب قلوب داشته است و خويشاوندى با قبيله ها براى پيوند داشتن با كسانى كه مسلمان شدن آنها موجب تقويت اسلام و مسلمين بوده است . بر خلاف آن چه برخى از دشمنان اسلام يا مستشرقين خارجى گفته اند؛ به هيچ وجه نظر پيامبر (ص ) مسائل جنسى و لذت جويى نبوده است – به خصوص كه پيامبر اكرم (ص ) بنا بر آن چه در قرآن آمده است ، يك ثلث و گاهى دو ثلت از شب را به عبادت و تلاوت قرآن مى گذراند - و روزها نيز در مسائل اجتماعى و جنگها اشتغالات فراوان داشته است ، و اين ازدواجها در سن جوانى نبوده است .
رفتار و خلق و خوى پيامبر (ص )
خداوند در حق رسول مكرمش محمّد بن عبداللّه (ص ) مى گويد: انك لعلى خلق عظيم، به راستى كه بر خلق عظيمى هستى (سوره قلم آيه 4) بنده ناتوانى چه مىتواند در حق پيامبرى كه سراپا فضيلت و رحمت و منبع خير و نيكى و بزرگوارى است بگويد؟
آنچه مى گويم قطره اى است از دريا.
خوى پيامبر و رفتار آن بزرگوار و كردار آن حضرت سرمشق مسلمين و بلكه نمونه عالى همه انسانها و در حقيقت تجسم اسلام . پيغمبر (ص ) به همه مسلمانان با چشم برادرى و با نهايت مهر و محبت رفتار مى كرد. آن چنان ساده و بى پيرايه لباس مى پوشيد و بر روى زمين مى نشست و در حلقه ياران قرار مى گرفت كه اگر ناشناسى وارد مى شد، نمى دانست پيغمبر كدام است . در عين سادگى به نظافت لباس و بدن خيلى اهميت مى داد .وضوى پيامبر هميشه با مسواك كردن دندان ها همراه بود. از استعمال عطر دريغ نمى فرمود. هميشه با پير و جوان مؤدب بود. هميشه در سلام كردن پيش دستى مى كرد. تبسم نمكينى هميشه بر لبانش بود ولى از بلند خنديدن پرهيز داشت . به عيادت بيماران و تشييع جنازه مسلمانان زياد مى رفت .
مهمان نواز بود. يتيمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرار مى داد. دست مهر بر سر يتيمان مى كشيد. از خوابيدن روى بستر نرم پرهيز داشت و مى فرمود : من در دنيا هم چون سوارى هستم كه ساعتى زير سايه درختى استراحت كند و سپس كوچ كند. با همه مهر و نرمى كه با زيردستان داشت در برابر دشمنان و منافقان بسيار شدت عمل نشان داد. در جنگها هرگز هراسى به دل راه نداد و از همه مسلمانان در جنگ به دشمن نزديكتر بود. از دشمنان سرسخت مانند كفار قريش در فتح مكه عفو فرمود و آنها همه مجذوب اخلاق پيامبر (ص ) شدند و دسته دسته به اسلام روى آوردند. از زر و زيور دنيا دورى مى كرد. اموال عمومى را، هر چه زودتر بين مردم تقسيم مى كرد و با آن كه فرمانروا و پيامبر خدا بود هرگز سهمى بيش از ديگران براى خود بر نمى داشت . براستى آن وجود مقدس مظهر و نمونه و سرمشق براى همگان بود.
از سخنان حضرت محمّد (ص )
اينك چند سخن از كلام و كلمات آن سرور عالم :
1 - بهترين چيزى كه به مردم داده شد؛ زبانى است شكرگزار، تنى است صابر و شكيبا و دلى است ذكر كننده و به ياد خدا.
2 - حقا كه شما هرگز نمى توانيد به مردمان به مال خود برسيد و آنها را راضى كنيد، پس سعى كنيد به اخلاق خوش خود به آنها برسيد و از آنها دلجويى نماييد.
3 - بدترين مردم آن كس است كه عذرى را نپذيرد و لغزشى را نبخشايد.
4 - نهنده دانش در نا اهلش مانند آويزنده گوهر و مرواريد است بر گردن خوكان .
5 - بالاترين و بهترين دو چيزى كه در يك نفر فراهم مى آيد حلم است و علم .
6 - اميد مايه رحمت امت من است ، اگر نور اميد در دلها نبود هيچ مادرى فرزند خود را شير نمى داد و هيچ باغبانى نهالى نمى كاشت .
7 - كسى كه به بازار مى رود و تحفه اى براى خانواده خود مى خرد هم چون كسى است كه مى خواهد به نيازمندانى كمك كند و هنگامى كه مى خواهد تحفه را تقسيم كند نخست بايد به دخترش و سپس آن را به پسرش بدهد.
8 - آيا شما را با خبر نسازم به كارى كه اگر انجام دهيد شيطان به اندازه فاصله مغرب از مشرق از شما دور مى شود؟ گفتند چرا. فرمود :
روزه ، شيطان را روسياه مى كند و صدقه كمر او را مى شكند و دوستى فقط به خاطر خدا و مداومت بر عمل صالح ، ريشه او را قطع مى كند. استغفار و توبه رگ گردن شيطان را قطع مى سازد، براى هر چيزى زكات است و زكات جسم روزه است .