بار امانت، غزلی از امام خمینی(ره) غمى خواهم كه غمخوارم تو باشى
دلى خواهم، دل آزارم تو باشى
جهان را يك جوى ارزش نباشد
اگر يارم، اگر يارم تو باشى
ببوسم چوبه دارم به شادى
اگر در پاى آن دارم تو باشى
به بيمارى، دهم جان و سر خود
اگر يار پرستارم تو باشى
شوم، اى دوست! پرچمدار هستى
در آن روزى كه سردارم تو باشى
رسد جانم به فوق قاب قوسين
كه خورشيد شب تارم تو باشى
كِشم بار امانت، با دلى زار
امانتدار اسرارم تو باشى
|