تاريخ انتشار: 10 دي 1391 ساعت 22:26:17
سید جمال الدین اسد آبادی و اندیشه حکومت اسلامی

از تاریخ شکست ایران در جنگ با روسیه و انعقاد عهدنامه ترکمنچای که در سال ١٢۴٣ منعقد گردید ملّت ایران به دسائس استعمارگران بهتر پی بردند و بیدار شدند، ولی دولت های کشورهای اسلامی برای حفظ سلطنت و حکومت خود با تکیه به دولت های استعماری، مردم را با اسلامی نیمه جان هم چنان نگهداشتند تا این که مصلحی بیدارگر و بزرگ و عالمی شجاع و بصیر، و فیلسوفی متبحّر یعنی سید جمال الدین اسد آبادی با هدف ایجاد اتّحاد میان مسلمانان جهان و تأسیس حکومت اسلامی طلوع کرد و نور نهضت او آسیا و اروپا و آفریقا را فرا گرفت، او از لحاظ شجاعت و بصیرت فوق العاده بود.  از جهت معلومات در سطح بالا بود به طوری که در دانشگاه الازهر مصر که درس می گفت علمای بزرگ مصر مانند شیخ محمّد عبده در درس او حاضر می شدند و این شاگرد درباره استاد خود چنین می گوید:
 فَإنِّی لَو قُلتُ إِنَّ ما آتاهُ اللهُ مِن قُوَّهِ الذِّهنِ وَسِعَهِ العَقلِ وَ نُفُوذِ البَصیرَهِ هُوَ أَقصَی ما قُدِّرَ لِغَیرِ الأَنبِیاءِ، لَکُنتُ غَیرَ مُبالِغٍ.
 اگر بگویم آن قوت ذهن و فهم و وسعت درک و عقل و نفوذ بصیرت و بینائی که خداوند به سید جمال الدین اسد آبادی داده است در رتبه ای است که او را بعد از پیغمبران خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  قرار می دهد مبالغه نکرده ام.
سپس می گوید او در سال ١٢٨٨( هجری قمری) به مصر آمد و در علوم عقلیه مشغول تدریس گردید،و درس او طوری بود که شعور و فهم ها را بالا برد و عقل ها را آگاهی بخشید و پرده های غفلت مردم را کنار زد.1
از جهت قدرت بیان و ادبیات و فصاحت و بلاغت بسیار کامل و یک گوینده توانائی بود که در هر نقطه سخنرانی می کرد شور و حماسه می آفرید. سید ابو الحسن جلوه که از علمای بزرگ آن عصر بود وقتی که در تهران در یک جلسه، سخنرانی سید جمال الدین را شنید از مجلس برخاست و گفت. می روم یک کفن برای خود تهیه کنم و به همراه سید جمال الدین به جهاد بپردازم. ٢
 اقبال لاهوری درباره او می گوید:
 سیدُ السّاداتِ مَولانا جمال            زنده از گفتار او سنگ و سفال
 او روزنامه ای به نام عروه الوثقی تأسیس کرد که در آن مقاله هائی می نوشت که جهان خفته را بیدار می کرد و ادامه حکومت استعمار طلبان را به خطر می انداخت.
از جهت قدرت علمی و نویسندگی در حدّی بود که نوشته های او را رجال علم و ادب دست به دست می گرداندند و از فصاحت و شیوایی و رسائی عبارت او شگفت زده می شدند و به چهار زبان عربی ، فارسی ، ترکی و انگلیسی تسلّط کامل داشت.
 او همیشه در خروش و حرکت بود، نه خانه ای داشت و نه مالی و در سراسر روز به یک وعده غذا می ساخت و از لحاظ مشاهده اوضاع رقّت بار کشورهای اسلامی کهاختلاف و غفلت و تشتّت بر آن ها در برابر نقشه ها و مکرهای استعمارگران حکم فرما بود، درد بزرگ و جان کاهی در دل داشت.
 کتاب های او در سینه اش و مشعل آزادی خواهی و دعوت به اتحاد در دستش از قاره ای به قارّه ای و از مملکتی به مملکتی، در گردش بود. آسیا و اروپا و آفریقا در زیر پایش قرار داشت، گاهی در مصر بود و زمانی در اسلامبول، یک وقت در هندوستان و ایران و افغانستان بود، وقت دیگر در فرانسه و انگلستان و یمن و سراسر زندگی او سرشار از دعوت پر شور به دین داری و خدا پرستی و اتحاد بود.
 عقیده سید درباره دنیای غرب این بود که روحّیه صلیبی در وجود آن ها کمین کرده و همواره می کوشند تا روح دینی و اجتماعی و اقتصادی را در سرزمین های اسلامی ناتوان کنند و لذا بر دنیای اسلام لازم است، همیشه بیدار و در فکر پیشگیری باشد.
 ملاقات سید جمال الدین با ناصر الدین شاه
 سید، به تهران که قدم گذاشت ناصر الدین شاه ابتدا به خوبی از او استقبال کرد امّا چون ملاقات ها تکرار شد و سید مطالبی به ناصر الدین شاه گفت، کم کم، خوش روئی و گرمی جای خود را به سردی و بی مهری داد و بالاخره نظر ناصر الدین شاه موقعی از سید جمال برگشت که او گفت: امروز دیگر دنیا به سوی آزادی و آزادگی می رود، دیگر زمان حکومت فردی سر آمده است و ملّت ها، خود باید بر سرنوشت خویش حاکم باشند، دیگر بسیاری از کشورهای زیر فرمان فردی به نام شاه و سلطان وامپراطور اداره نمی شوند بلکه زیر لوای قانون اداره می شوند و مردم حق دارند که همه چیز را بر اساس قانون بشناسند و بخواهند وسرانجام در پایان گفت: ایران نیز چاره ای جز این ندارد که چنین راهی را به پیماید و مردم حکومت مشروطه تشکیل دهند و سرنوشت ملّت در جائی به نام خانه ملّت تعیین شود نه بنابر اراده شخص شاه.
 ناصر الدّین شاه از شنیدن این مطالب بسیار ناراحت شد و نقشه ای ترتیب داد که پس از چند روز مأموران مخصوص شاه در سرمای زمستان او را روی برف ها، کشان کشان از ایران بیرون برده و به دولت عراق تحویل دادند و تاکید کردند که او باید به  بصره تبعید و آن جا محصور باشد. ٣
 شهادت سید جمال الدین اسد آبادی
 بالاخره سید جمال الدین را در اسلامبول در سال ١٣١۴ مسموم کردند.[ ۴ ] و او به فیض شهادت نائل گردید و هر چند به تأسیس حکومت اسلامی که آرمان او بود موفّق نشد ولی نقش او در تبیین کیدها و مکرهای استعمارگران که موجب بیداری مسلمین گردید بسیار چشم گیر بود و یکی از دلائل عظمت او این بود که او آغاز گر یک نهضت، در تمام دنیای اسلام است.
 --------------------------------------------------------------------------------
پاورقی ها :
 ١ . مقدمه عروه الوثقای سید جمال الدین، ص ٢۴
 ٢ . اعیان الشیعه، ج ۴ ، در احوال سید جمال الدین.
 ٣ . مقداری از این جریان در شرح حال میرزای شیرازی مذکور گردید.
 ۴ . بیدارگران اقالیم قبله، ص ۴٨
 منبع : اسلام مجسم، آیت الله نوری همدانی صفحه ١٧۵
* استفاده بدون ذکر نشانی سایت ممنوع است *
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=32743
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.