تاريخ انتشار: 01 مهر 1390 ساعت 07:56:38
نسیم ( قصیده ای از لسان شهدای گرانقدر )

خوش آنروزی که از این خانه رفتیم به عزم سرخوشان میخانه رفتیم
وجود خویش را کتمان نمودیم پیِ سامان از آن ویرانه رفتیم چو در دستان خود ساغر گرفتیم به آنی تا تهِ پیمانه رفتیم سزای رسم این عالم همین است عجب از کویتان مستانه رفتیم مگر ما همنشین جغد و زاغیم چو آهو صولتان جستانه رفتیم ره وصل شما پر پیچ و تاب است بماند بینمان رندانه رفتیم فریب روزگاران را نخوردیم از آن وادی خرد مندانه رفتیم همان آغاز ره جان بر لب آمد شتابان سوی آن یکدانه رفتیم سکوت و ظلم در قاموس ما نیست به جنگ ، امّا جوان مردانه رفتیم درون سینه سودایی نداریم مپنداری پیِ سامانه رفتیم و گر تنها بماند نام و دیوار چه مظلوم ار زبر دستانه رفتیم به خونخواهیِ سالار شهیدان به گردِ شمع چون پروانه رفتیم علاج واقعه قبل از وقوع شد رها از خود سبک بالانه رفتیم در آن آتشفشان خصم جانسوز میان عنبر و ریحانه رفتیم اگر عمر زیادی شرط عقل است همان به ، عاشقی  دیوانه رفتیم برای یاری دین پیمبر پیِ جانان خود جانانه رفتیم شباهنگ (مهاجر) های خونین نسیم آسا چونان افسانه رفتیم **علی اکبر پورسلطان (مهاجر)** (استفاده از اين قصیده بدون ذكر نشاني سايت http://www.fajr57.ir/ جايز نيست)
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=3257
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.