شرح و تفسیر قسمت هایی از زیارت عاشورا (۳6) – شناخت معاویه اللهم العن اباسفیان و معاویه بن ابی سفیان و یزید بن معاویه علیهم منک اللعنه ابد الابدین : خدایا لعنت فرما ابا سفیان و معاویه بن ابی سفیان و یزید بن معاویه را که لعنت و نفرین تو برای همیشه روزگاران بر آنان باد.
زندگی و نفاق معاویه
در سال فتح مکه، به اجبار از در تسلیم وارد شد و به نفاق حرکت می کرد.
به روایت مشهور اهل سنّت، در جنگ «حنین» از سهام «مولّفة القلوب» چنان که پیشتر اشاره نمودیم چهل اوقیه (پیمانه) نقره،بخشی از نصیب او بود.
مرحوم علامه قدس سره در کتاب «نهج الحّق» فرموده که پیامبر صَلّی الله عَلَیهِ وآلِه و سَلّم در فتح مکه، خون او را هدر فرمود. پس به ناچار، پنج ماه پیش از رحلت آن حضرت آمد و خود را به دامن عبّاس بن عبدالمطلّب انداخت و وی را شفیع قرار داد و اظهار اسلام نمود و هم چنین به شفاعت عباس اجازه گرفت که بعضی نامه ها را برای رسول الله صَلّی الله عَلَیهِ وآلِه و سَلّم بنویسد. از این رو گاه گاهی مکتوبی برای حضرت می نوشت و این که بعضی از اهل تسنن او را از کاتبان وحی شمرده اند، دروغ و جعل محض است. زیرا گروهی از مورخین «عامه» و «خاصّه» به آن چه گفتیم تصریح نموده اند.
هنگامی که ابوبکر لشکری به سوی شام روانه می ساخت یزید بن ابی سفیان را امیر لشکر قرار داد و ابوسفیان و معاویه را زیر نظر وی و تحت فرمان او درآورد. ولی یزید مُرد . به پدران نابکار خود پیوست و ابوبکر، معاویه را امارت بخشید و حکومت شام را به وی تفویض نمود.
او در بقیهی ایّام ابابکر، و تمامی دوران خلافت عُمَر و عثمان، امیر و والی به استقلال بود.
او در احیا و احداث سنت های جاهلی و روش پادشاهان روم و ایران (کسری و قیصر) و اظهار و ابراز جبّاریّت و فخرفروشی و تمرّد از دستورات حق چندان ساعی بود که روزی عمر به وی گفت:«انت کسری العرب»
او تا پیش از ایام خلافت، در نوشیدن شراب و انواع فسق و فجور به اتفاق تمام مورخین، تخصصی کامل و اصراری وافر داشت و پس از آن، گروهی گفته اند که این محرمات را ترک کرد و جماعتی بر آنند که این حرف یعنی ترک کردن او محرّمات را دروغ می باشد و «توبهی گرگ مرگ است». پس او در آشکار و پنهان، از جام شراب و نغمهی تار و رباب روی گردان نبود.
عهد کردم که دگر باده ننوشم همه عمر
بجز امشب و فردا شب و شبهای دیگر
چون حضرت علی عَلَیهِ السَّلام زینت و زیور تخت و مسند حکومت اسلامی گردید و دست غاصبین و ناصبین را کم و بیش، از تسلط بر مردم و تصرف در بیت المال کوتاه فرمود، معاویه را که به فساد و افساد و ظلم و فجور شهرت داشت باقی نگذارد و عزل او را از حکومت شام اعلام فرمود.
او هم به بهانهی طلب خون عثمان، با حجت خدای و امام زمان خود، از راه دشمنی و جنگ وارد گردید. شمشیرها کشید و خون ها ریخت و با حضرت امیر عَلَیهِ السَّلام نبردها داشت. تا آن که «مولی» با قلبی محزون و سینه پرخون از جنایات و خیانتهای این مجسمه ننگ و تباهی و از مکر و نقشه های ابلیسی هم دست و هم دستان او عمروعاص شربت شهادت نوشید و تازه، معاویه جنگ با امام حسن عَلَیهِ السَّلام را آغاز کرد و کار به صلح کشید و تا این زمان، حکومتهای او یعنی امارتش بر شام بیست ساله می شد. بیست سال دیگر با همین بالاستقلال، خلیفه باطل و والی بلکه پادشاه بی مقابل و بی منازع بود و جمعاً چهل سال، دوران فرمانروایی مسخرهی وی دوام یافت ...
قتل ناجوانمردانهی عمّار عَلَیهِ السَّلام
در اخبار معتبر و بسیار که می توان ادّعای «تواتر» نمود آمده که پیامبر محترم صَلّی الله عَلَیهِ وآلِه و سَلّم به جناب عمّار فرمود:
«تقتلک الفئة الباغیة»:«تو را گروهی عصیانگر و یاغی می کُشند».
و می دانیم که «ابوالعالیه جهنی» از لشکر معاویه، عمّار را کشت.
پس از قتل عمّار، در لشکر معاویه سر و صدا شد و کسان زیادی که حدیث حضرت را شنیده بودند به تردید و اضطراب افتادند که پس ما گروه طاغی و متمرّد هستیم!.
معاویه که همیشه برای جوابهای سربالا و عوام فریب آماده بود و پاسخ به این گونه اعتراضات را در آستین داشت گفت:عمّار را کسی کشته که او را هدف تیر و شمشیر ساخته و او علی است!.
چون این سخن به سمع مبارک امام عَلَیهِ السَّلام رسید فرمودند:بنابراین باید حضرت حمزه شهید بزرگوار اُحُد را نیز رسول خددا صَلّی الله عَلَیهِ وآلِه و سَلّم به قتل رسانده باشد!...
اولین های معاویه
از کتابهای تاریخ استفاده می شود که معاویه، اولین کسی است که بسیاری از بدعتها و تباهی ها به دست او شروع گردیده و پایه گذاری شده است، از جمله:
(1) – اوّل کسی است که برای مسجد، به بدعت مقصوره ساخت و محل امام جماعت را از مردم جدا نمود.
(2) – اوّل کسی است که به بدعت، خطبهی نماز را نشسته خواند.
(3) –کسی است که روی منبر و در حضور مردم – آن طور که راغب اصفهانی می گوید- حرکتی بسیار نفرت انگیز، با صدا از خود بروز داد!
در مسجدالحرام، کنار بیت نیز- به گفته مسعودی رحمة الله علیه- در جمع مردم شام و دیگران همین حرکت زشت از او سر زد.
(4) – اوّل کسی است که نقض عهد و پیمان شکنی را بی پروا اظهار و اعلام نمود چنان که پس از صلح با حضرت مجتبی عَلَیهِ السَّلام در مسجد کوفه منبر رفت و گفت:«انّی شرطت للحسن شروطاً و کلّها تحت رجلی»:«من با حسن مجتبی قرارهایی گذاردهام، اما تمام آنها را زیر قدم من است»
(5) – اوّل کسی است که با حدیث «الوالد للفراش و للعاهر الحجر» مخالفت کرد و «زیاد» را به ابوسفیان ملحق نمود.
(6) – اوّل کسی است که سبّ حضرت امیر عَلَیهِ السَّلام را ترویج کرد.
(7) – اوّل کسی است که در قتل ذریّهی پیغمبر صَلّی الله عَلَیهِ وآلِه و سَلّم اقدام نمود و امام حسن عَلَیهِ السَّلام را مسموم ساخت. همان گونه که در کتابهای معتبر اهل سنت آمده است.
(8) – اوّل کسی است که برای پسر خود بیعت گرفت و یزید را خلیفه کرد و وزر و وبال آن را به گردن نهاد.
(9) – اوّل کسی است که برای خدمت خاصّ خود خواجگان چند برگماشت.
(10) – اوّل کسی است که بر رسم قیصر –پادشاهان روم- و کسری- پادشاهان ایران- را احیا نمود و برای خود تخت و سریر سلطنتی ترتیب داد.
(11) – اوّل کسی است که در اسلام، قتل به «صبر» کرد. چنان که با جناب حُجربن عدی- رضوان الله تعای علیه- این گونه قتل را به اجرا درآورد.
(12) – اوّل کسی است که در اسلام، سری را به نیزه داد چنان که با عمرو بن حمق خزاعی این چنین رفتار نمود.
اینها و بسیار چیزهای منکر و ناستوده ی دیگر او، تمامی از کتابهای اهل سنت استفاده می شود.
«و من لم یستضی بمصباح، یستضیء بِاصباح»:
«کسی که با چراغ نتواند چیزی را ببیند، با پرتو خورشید نخواهد توانست درد نابینایی را دوا کند».
منبع : ترجمه و شرح زیارت عاشورا، تلخیص کتاب شفاء الصدور فی زیارة العاشور، نوشته مرحوم آیت الله حاج میرزا ابوالفضل مجتهد تهرانی (پدربزرگ همسر مرحومه امام خمینی)، به کوشش: مرحوم حجت الاسلام حسن ثقفی تهرانی (برادر خانم امام خمینی)، چاپ دوم سال 1386، انتشارات هاد، صفحه 443 تا 445، 451، 454 و 455
* استفاده بدون ذکر نشانی : http://www.hankh.ir/?p=32545 ممنوع است *
|