علاّمه سید محسن امین در اعیان الشیعه می گوید:
« من در سال ١٣۵٣ که به قصد زیارت حضرت رضا و حضرت معصومه علیها السلام به ایران مسافرت کرده بودم به منزل حاج شیخ عبدالکریم وارد شدم و او به منظوراحترام، جایگاهی را که در آن اقامه نماز جماعت می کرد در آن چند روزی که در قم اقامت داشتم به من واگذار کرد و من از او نیابت می کردم در آن موقع در حوزه علمیه قم که او تأسیس کرده بود ٩٠٠ نفر طلبه تحت سرپرستی او درس می خواندند و او در کشور ایران دارای ریاست علمی و مرجعیت بود و از شهرهای ایران اموال بسیاری به عنوان وجوه شرعیه برای او ارسال می شد و او همه آن ها را نزد بعضی از تجّار بازار که مورد امانت بودند می گذاشت و بواسطه همان تجّار آن اموال را به مصارف طلّاب می رسانید.
برای خود هم به اندازه معاش خود در حدّ قناعت از آن ها می گرفت و این خود دلیل روشنی بر وفور عقل او است. و ما مدّتی که در قم بودیم و با او معاشرت کردیم برای ما روشن شد که او مردی است سرشار از علم و عقل و کیاست و فضل و یکی از دلائل وفور عقل او همان بود که ذکر کردیم.
یکی دیگر از علائم عقل او این بود که هرگاه یک مسأله از او سوال می کردند یا مسأله ای در محضر او مورد بحث قرار می گرفت هرگز بدون فکر و تأمّل حرف نمی زد و بدون تأمّل و فکر جواب نمی گفت.
پیش از ورود ما به قم سیل عظیمی به قم آمده خانه های بسیاری را که تعداد آن ها به سه هزار خانه می رسید خراب کرده بود و او تلگراف هائی به تمام شهرهای ایران مخابره کرد و از مردم خواست در تعمیر آن خانه ها به او کمک کنند لذا از همه مناطق ایران کمک هائی برای این منظور به محضر ایشان تقدیم شد و او دست به آن پول ها نزد و هیأتی را برای این موضوع ترتیب داد که آن هیأت هر شب با ریاست ایشان تشکیل می شد تا تمام آن خانه ها را تعمیر و تکمیل کرد و به صاحبان آن ها تحویل داد.»( ١)
------------------------------------
١.اعیان الشیعه، جلد ٨ ، صفحه ۴٢
منبع : اسلام مجسم، آیت الله نوری همدانی ، صفحه ۵۴١