1- انتقال اعمال با غیبت
پيامبر صلى الله عليه و آله: يُؤتى بِأَحَدٍ يَومَ القيامَةِ يوقَفُ بَينَ يَدَىِ اللّه وَ يُدفَعُ إِلَيهِ كِتابُهُ فَلايَرى حَسَناتِهِ فَيَقولُ: إِلهى، لَيسَ هذا كِتابى فَإِنّى لاأَرى فيها طاعَتى؟! فَيُقالُ لَهُ: إِنَّ رَبَّكَ لايَضِلُّ وَلايَنسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغتيابِ النّاسِ ثُمَّ يُؤتى بِآخَرَ وَيُدفَعُ إِلَيهِ كِتابُهُ فَيَرى فيهِ طاعاتٍ كَثيرَةً فَيَقولُ: إِلهى ما هذا كِتابى فَإِنّى ما عَمِلتُ هذِهِ الطّاعاتِ فَيُقالُ: لأَِنَّ فُلانا اغتابَكَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ إِلَيكَ.
روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست زيرا من اين طاعات را به جا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.
(جامع الأخبار، ص 412)
2- غیبت حرام
پيامبر صلى الله عليه و آله: مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم يَظلِمهُم وَحَدَّثَهُم فَلَم يَكذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم يَخلِفهُم فَهُوَ مِمَّن كَمُلَت مُرُوءتُهُ وَ ظَهَرَت عَدالَـتُهُ وَ وَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَحَرُمَت غيبَتُهُ.
هر كس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نكند، دروغ نگويد و خلف وعده ننمايد، جوانمرديش كامل، عدالتش آشكار، برادرى با او واجب و غيبتش حرام است.
(خصال، ص 208، ح 28)
3- نتیجه غیبت از گنه کار
پيامبر صلى الله عليه و آله: اَلذَّنبُ شومٌ عَلى غَيرِ فاعِلِهِ اِن عَيَّرَهُ ابتُلِىَ بِهِ وَ اِن اَغتابَهُ أَثِمَ وَ اِن رَضىَ بِهِ شارَكَهُ.
گناه براى غير گناهكار نيز شوم است، اگر گنهكار را سرزنش كند به آن مبتلا مى شود، اگر از او غيبت كند گنهكار شود و اگر به گناه او راضى باشد، شريك وى است.
(نهج الفصاحه، ح 1623)
4- غیبت نشانه حسود
امام صادق عليه السلام: قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَغتابُ إِذا غابَ وَ يَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَ يَشمَتُ بِالمُصيبَةِ.
لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غيبت مى كند، روبرو تملّق مى گويد و از گرفتارى ديگران شاد مى شود.
(خصال، ص 121)
5- شعری در مورد غیبت
امام على عليه السلام :
اَدَّبْتُ نَفْسى فَما وَجَدْتُ لَها بِغَيرِ تَقْوَى الاِْلهِ مِنْ اَدَبِ
فى كُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ الْكَذِبِ
وَ غيبَةِ النّاسِ اَن غيبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِى الْكُتُبِ
اِن كانَ مِن فِضَّةٍ كَلامُكِ يا نَفْسُ فَاِنَّ السُّكوتَ مِن ذَهَبِ
به ادب و تربيت نفس خود پرداختم و براىآن / ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش نيافتم
و اگر از پس اين امر برنيامد / براى آن چيزى بهتر از دم فروبستن از دروغ نيافتم
و از غيبت مردمان، همانا غيبت آنان را / خداوند با عظمت در كتابها حرام كرده است
اى نفس، اگر سخن تو / نقره است، سكوت طلاست
(اعلام الدين، ص 273)
6- دفاع از غیبت شونده
پيامبر صلى الله عليه و آله: مَن تَطَوَّلَ عَلَی أخیهِ فی غیبَةٍ سَمِعَها فیهِ فی مَجلِسٍ فَرَدَّها عَنهُ رَدَّ اللهُ عَنهُ ألفَ بابٍ مِنَ الشَّرِّ فی الدُّنیا وَ الاخِرةِ.
هر که در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می شود و آن غیبت را از او دفع کند خداوند هزار باب بدی را در دنیا و آخرت از او دفع می کند.
(من لا یحضره الفقیه، ج4، ص15)
منبع : http://www.aviny.com/hadis-mozooee/akhlaghi/doroogh.aspx