شرح و تفسیر قسمت هایی از زیارت عاشورا (30) – هند جگرخوار و فرزندانش ملعون خدا و پیامبرند اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنو امیه و ابن آکله الاکباد اللعین بن اللعین علی لسانک و لسان نبیک فی کل موطن و موقف وقف فیه نبیک صلواتک علیه و آله : خدایا روز عاشورا روزی است که بنی امیه آن را مبارک شمردند و به آن تبرک جست. پسر هند جگرخواره که لعنت شده و پسر او که بر زبان تو و بر زبان پیامبرت لعنت گردیده، در هر موطن و موقفی که پیغمبرت صلوات الله علیه و آله در آن ایستاده است.
«آکلة الاکباد» کیست؟
هند، مادر معاویه است. دختر عتبة بن ربیعة بن عبد شمس.این زن در عداوت با رسول الله صَلّی الله عَلَیهِ وآلِه و سَلّم کوشش ها می نمود و در جنگ احد حاضر بود و کفار را به جنگ با پیامبر، تحریک و تحریص می کرد.
او چنان که ابن ابی الحدید و ابن عبدربّه گفته اند، متهم به زنا بوده است.
بلکه از کتابهای تاریخ معلوم می شود که در مکه از زنان ناپاک دامن به شمار می رفته و شهرت داشته، سهل است که در بعضی از کتابهای معتبر دیده شده که از «ذوات الاعلام» یعنی «صاحب پرچم» بوده است.
وقتی وحشی، غلام جبیر بن مطعم، حضرت حمزه سیدالشهدا سلام الله علیه را در جنگ احد کشت، این زن بر بدن آن شهید حاضر گردید وخنجر کشید و پهلوی او را شکافت و جگرش را در آورد و به دندان گرفت. ولی به قدرت خدای تعالی، جگر مانند سنگ، سخت و شکننده گشت و دندان او در آن فرو نرفت. آن گاه به این مقدار از جسارت اکتفا ننموده بلکه کارد را گرفت و حضرت حمزه عَلَیهِ السَّلام را «مثله» کرد. یعنی گوش و بینی و بعضی اعضای دیگر آن حضرت را برید و به نخ کشید و مانند قلاده ای به گردن آویخت. زنان بنی امیه نیز به او اقتدا کردند و بر بالین شهدا آمدند و همین رفتار او را باهفتاد شهید دیگر، تکرار نمودند.
این کار بر رسول گرامی بسیار گران، سخت و دلخراش آمد و خون «هند» را هدر فرمود که هر کس او را دید بکشد و به جهنمش فرستد.
این بود تا «سال فتح» یعنی سال هشتم هجری که سال تصرف مکه است و ابوسفیان به اضطرار مسلمان شد. هند نیز اسلام آورد. و رسول الله صَلّی الله عَلَیهِ وآلِه و سَلّم به حکم «رحمت عالمیان بودن» از انتقام و تلافی چشم پوشید.
این زن هنگامی که با حضرت بیعت می کرد و پیامبر فرمود: با شرائطی بیعت شما را می پذیرم که یکی از آنها پاکدامنی است. هند که می خواست چیزی پرانده باشد و به حرف حضرت ایراد بگیرد گفت:
« و هل تزنی الحرّة»:
«آیا زنان آزاد، ناپاک دامن می شوند؟» یعنی از این شرط تعجب می کنم!!.
و بگذریم...
هند در تمام طول عمر با نفاق و دورویی زیست. تا در خلافت عمر، در آن روز که «ابوقحافه» از دنیا رفت، به جانب دوزخ شتافت و از آن روز که جگر حضرت حمزه عَلَیهِ السَّلام را مکید، «آکلة الاکباد» لقب گرفت و این لقب پر افتخار و مدال شرافت انگیز! تا دامنه قیامت، دامن گیر او و فرزندانش خواهد بود.
چنان که عقیله خِدر رسالت و هدایت، و رضیعهی ثَدی امامت و ولایت، زینب بنت علی علیهما السلام در خطبهی شریفه، که قطع نظر از اعتبار سندش، خود دلیل صدق خویشتن است. بلکه به سر حد اعجاز رسیده- چنان که مرحوم آیت الله معظّم، شعرانی قدس سره در ترجمهی «نَفَس المهموم» اشاره فرمودهاند- و شاهد صدقی است بر طریقه ی مرضیهی جد و پدر و برادر بزرگوارش، سلام الله علیهم اجمعین، می فرماید:
«و کیف یُرتجی مراقبة من نبت لحمه بدماء الشهدا و لفظ فوه اکباد الازکیاء»:
«و چگونه ایمان وتقوا امید رود از کسی که گوشتش از خون شهدا دمیده و جگر پاکان و شایستگان را در کام کشیده و مکیده است».
ابن آکلة الاکباد کیست؟
ظاهراً یزید منظور باشد.
و چگونه در زبان خدا ملعون واقع شده؟ شاید مقصود، قرآن کریم است که فرمود:«و الشّجرة الملعونة».
و ممکن است نظر به احادیث قدسی باشد که در مورد لعن یزید وارد شده از جمله:«در کامل الزّیاره» با اسناد، از حضرت صادق عَلَیهِ السَّلام نقل نموده که رسول خدا صَلّی الله عَلَیهِ وآلِه و سَلّم در منزل فاطمه علیها السلام بود و سیدالشهدا در کنار او آرام داشت. ناگهان پیامبر گریست و به سجده افتاد و چون سر برداشت فرمود:
ای فاطمه، دختر محمد!! خدای تعالی در نهایت ظهور علمی و تجلی شهودی با بهترین جمال و نیکوترین صورت از صفات جلالیه و جمالیه برای قلب من آشکار گشت و به من گفت، آیا حسین را دوست می داری؟ گفتم: روشنی دیده من است و ریحانه من و ثمرهی جان من و جایش در میان دو چشم من می باشد.
آن گاه خداوند دست رحمت بر سر حسین عَلَیهِ السَّلام گذاشت و فرمود:
فرزندی است مبارک ، برکات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او باد و لعنت و سخط و عذاب و خزی و نکال من بر آن کس که آن را بکشد و با وی به عداوت ورزد و با او مدافعه و منازعه نماید. همانا او سید شهیدان است از اولین تا آخرین، در دنیا و آخرت و سید جوانان اهل بهشت است و پدر او افضل از اوست. سلام مرا به او برسان و بشارت ده او را که پرچم هدایت و مَنار ارباب من است و او حافظ و شاهد من، بر خَلق من می باشد. او خازن علم من و حجت من بر اهل سماوات و اهل ارضین و ثقلین است که جن و انسند.
ترجمه و شرح زیارت عاشورا، تلخیص کتاب شفاء الصدور فی زیارة العاشور، نوشته مرحوم آیت الله حاج میرزا ابوالفضل مجتهد تهرانی (پدربزرگ همسر مرحومه امام خمینی)، به کوشش: مرحوم حجت الاسلام حسن ثقفی تهرانی (برادر خانم امام خمینی)، چاپ دوم سال 1386، انتشارات هاد، صفحه 426 تا 429
* استفاده بدون ذکر نشانی : http://www.hankh.ir/?p=31874 ممنوع است *
|