وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرَ بنَ سَعدٍ: و خدا عمر پسر سعد را لعنت فرماید.
عمر، پسر سعد بن ابی وقاٌّص است. «سعد» از صحابه و اصحاب «شوری» و جزء کسانی است که با حضرت امیر (ع) – در داستان شورا- بیعت کردند. او از مردان مشهور زمان خود بود.
مسعودی رحمةُ الله به حج رفت و در حال طواف، سعد وقاّص با او بود. چون از طواف فارغ شدند معاویه، با عجله به طرف «دارالنّدوه» رفت و سعد را بر سریر خویش در کنار خود نشاند و نعوذ بالله به سبّ امیرالمؤمنین و تعییر و تنقیص آن حضرت پرداخت.
سعد خود را از معاویه کنار کشید و گفت: مرا بر سریر خود نشاندی و سپس شروع به «سبّ علی عَلَیه السَّلام» نمودی؟!
به خدا قسم اگر یک خصلت از خصلتهای علی عَلَیه السَّلام در من بود من بیشتر دوست می داشتم از هر چه آفتاب بر آن میتابد!
و سپس شروع کرد به شمردن آن خصلتها و گفت: آرزوی من اینها است:
1- داماد پیامبر صَلّی الله عَلَیهِ وآلِه و سَلّم و داشتن فرزندانی چون فرزندان علی عَلَیه السَّلام.
2- این که پیامبر در روز خیبر در حقّ او فرمود:«لاعطین الرّایة غداً رجلاً یحبّ الله و رسولَه و یحبّه الله و رسولُه؛ کرّاراً غیر فرّار یفتح الله علی یدیه»:«فردا پرچم را دست کسی خواهم داد که خدا و پیامبر را دوست میدارد، و خدا و پیامبر دوستدار او هستند. حمله میکند و رویگردان از جنگ نیست. خداوند فتح و پیروزي را به دست او مقدّر ساخته است»
3- این که رسول خدا در جنگ تبوک به او فرمود:«اَلا ترضی اَن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی اِلا اَنّه لا نبیَّ بعدی»:«آیا خشنود نیستی که نسبت من مانند هارون نسبت به موسی باشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست.»
آنگاه سعد به معاویه گفت: قسم به خدا، دیگر تا زندهام به مجلس تو نخواهم آمد.
منبع :ترجمه و شرح زیارت عاشورا، تلخیص کتاب شفاء الصدور فی زیارة العاشور، نوشته مرحوم آیت الله حاج میرزا ابوالفضل مجتهد تهرانی (پدربزرگ همسر مرحومه امام خمینی)، به کوشش: مرحوم حجت الاسلام حسن ثقفی تهرانی (برادر خانم امام خمینی)، چاپ دوم سال 1386، انتشارات هاد، صفحه 295 و 296
* استفاده بدون ذكر نشاني : http://www.hankh.ir/?p=30993 ممنوع است *