منتظران، مبشّران آزادى و مناديان رهايى اند. منتظران، فرياد گران رسيدن روزند، و استقبال كنندگان طلوع خورشيد. اين كه گفته اند:« زندگى در اوجى فراتر از رنج و نوميدى و كام حريص زمان مى گذرد»، اين اوج، در واقع همان زندگى منتظران است. و اين كه گفته اند: « دنيا به حكمت و اميد نيازمند است»، اين حكمت، همان دانايى و دل بيدارى پيروان حق است، و اين اميد، همان اميد رهايى. اينها همه، شكوه چهره انتظار است. هر كسى حق دارد، از شنيدن نام « انتظار»، هيجان زده شود، و شيفته ديدار سيماى منتظران گردد.
آرى، منتظران مردمى اند كه تمام وجودشان شناخت حق است، و همه دلشان بصيرت، و همه لحظاتشان انتظار رهايى انسانيت، مردمى كه امام آرمانشان، طلوع صبح عدالت است، تا نور حق به سراسر گيتى بتابد و همه جاى جهان آكنده از داد و دادگرى گردد. به راستى اين چنين مردمى ديدنى اند، و اعجاب انگيز و تحسين آفرين. و راستى آيا اين مردم چگونه اند؟
تصور كنيد كه به مدخل شهرى رسيده ايد. در آن جا به شما مى گويند: اين شهر، شهر منتظران است، مردم اين شهر در حالت انتظار و چشم به راهى به سر مى برند! مى پرسند: اينان منتظر چه كسى اند و در انتظار چه چيز به سر مى برند؟ مى گويند: اين مردم چشم به راه مردى هستند آسمانى، كه هم اكنون زنده است و از نظرها پنهان است، او امام آنان است و ناظر كردار آنان. چشم به راهند كه اين مرد آسمانى ظاهر شود و جهان را از ظلم و ستم بپيرايد و با صلاح و اصلاح بيارايد و از عدل و فضيلت بياكند و انسانيت مهضوم را به مقام شامخ خود برساند و بلوغ روز و بلوغ آفتاب و بلوغ انسانيت و بلوغ خرد را اعلام دارد. اين مردم داراى چنين آرمانى اند، و چشم به راه چنين واقعه اى و منتظر چنين پيشوايى...
با خود مى گوييد: به به، آفرين، چه با عظمت مردمى ، چه روشن انديش قومى، چه انسان دوست ملتى، چه والانگر توده اى، چه پاك دل امتى، و چه حماسه دار گروهى!... آيا اجتماع اينان، روابط انسانى اينان، داد و ستد و معاملات اينان، انصاف و مروت اينان، پاك دامنى و عفت اينان، انسانيت و فضيلت اينان، تعهد و تقواى اينان، شرف و آزادگى اينان، خرد و درايت اينان، شور و حماسه اينان، پايدارى و صلابت اينان، اميد و فعاليت اينان، نظافت و ظرافت اينان، ذوق و هنر و زيبايى گرايى اينان، توجه به خدا و مناجات اينان، اقدام و درگيرى و سلحشورى اينان، مظاهر اجتماعي اينان، اخلاق انسانى اينان، مربيان و عالمان و واعظان اينان، بازارها و خيابانهاى اينان، مسجدها و مدرسه هاى اينان، سياست و مديريت اينان، حكومت و حاكمان اينان، قاضيان و قضاوت اينان... چگونه است؟ آيا اين مردم چه كسانىاند؟ يكى به درون اين شهر روم، شهر منتظران و چشم به راهان و يكى در احوال آنان بنگرم و لذت برم و روح گيرم و اميد اندوزم و پر شوم و گسترش يابم و عمق پذيرم و ايمان استوار دارم و خويشتن انسانى خويش بازيابم و بر عظمت والاى اين عظمت شناسان نماز برم...
بايد حوزه منتظران مهدى «ع» ، پاسخگوى آن چه ياد شده باشد، و هنوز بهتر و بالاتر ... عينيت تشيع منتظر، بايد اين باشد و اين چنين...
هميارى و همكارى
پيوند استوارى كه بايد ميان منتظران برقرار باشد، مورد توجه و تذكر ائمه طاهرين«ع» بوده است. منتظران، در اعصار غيبت، حاملان اصيلترين اعتقاد و دارندگان راستين ترين موضع حقّند. اعتقادات منتظران را، مبانى زبده اسلام و حقايق زنده قرآن تشكيل مى دهد- كه پيشتر ياد كرده ايم - منتظران مدّعىاند كه ما چشم به راه حركتى هستيم كه آرمان مقدس پيامبران را، از آدم «ع» و ابراهيم«ع» تا محمد«ص»، و آرمان مقدس امامان را، از على بن ابيطالب «ع» تا امام حسن عسكرى«ع» تحقق بخشد، و بشريت را يك سره به رهايى بزرگ برساند. روشن است كه پيوند افراد اين حوزه اعتقادى مهم و درخشان- يعنى تك تك منتظران- بايد تا چه اندازه صميمى، پاك ، استوار، منسجم، و عميق باشد. در اين مقام و در مقام رفتار خدايى- انسانى كه بايد حاكم بر حوزه انتظار باشد، به تعليمات سازنده بزرگ بسيارى بر مى خوريم، از جمله اين تعليم:
عن جابر، قال: دخلنا على ابى جعفر بن على عليهما السّلام و نحن جماعة، بعد ما قضينا نسكنا، فودّعناه و قلنا له: اوصنا با ابن رسول الله! فقال: « ليعن قويكم ضعيفكم، و ليعطف غنيكم على فقيركم، و لينصح الرّجل اخاه كنصحه لنفسه. و اكتموا اسرارنا، و لا تحملوا النّاس على اعناقنا. و انظروا امرنا وما جاءكم عنّا، فان وجدتموه فى القرآن موافقا فخذوا به و ان لم تجدوه موافقا فردّوه و ان اشتبه الامر عليكم فقتلوا عنده و ردّوا الينا نشرح لكم من ذلك ما شرح لنا. فاذا كنتم كما اوصيناكم و لم تعدّوا الى غيره، فمات منكم ميت- قبل ان يخرج قائمنا- كان شهيدا و من ادراك قائمنا فقتل معه، كان له اجر شهيدين و من قتل بين يديه عدوّا لنا، كان له اجر عشرين شهيدا.
جابر مى گويد: من و گروهى از دوستان، پس از انجام دادن فرايض حج، براى خداحافظى به خدمت امام محمد باقر رسيديم. به امام عرض كردم: اي پسر پيامبر به ما سفارشى بكنيد.
امام باقر فرمود:« بايد نيرومندان شما به ناتوانان كمك كنند و توانگران به مستمندان برسند. هر يك از شما بايد – چنان كه نيك خواه و نيك فرماى خود است- نيك خواه و نيك فرماى برادر دينى خود باشد. شما بايد اسرارا آل محمد «ص» را فاش نسازيد( و به ناشايستگان و نامحرمان و نامستعدان نگوييد)، و مردم را( با فاش ساختن پاره اى مطالب) بر سر ما نشورانيد. شما بايد در امر ما( خطّ دينى و تربيتى و تعهدى و اقدامى ما) به ژرفى بنگريد، و آن چه از ما رسيده است به درستى بشناسيد و از آن آگاه
گرديد. هر يك از تعليمات ما مطابق قرآن بود، آن را بگيريد و به كار ببنديد. و اگر چيزى ( از ما براى شما نقل كردند و) مخالف قرآن بود، به دور افكنيد و اگر امرى مورد شبهه واقع شد ( و آن را به درستى و روشنى تشخيص نداديد)، در آن باره درنگ كنيد( و از پيش خود اظهار نظرى نكنيد و تصميمى نگيريد)، و آن را به ما عرضه بداريد، تا همان گونه كه شرح آن نزد معلوم است، شما را در جريان بگذاريم( و از چند و چون موضوع آگاهشان سازيم). اگر اين چنين بوديد، و بدين گونه كه سفارش مى كنيم رفتار كرديد( و به راستى و راستينى پيرو نظرى و عملى كتاب خدا و پيشوايان خود بوديد)، و راه و روش و مسلك ديگرى در پيش نگرفتيد، هر يك از شما اگر از جهان درگذرد و قائم ما( حكومت حقه ما) را درك نكرده باشد ، شهيد به شمار خواهد آمد و در صورتى كه قائم ما را درك كند و در ركاب او شهيد شود، پاداش دو شهيد خواهد داشت و هر كس در ركاب قائم يكى از دشمنان ما را ( كه دشمنان حق و عدل و فضيلت و انسانيتند) بكشد، پاداش بيست شهيد خواهد بود.
اين دستور عام امام، معيار سلوكهاى گوناگون فرهنگى، سياسى و تشكيلاتى شيعه است در عصر انتظار. از جمله اين سلوكها و وظايف، تعاون است. تعاون و يارى رسانى. از هم ديگر با خبر بودن، به هم سر زدن، يك ديگر را در امور خير كمك كردن، پند دادن، خيرخواه بودن، و توانگر با تواضع و ادب نزد ناتوانان رفتن و به آنان رسيدن و مشكلات آنان را رفع كردن... اين امور، جزء وظايف اوليه شيعه منتظر است.
توانايان بايد به ناتوانان برسند. توانگران بايد مستمندان را دريابند. بايد غم از دل غم داران بردارند و نيازمندان را بى نياز سازند. بايد هر كس خير ديگرى را بخواهد و او را به خير و نيكى و درستى و صواب دعوت كند. بايد عمل صالح شايع باشد، و مردم يك ديگر را به شناختن و انجام دادن اعمال صالح فرا خوانند و در اين راه كمك كنند. اينها سفارش امامان و پيشوايان ماست.
در اين جا، به دو امر مهم ديگر، در زمينه تكاليف و روحياتى كه براى انسان منتظر، در روزگاران غيبت لازم است، اشاره مى كنم:
الف- پرهيز از يأس و مبارزه با آن
لازم است كه منتظران حكومت توحيد و عدل، و چشم به راهان استقرار مبانى فضيلت و حق، از هيچ امرى و عاملى، به ويژه از طول كشيدن عصر غيبت و فزون شدن قدرت كاذب قدرتمندان جهان، يأس به دل راه ندهند و روح خود را با سمّ مهلك يأس مسموم نسازند. يأس را بايد با ياد خدا و قدرت خدا و راست بودن وعده خدا و انبياء و امامان و ديگر بزرگان، از روح زدود. به سخن امام على توجه كنيد:
انتظروا الفرج، و لا تيأسوا من روح الله... فانّ احبّ الاعمال الى الله، انتظار الفرج:
چشم به راه رسيدن فرج باشيد، و از كارگشايى و آسايش رسانى الهى نوميد مباشيد. زيرا كه بهترين اعمال، انتظار رسيدن فرج و گشايش است ( از سوى خدا).
ب- استقامت و شكيبايى
درباره صبر و بردبارى و تحمل و شكيبايى، كه يكى از زمينه هاى بزرگ تجلى قدرت روح و تبلور ايمان و نمايان شدن جوهر وجود و استعداد است نيز، سخنان و تعاليم بسيارى رسيده است. در اين جا به تعليمى از پيامبر اكرم«ص» بسنده مى كنيم:
انتظار الفرج بالصّبر، عبادة : چشم به راه فرج( رسيدن گشايش الهى) داشتن، با صبر و بردبارى، عبادت است.
و چنان كه ياد كرده ايم، توصيه به صبر، برا ى انسان منتظر، به معناى لزوم شكيبايى است در مورد غيبت امام و براى رفع دغدغه خاطر و نفى تزلزل است، درباره اصل فرج كلى؛ بنابراين، صبر در اين جا به معناى ترك اقدامهاى لازم و رهايى توده هاى مكلفين از وظايف خويش در طول روزگار نيست.