افزایش طلاق عاطفی یکی از چالش های اساسی نظام خانواده در ایران است؛ امروزه با تغییرات چشمگیر در جامعه ایرانی که از یکسو خانواده ها درگیر مشکلات غیر منطقی اقتصادی ناشی از سوء مدیریت ها هستند و از سوی دیگر جامعه ایرانی سنت به سوی مدرنیته در گذار است، زن و شوهر گاه فقط چند ساعتی زیر یک سقف زندگی می کنند و باقی ساعات روز در بخش های مختلف اجتماع مشغول فعالیت هستند.
کاهش ساعات حضور اعضای خانواده در کنار هم، افزایش حضور زنان در اجتماع، تغییر باورها و پندارها در حوزه وظایف خانوادگی زوج ها و هزاران پدیده دیگر در اجتماع، ساختار خانواده را دچار تغییرات کرده است. رصد کردن این تحولات وظیفه جامعه شناسان و کارشناسان علوم رفتاری است اما آن چه همه را به تکاپو واداشته و حجم هشدارها را افزایش داده، بروز پدیده هایی نظیر طلاق عاطفی در میان خانواده هاست.
به گفته کارشناسان وقتی کارکردهای خانواده از قبیل کارکردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی یکی پس از دیگری آسیب می بیند. زوج ها به تدریج احساس رضایت مندی خود را از دست می دهند و کاهش تدریجی رضایت مندی آن ها موجب گسستگی روانی که همان طلاق عاطفی است، می شود.
در طلاق عاطفی زوج ها از همه کارکردهای اقتصادی در خانواده برخوردار هستند، به جز ابراز عاطفه و محبت و می توان گفت طلاق عاطفی تاثیر خیلی بدتری نسبت به طلاق واقعی دارد و می تواند به بی وفایی از دو بعد جنسی و عاطفی منجر شود که بسیار خطرناک است.
بنا بر برخی گزارشها ما حداقل دو برابر آمار طلاق رسمی، طلاق عاطفی یا خاموش داریم. نکته این جاست که تعریف طلاق عاطفی بسیار مشکل است، اما تحقیقات ما نشان می دهد نادیده گرفته شدن از سوی طرف مقابل یکی از اصلی ترین عوامل طلاق عاطفی است.
ابعاد زندگی مشترک موفق, عشق، تعهد و صمیمیت است و این ۳ محور در کنار هم می تواند رضایت مندی از زندگی مشترک را به اوج برساند. زندگی که عشق در آن باشد اما تعهد و صمیمیت نباشد، یا برعکس تعهد و صمیمیت باشد اما عشق نباشد، کامل نیست و زوج ها نمی توانند از با هم بودن لذت کامل ببرند.به نظر می رسد در طلاق عاطفی اولین علت آسیب پذیری، نبود صمیمیت باشد. صمیمیت در این جا به معنای توانایی برقراری مکالمه صحیح زوج ها با یکدیگر است. زوج ها باید بتوانند زمانی را به هم اختصاص دهند، از هم صحبتی با هم لذت ببرند و تجربه های خود را منتقل کنند، احساسات و عواطف مثبت را به یکدیگر نشان دهند.
در طلاق عاطفی این مولفه مخدوش می شود؛ زوج ظاهرا در کنار هم زندگی می کنند اما از هم راضی نیستند و عوامل دیگری آن ها را کنار هم نگه داشته است. وجود فرزندان، مشکلات پس از طلاق، ترس از طلاق، ناامیدی از آینده و مسائلی از این دست آن ها را مجاب به ادامه زندگی می کند اما در واقع آن ها مایل نیستند یکدیگر را ببینند یا ارتباط عاطفی داشته باشند و تعهدی سطحی و حداقلی به هم دارند.
کاهش رضایت جنسی، کاهش ارتباط کلامی، بی اعتنایی، نبود صمیمیت، افزایش فاصله، اولویت قرار دادن فرزندان، قطع ارتباط با اقوام و غیره بعضی از علایم طلاق عاطفی در برخی از خانواده های ایرانی است. وی در پاسخ به این سوال که طلاق عاطفی چه تبعاتی دارد، می گوید: با این که فرزندان طلاق در معرض مشکلات بسیاری هستند اما در دوره قبل از طلاق نیز شرایط مناسبی ندارند و از طرف دیگر زن و مرد نیز دچار مشکلات روحی و روانی بسیاری می شوند و گاهی مسئله تعهد نداشتن پیش می آید که در این صورت نباید فراموش کرد که طلاق عاطفی یک پدیده تک عاملی نیست و پیچیده تر از آن است که به عنوان یک پدیده تک عاملی به آن نگاه کنیم.
خطرناک ترین نوع طلاق عاطفی بی گمان طلاقی است که در آن علاوه بر کاهش چشمگیر روابط کلامی و جنسی و ایجاد حس نفرت به طرف مقابل، تعهد و تعلق به همسر نیز از بین برود. از طرفی نمی توان نقش ازدواج های نیندیشیده، زود هنگام، نداشتن مهارت زندگی و شناخت نداشتن از یکدیگر را در بروز پدیده طلاق عاطفی انکار کرد. منبع : اعتدال