ای عزیزان انتهای عهد و پیمان کربلاست قلّه ی والای نور و بسطِ ایمان کربلاست شوق آن داری به عشق دوست جانبازی کنی راه و رسم جانفشانی بهرِ جانان کربلاست دردِ دین داری پیِ درمان کدامین سو روی نام یزدان چاره ی درد است و درمان کربلاست در میان حق و باطل هیچ سرگردان مشو حکم خالق اصل و معیار است و میزان کربلاست خصلت مردانگی را از علی (ع) آموز و بس شاهکار سرور آزاد مردان کربلاست گر که خواهی نامت آید در صف دلدادگان شرح آیین نامه ی اصحاب عطشان کربلاست این سخن بشنیده ای مهمان حبیب کبریاست نَقل دعوت با پذیرایی ز مهمان کربلاست کوفیان پیمان شکستند و پی اش پیمانه ها هر کران ، بیعت شکن آمد رجز خوان کربلاست نوش آب و کن سلامی برحسین (ع) تشنه لب قطره ی آبی فزون از قیمت جان کربلاست سینه ی تاریخ از ظلم و ستم آکنده است ایّها الانسان ، نبرد پتک و سندان کربلاست ظلّ جنگ نابرابر حفظ جان اولا تر است مسلخ و جلّاد و فوج جان نثاران کربلاست سیّد و سالار و الگوی جوانان بهشت در میان قتلگه افتان و خیزان کربلاست حاجیان،فی الجمله درذی الحجه قربان میکنند حیرتا ! ماه محرم عید قربان کربلاست در کدامین قصّه خواندی سر به روی نیزه ها رأس مظلومان به نیزه در رمان کربلاست واحسینا ، گوی بازی در دیار عاشقان کوچ موزون دل و سر های غلطان کربلاست جای یک بوسه نمانده در سریر سینه ها گلشن مهر حسین و تیر باران کربلاست علقمه خود شاهد زیباترینِ صحنه هاست جلوه ی پرواز روح و مَشک و دندان کربلاست طول دوران ها که دیده جنگ طفل و اشقیاء آری آن صحرا که شش ماهه دهد جان کربلاست پیکر کرّوبیان در زیر تلّ نیزه هاست بزم کرکس ها و رقص پایکوبان کربلاست نانجیبان را ترحّم نیست در قاموسشان گلعزار جنّت و پای ستوران کربلاست نقدِ آتش بازی شام یتیمان خواندنی است دفتر منظومه ی شام غریبان کربلاست در بیابان گر ز داغ کعبه طفلان می دوند سرزنش ها گر کند خوار مغیلان کربلاست کس نمی داند که عمق جور باطل تا کجاست شاهد اوج شقاوت بر شهیدان کربلاست هر که دارد در دل و جان شور هفتاد و دو تن بارگاه جسم پاک و وصل مستان کربلاست از جفا بر کودکان خون اشک را یاری نمود ناظر چشمان پر بیم و هراسان کربلاست در درون خیمه تب دار است زین العابدین دل بسوزد زانکه جشن خیمه سوزان کربلاست این قلم در ذکر اوصاف اسارت نارساست ناقل قصف و جسارت بر اسیران کربلاست زینب(س) امّا قهرمان و جانفشانی دیگر است خانه ی امیّد آن بانوی دوران کربلاست جمله ی آیات حق دارد حکایت ها ولی وصف راز خفته در آیات قرآن کربلاست کس نمی داند که عاشورا چه بر یاران گذشت صندوق اسرار صدها ظلم پنهان کربلاست تک سوارانی که اینک سوی خودگم کرده اید رو به تاریکی چرا ، راه فروزان کربلاست زین مصیبت تا قیامت دیدگان گریان بود مهد آواز چکاوک های خندان کربلاست عصر روز واقعه خون پرتو افشانی نمود مبداء انوار خورشید درخشان کربلاست هیچ داغی در دو گیتی اینچنین پاینده نیست قبله ی آمال دل های پریشان کربلاست منبر و محراب مولا ، مصدر عرش لقاست حرف حق نیکوست ، مسجد را شبستان کربلاست دشتِ قربانگاه ثار الله گشته لاله زار سرزمین عطر گل های گُل افشان کربلاست این دو روز عمر آخر بگذرد ، آرام جان رمز پیوستن به آن وادی رحمان کربلاست هرکه با ظالم در افتد از نبی (ص) دم می زند روح حاکم بر قیام راد مردان کربلاست گر چه پیغمبر (ص) ببالد بر صف ما شیعیان حلقه ی وصل رسول و نسل سلمان کربلاست نغمه ی دل ها نباشد جز به وصف عاشقان شعر زیبای عروج عشق بازان کربلاست آن ریاکاران کجا و التزام دین کجا مکتب بیگانه با آیین فروشان کربلاست در میان جمع نااهلان جوانمردی مجوی آنچه از دوز و دغل باشد گریزان کربلاست ای که داری در سر خود یاری دین حسین هر کجا دیدی که مظلوم است و میدان کربلاست گو (مهاجر) نور باران است درهای بهشت لیک باب با صفای باغ رضوان کربلاست ** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) ** استفاده از این قصیده با ذکر منبع www.fajr57.ir بلامانع است.