تاريخ انتشار: 20 شهريور 1390 ساعت 20:00:01
نسل جوان

يكي از مهمترين تحولات قرن اخير در جهان اسلام، ظهور تيپ جوان به عنوان يك طبقۀ مشخص و پراهميت اجتماع بوده است. پس از جريان غرب‌گرايي، پيدايش صنعت مونتاژ، ورود نظام جديد آموزش وايجاد تحول در روابط خانواده، جوانان به صورت يك طبقه قد علم كردند. پيش از آن نسل جوان از نظر جامعه‌شناسي، عنوان يك «طبقۀ اجتماعي» را نداشت و تنها يك گروه سني محسوب مي‌شد. آنان از نظر جامعه از آن‌چنان تشخصي برخوردار نبودند كه بتوانند يك «طبقه» را تشكيل دهند. در قرن اخير، نسل جوان و مشكلات و نيازهايش براي نخستين بار به صورت يك معضل مشخص و مستقل اجتماعي درآمد كه با مطرح شدن جوانان به عنوان يك طبقه اجتماعي رابطه لازم و ملزوم داشت.

دردها، مسائل و مشكلات ويژه‌اي مطرح شد و اجتماعات، گروهها، اتحاديه‌ها و انجمنهايي تشكيل گرديد كه به جوانان اختصاص داشت و بزرگسالان در آن سهيم نبودند.

اين طبقه مسائل، مشكلات، كار، تحصيل، تفريح و سرگرميهاي خاصي داشتند كه ويژۀ نسل جوان بود. در ازمنه پيشين حتي تحصيل به جوانان اختصاص نداشت چنان‌كه در حوزه‌هاي قديمي، هنوز هم سنت از مهد تا لحد دانش جستن وجود دارد. در آن سيستم، فرد حتي پس از آن‌كه به درجۀ استادي مي‌رسد باز دانشجو (طلبه) محسوب مي‌شود؛ گروهي را درس داده، از گروهي درس مي‌گيرد؛ ولي سيستم آموزش جديد، تحصيل را از نظر سني قالبي و مختص به نسل جوان كرد. عواملي از اين قبيل موجب درآمدن نسل جوان به صورت يك طبقۀ اجتماعي مشخص گرديد.

پس از اين تحول مهم اجتماعي، استعمارگران غرب و شرق كوشيدند تا الگوهاي غربي را بين اين نسل و طبقه رواج دهند. سنين 16 تا 25 سالگي، دوران طوفانها و غليانها است. در اين سنين انسان از شور و شوق فراواني برخوردار است و از جهات گوناگون با بحران مواجه مي‌گردد. اين سالها را بيشتر از اين جهت بحراني مي‌دانيم كه در آن، جوانان گرايش شديدي به ماجراجويي و كسب استقلال پيدا مي‌كنند و در جامعه، خواهان ايفاي نقش مي‌شوند. اگر اين زمينه‌هاي طبيعي و گرايشات در مسير درست هدايت شود، مي‌تواند براي جامعه منشاء سعادت باشد. ولي عمال شرق و غرب كه روان‌شناسي و جامعه‌شناسي را در استخدام مطامع استعماري خود درآورده بودند، از اين مسألۀ رواني سوء‌استفاده كردند و به تكاپو افتادند تا گرايشات مزبور را در جهت براندازي نظام ارزشي جامعه و ايجاد زمينۀ مناسب براي تاخت و تاز فرهنگ استعماري و لگدمال نمودن شخصيت فرهنگي و تاريخي شرق به كار گيرند.

عوامل گوناگوني در گسترش غرب‌گرايي ميان جوانان نقش داشته است. يكي از عوامل مهم رواني گسترش غرب‌گرايي در بين جوانان « نوگرايي» طبيعي نسل جوان بود. افراد نسل جوان همانند يك كشتي بي‌ناخدا خيلي زود مغلوب امواج خروشان مي‌شوند و چون هنوز از نظر فلسفي و اعتقادي عمق كافي به دست نياورده‌اند و شور و هيجان خاص سنين جواني، آنان را وادار به ماجراجويي و علاقه‌مند به دست يافتن به افقهاي ناشناخته مي‌كند، از اين رو  از نظر رواني زودتر از ديگران جذب هر « مد» و « الگوي» نويني مي‌گردند. اين نوگرايي طبيعي، خيلي زود انبوهي از جوانان را گرفتار دام شرق يا غرب كرد.

در مقابل اين سيل بنيان‌كن، در اكثر كشورهاي اسلامي،‌ بزرگسالان، در ارائه اسلام اصيل و پويا به صورت يك ايدئولوژي كامل و انقلابي كوتاهي كردند. برداشت عاميانه از مذهب كه در دوران انحطاط رواج يافته بود و مذهب را در محدوده رسوم و عقايد خرافي خلاصه نموده، در بسياري موارد از تعاليم اصيل اسلام فاصله گرفته بود، نمي‌توانست براي اين نسل قانع‌كننده باشد. در اكثر كشورهاي اسلامي (از جمله تركيه، هند و كشورهاي خاور دور) خوراك كافي براي تغذيۀ فكري جوانان تهيه نشد. نيروهاي بيگانه شرق و غرب از اين خلاء سوء‌استفاده كرده، ضربه‌هاي خود را وارد كردند.

روشنفكران وابسته، تهيه‌كنندگان فيلمهاي سينمايي و جهت‌دهندگان به برنامه‌هاي راديو و تلويزيون همه بسيج شدند تا جوانان را در دام خود اندازند. تمام پايگاه‌هاي فكري و فرهنگي و همۀ قدرت‌هاي اقتصادي، سياسي و حزبي در اختيار عناصر متمايل به غرب و شرق بود. راجع به ايدئولوژيهاي چپ و راست هر كتابي كه مي‌خواستند در دسترس آنان قرار داشت ولي در اكثر كشورهاي اسلامي دربارۀ فرهنگ و ايدئولوژي اسلامي، گويي قحطي كتاب بود. از طرفي فقر كتابهاي سودمند و راهنما و از سوي ديگر تبليغات همه‌جانبه؛ در نتيجه عده زيادي از جوانان جذب مكاتب و الگوهاي بيگانه گرديدند؛ ولي در كشورهايي كه روحانيون پيشتاز و روشنفكران متعهد، تكليف خويش را شناختند و اسلام را در شكل اصيل و پويا و به صورت يك « نظام جامع» ارائه دادند و توجه به تغذيۀ فكري جوانان نمودند، نسل جوان نه تنها « از خود بيگانه» نشد و جذب ديگران نگرديد، بلكه در برچيدن بساط سياسي و فرهنگي غرب نقش عظيمي را ايفا نمود و نيز در رنسانس اسلامي و بازگشت به خويشتن سهم به سزايي را به خود اختصاص داد. وقتي امر روشنگري به گونۀ صحيح انجام شود و از زمينه‌هاي رواني نسل جوان در جهات درست استفاده گردد، همين نسل در مقابل فشار جريان انحرافي استعمار فرهنگي، به جاي گرايش،‌ سر به عصيان مي‌زند ...

منبع : جامعه‌شناسي غرب‌گرايي، دكتر محمدعلي نقوي، جلد دوم، صفحه 53 تا 55،‌ انتشارات اميركبير، چاپ اول سال 1363

 

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=2935
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.