تاريخ انتشار: 21 آبان 1391 ساعت 17:25:32
خسته ام از این کویر

 خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر 

این هبوط بی دلیل، این سقوط ناگزیر

 

آسمان بی هدف، بادهای بی طرف 

ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر

 

ای نظاره ی شگفت، ای نگاه ناگهان! 

ای هماره در نظر، ای هنوز بی نظیر!

 

آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصیح!

مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر

 

مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر

 

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر!

 

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر!

 

این تویی در آن طرف، پشت میله ها رها

این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر

 

دست خسته ی مرا، مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر!

 

خرداد 69

منبع : آینه­های ناگهان ، قیصر امین­پور ، صفحه 85 و 86

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=29063
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.