شايد براي نسل امروز اين پرسش پيش آيد كه رژيم پهلوي چه مفاسد و چه بدهيهايي داشت كه از بين رفتن آن ضروري بود! قطعا كسي كه بيش از همه با مفاسد و جنايتها و خيانتهاي رژيم پهلوي آشنايي داشت، امام خميني (ره) بود، كسي هم كه بيش از همه مفاسد و جنايتهاي رژيم پهلوي را براي مردم افشا كرده است، امام خميني (ره) ميباشد.
بنابراين، به بازخواني گوشهاي از سخنان امام خميني (ره) درباره جنايتها و خيانتهاي رژيم پهلوي ميپردازيم.
در جريان اين بازخواني، در هر قسمت يكي از محورهاي زير را از زبان امام خميني (ره) مروري ميكنيم: ويژگيهاي استبدادي حكومت رضاخان، سياست مذهب ستيزي رضاخان، سياست مذهب ستيزي محمدرضاخان، اوضاع نابسامان اجتماعي در دوره محمدرضاخان، اقتصاد وابسته و نابسامان دوره محمدرضاخان و سياست سلطه پذيرانه محمدرضاخان.
اميد است بازخواني گوشههايي از سخنان امام خميني (ره)، در يادآوري مفاسد و جنايتهاي رژيم پهلوي و خيانتي كه آنان به ملت مظلوم ايران كردند مفيد باشد.
زمان رضاشاه از باب اينكه همه دزدي ها منحصر به خودش بود، انحصار دست خودش بود، حكومت ها به اين قدرت نبودند، زمان احمدشاه اين طور نبود كه خود آنها بتوانند همه برداشت ها را براي خودشان بكنند، اين بود كه دار و دستههايي كه ميفرستادند اين بساط را درست ميكردند. زمان رضاشاه همه دزدي ها از گردنهها رفته بود تهران، همه دزديها از همه جا متمركز شده بود در خود دستگاه دولتي و از همه بالاتر خود رضاشاه و امثال اينها و اين اسباب اين شد بود كه مردم با دستگاه هاي دولتي مطلقا مخالف بودند منتها جرئت نميكردند حرف بزنند.
همان وقتي هم كه در زمان رضاخان آن اختناق عجيب و غريب بود كه هر كسي از همسر خودش ميترسيد، آن اختناقي كه در زمان رضاخان بود هيچ ربطي به آن اختناقي كه در زمان محمدرضا بود نداشت.
در زمان رضاشاه كه ديگر شاه و هر چه بود اينها بودند، مجالي براي مردم اصلش نبود. اين در انتخاباتي كه حق مردم بود. در ساير امور كه ديگر مردم آنقدرها خودشان حق قائل نبودند با اينكه آن هم حق آنها بود اصلا دخالت نداشتند.
غارت ثروت ملي
از اول اينها شروع كردند به بردن، رضاشاه جواهرات ايران را آن وقتي كه ميخواستند بيرونش كنند آن طوري كه براي من نقل كردند از يك صاحب منصبي (يكي از آقايان نقل كرد از يك صاحب منصبي كه همراه بوده است) وقتي رضاشاه را متفقين آمدند و بيرونش كردند، در اين خلالي كه ميخواست برود چمدان هاي جواهر را پر كرد. چمدان ها را پر كردند از جواهرات ايران و راه افتادند كه ببرند، منتها بين دريا (همان صاحب منصب نقل كرده بود) كه با كشتي اين آدم را ميبردند يك جايي نگه داشتند و يك كشتي كه آن شخص گفته بود مخصوص حمل حيوانات بوده است، آنها آوردند متصل كردند به اين كشتي و به او گفتند تو برو توي آن كشتي لكن همانجا چمدان ها را برداشتند و انگليسها بردند، تمام شد. آن زمان او اين كار را كردند غير از آنهايي كه دزديده بود و برده بود.
يك وقتي در يك سفر رفته بود، يك سفري كه مورد خطر شايد بود، مرحوم مدرس - رحمهالله- كه آن روز مخالف با رضاشاه بود و جانش را هم سر همان مخالفت داد، گفته بود كه من دعا كردم به شما در اين سفر كه سالم برگرديد، خيلي خوشحال شده بود كه مدرس به او دعا كرده، گفت دعا كرديد؟ خوب، ايشان گفته بود آخر نكته دارد، اين است كه اگر تو در اين سفر مرده بودي همه اموال ما از بين رفته بود. من ميخواهم زنده باشي تا اموالمان را پيدا كنيم. در زمان او آن كارها را او ميكرد...
حتي روساي ماليه وقتي كه در آن وقت كه من بچه بودم و در آن طرف ها بودم رئيس ماليهاش هم حراص بود نسبت به مردم و (را) چه ميكرد و از ژاندارمري مثلا چه ميكرد تا از مردم به زور چيز ميگرفت، به زور نه اينكه همان ماليات را ماليات و غلق باصطلاح آن وقت كه ماليات ميگرفت و مامور هم غلق ميخواهد و آنجا هم بايد برود وقتي كه وارد ميشود بايد آن كسي كه به او وارد شد كدخداي ده چه بكند و چي برايش بياورد. چه مصيبت هايي مردم داشتند از دست همين كساني كه به عنوان ماموريت، چه مامور ماليه بود چه مامور حكومت بود، مامورين هم وقتي ميرفتند مردم را عذاب ميكردند.
من كه از اول مسائل يادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم كه در بين راه ها ملحق شديد، زمان اين شاه را درك كردهايد، از آن وقت كه چشمتان را باز كرديد، اختناق بود، زحمت بوده، گرفتاري بوده، توي حبس بوده، تبعيد بوده، از اين مسائل بوده، گرفتاري هاي ديگري كه چپاول بوده، همه چيز شما را بردهاند اينها، جواهرات كه پشتوانه اين مملكت بوده، يك مقداريش را رضاشاه برد و انگليسي ها در بين راه از دستش گرفتند و بردند و يك مقداريش (را) ايشان حمل كرد و برد.
زمان رضاشاه همه غارت ها را منحصر كردند به يك غارتگر، همه را سركوب ميكردند، يك غارتگر جاي همه نشست و آن غارت ميكرد. پيشتر غارتگرها متعدد بودند بعدش همه سركوب شدند، آن هم به - چيزي كه - دستوري كه از خارج داشتند، همه را سركوب كردند و متمركز شد قوا در يك نفر كه آن هم غارتگر بود.
پدر ايشان وقتي كه كودتا كرد هيچ نداشت، يك سرباز بود صفراليد. وقتي كه سلطه پيدا كرد بر اين مملكت شروع كرد املاك مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملكت ما، مازندران، بهترين املاك سرسبز ما با فشارهاي او و عمال او به قباله او به زور در آمدهاند و بسياري از كساني كه مالك بودند يا از روحانيتي كه در اين امر يك نظري ميدادند اينها را ميگرفتند و به حبس ميبردند و گاهي ميكشتند.
رضاخان كه آمد در اين اراك بوده، رضاخان و يك سربازي، يك همچو چيزي بوده، آنجا شرح حال خودش را براي اينها نقل كرد، خودش نقل كرده است كه من در اراك بودم و ماهي نميدانم چقدر داشتيم و ما، هي دنبال اين بوديم كه اول ماه اين را دست ما بدهند ما زندگيمان را بكنيم، ماهي هفت تومان، چقدر، چيز كمي بوده، اين در آن گفتگويش كه در آن وقت با وزراي خودش صحبت ميكرده اين را، قصه گفته اين را، پس رضاخان خودش گفته كه ما هيچ نداشتيم. همه ما ميدانيم كه يك آدم مجهولي بود و نه مالك بود و نه عرض ميكنم كاسب بود و نه تاجر بود.
هيچ اينها نبود، اين در اين حال آمد اينجا و بسياري از شما شايد يادتان باشد و اكثرتان يادتان نيست كه وقتي رضاشاه آمد اينجا هيچ نداشت، مازندران يا شمال را هر جايي كه توانست اين املاك را گرفت، خوب البته بعدش ديگر نتوانستند نگه دارند، آنها بعدش، بعدَ ايشان نتوانست نگه دارد، ايشان هم وارث يك آدمي است كه هيچ چيز نداشته، حقوق سلطنتي هم كه به زور، بيخود ميبرده است، براي اينكه سلطان قانوني نبوده است.
من مكررا اين را ارشادش كردم، اين قانوني نبوده است، آن حقوق سلطنتي هم ببينيد چقدر بوده است، خرج ايشان چقدر بوده، حقوقش چقدر بوده حساب كنيد ببينيد كه اين اموال كه الان در خارج دارد، اينكه در بانك هاي همه جا، تقريبا در بانك ها دارد، در سوئيس دارد، در جاهاي ديگر دارد، اگر طلب دارد واقعا، خوب، به او بدهند و اگر يك آدمي كه هيچ ندارد حالا اينها را دارد، خوب، از او ميپرسيم از كجا آورده....
(برگرفته از تاريخ معاصر ايران از ديدگاه امام خميني ره)